زهره نوروزپور: دونالد ترامپ ۲۰ ژانویه رسما ساکن کاخ سفید میشود و برای بار دوم با یک وقفه ۴ ساله سوگند یاد میکند که از منافع آمریکا محافظت کند. او که حالا برای یک چهار سال پیش رو فرمانده کل قوای ایالات متحده میشود، با پروندههای بسیاری در جهان دیپلماسی مواجه است. ترامپ همچنان بار دیگر با شعار عظمت آمریکا کمپینهای انتخاباتی خود را گرم میکرد و اکنون نیز بر وعده خود پافشاری کرده و سیاست تعرفه و مهاجر را دنبال میکند. فارغ از مسائل داخلی، ترامپ در مساله خارجی دو پرونده مهم دارد؛ یکی جنگ فرسایشی اوکراین، دیگری پرونده هستهای ایران. دراینباره با دکتر هادی اعلمی فریمان کارشناس ارشد آمریکای شمالی و لاتین گفتگویی داشتهایم که در ادامه میخوانیم:
ترامپ، به احتمال قوی همان ترامپ گذشته خواهد بود
*** کمتر از دوهفته دیگر دونالد ترامپ ساکن کاخ سفید خواهد شد. بازگشت مجدد او را پس از یک وقفه ۴ ساله چه طور ارزیابی میکنید؟
ترامپ در ۲۰ ژانویه مجددا قدرت را به دست می گیرد. به احتمال قوی همان ترامپ گذشته خواهد بود. ما شاهد تغییرات جدی در رویه ترامپ نخواهیم بود. کماکان رفتارها و رویه قبلی را خواهد داشت. مضاف بر اینکه تنها تغییری که ممکن است داشته باشد، تغییر درترکیب سیاستگذاری و اتخاذ روشهای صحیحتر در بروکراسی ایالات متحده خواهد بود.
تمرکز ترامپ بیشتر بر شعار اول امریکا و بازگشت به عظمت امریکا است که با روش دلار کراسی انجام خواهد شد. به نظر میرسد دور دوم او مشابه همان روشهای دوره اول، البته با تجربیات بیشتر باشد. در کمپینهای انتخاباتی دیدیم که ترامپ در دو مساله مهاجرت و تعرفه حساس است.
در بحث مهاجرت او بیشترین حساسیت را روی امریکای جنوبی دارد. البته ممکن است درباره دیگر کشورها هم سختگیری کند اما تمرکز ترامپ بیشتر بر روی آمریکای جنوبی است. به این دلیل که معتقد است مهاجرانی که از حوزه آمریکای جنوبی وارد امریکای شمالی میشوند با خود یک سلسه جرائم مانند؛ قاچاق مواد مخدر، روسپیگری، گنگستری و … را با خود به داخل ایالات متحده میاورند.
ترامپ تا حد توانش سعی خواهد کرد مهاجران را به کشور خودشان مسترد کند.حدود ۶ یا ۷ میلیون مهاجر غیرقانونی در ایالات متحده وجود دارد که عمده آن از امریکای جنوبی است. اینکه میگویم تا حد توان به این دلیل است که خب نیروهای فدرال به تنهایی توانایی دستگیری و بازگردان آنها را ندارند. به همین دلیل ممکن است بحث ساماندهی مهاجران را دنبال کند یا اینکه ناچار به گزینش نخبگان شود. به هرحال به دلیل شعار سمبلیک خود در کمپینهای انتخاباتی مجبور است بخشی از آنان که پروندههای کیفری دارند را خراج کند.
ترامپ دیوار مرزی را احیا میکند
مساله دیگر اینکه؛ او ناچار است که با کشورهای مهاجر فرست مذاکره کند و به احتمال قوی یک سری مشوق مالی به آنها خواهد داد که از مهاجرتهای بیشتر جلوگیری کنند. بیشتر کشورهایی که مهاجرت به ایالات متحده دارند از السالوادور، مکزیک، هندوراس، ونزوئلا و … هستند که اینها همگی در بحرانهای سیاسی و اجتماعی هستند. به این سبب به نظر میرسد که ترامپ احداث دیوار مرزی را مجددا پیگیری و احیا کند.
مساله دوم بحث تعرفه است. اگر او بخواهد عظمت امریکا را دنبال کند تنها جیزی که برای ترامپ درباره مسائل مالی مهم است بحث تعرفهها است که به ناراحتی سایر کشورها دامن خواهد زد.
ترامپ به کاخ سفید هنوز نیامده اما بحث بازگشت کانال پاناما را مطرح کرده، او از بازگشت گرینلند می گوید و از الحاق کانادا صحبت می کند که این مسائل به خودی خود این کشورها را ناراحت کرده است. در بعد اقتصادی تعرفهها قطعا زیانهای اقتصادی هم به همراه خواهد داشت؛ مثلا مکزیک که ۲۵ درصد پیشنهاد کرده و چین ۱۰ درصد افزایش تعرفه که قطعا انها اقدامات متقابل خواهند داشت. بحث اجرای تعرفهها به افزایش بیکاری در داخل امریکا و گرانی و تورم بیشتر برای مردم ایالات متحده دامن خواهد زد.
ترامپ زلنسکی را وادار به مذاکره با پوتین خواهد کرد
*** ترامپ احتمالا با انبوهی از پرونده های ناتمام و باز، مواجه است. در سیاست خارجی به طور اخص پرونده اوکراین را چه طور ارزیابی میکنید؟
درباره اوکراین، ترامپ احتمالا تجدید نظرخواهد کرد. او در کمپینهای خود قول هایی داده که ۲۴ ساعته این بحران را پایان می دهد! که البته ۲۴ ساعته پایان دادن به یک جنگ ۴ ساله بیشتر به شوخی شبیه است. ولی شواهد و قرائن اینطور نشان میدهد که او یک تجدید نظر جدی خواهد داشت.
از سوی دیگر ایلان ماسک نیز که حالا از همه به ترامپ نزدیکتر است مطرح کرده که زلنسکی بزرگترین سرقت تاریخ را مرتکب شده است!
امریکا از ابتدای جنگ روسیه و اوکراین، حدود ۱۷۵ میلیارد دلار کمک های مالی به اوکراین کردهاند که حالا ماسک مطرح کرده است که شفافیت و نظارت درباره این پولها باید انجام شود. که این مبلغ در دولت ترامپ ارزیابی سنگینی خواهد بود.
به نظرم زلنسکی را وادار خواهند کرد به مذاکره با پوتین تن بدهد. یا اینکه او را از حضور در ناتو منصرف کنند، یا مناطقی که روسیه گرفته است حائل معرفی بشود و در دسته مناطق صلح قرار بگیرد. با اینحال دو کشور را احتمالا وادار به مذاکره خواهند کرد. به نظر می رسد که ترامپ این خط مشی را دنبال خواهد کرد چون بیشترین وابستگی زلنسکی به ایالات متحده است.
و همانطور که وعده داده از ناتو خارج خواهد شد؟
در بحث ناتو هم ممکن است دو راه حل را مثل سابق پیگیری کند. اول اینکه مسائل مالی را خود اعضای ناتو متقبل بشوند و آمریکا فقط کنار آنها باشد، در غیر اینصورت خارج خواهد شد.
من فکر می کنم اروپا یی ها از الان که ترامپ اتتخاب شده این زمزمه ها به گوش می رسد که ساختار دفاعی و مستقلتری را با ترامپ در پیش بگیرند.
هدف ترامپ کشاندن ایران پای میز مداکره با ایجاد اعتراضات در داخل است
*** در رابطه با ایران و پرونده هستهای، تحلیل شما چیست؟
پرونده هسته ای، احتمالا مهمترین پرونده ای خواهد بود که ترامپ درباره ایران در دست خواهد داشت. با توجه به تیمی که الان در حوزه سیاستگذاری چیده است به نظر می رسد که فشار حداکثری و بازگشت مجدد تحریمها و فشار به چین برای خودداری کردن از خرید نفت ایران انجام شود. هدف از این کار فروپاشی اقتصادی، با ایجاد اعتراضات در داخل و وادار کردن ایران به میز مذاکره است. این روند پروسهای خواهد داشت که به زعم او فشار حداکثری در حدود شش ماه میتواند تاثیر جدی بر رفتار ایران بگذارد و سبب شود که تهران تصمیم جدی درباره مذاکره بگیرد. به احتمال قوی یک پنجره دیپلماسی محدودی را در اختیار ایران قرار خواهند داد که بتواند مذاکراتی را در اینباره شروع کند.
خبر مذاکره ایران با ایلان ماسک فقط تست افکار عمومی و سیاسی در ایران بود
*** چرا در این بحبوحه، مذاکره نماینده ایران با ایلان ماسک مطرح شد؟ تحلیل شما چیست؟فرض بگیریم ملاقات انجام شده و اگر نشده انتشار این شایعه چه دردی را دوا میکند؟
بحث مذاکره با ایلان ماسک هم مشخص نیست که از کدام طرف ماجرا مطرح شده است. به نظرم ممکن است اشاعه این خبر یک “تست” برای افکار عمومی باشد. آنهم در داخل ایران، چون امریکا که ابایی از مذاکره ندارد! آنها به این موضوع افتخار هم میکنند که با هر سیتسم و حکومتی وارد مذکره می شوند. به نظرم تستی در عرصه سیاست داخلی ایران بود تا واکنشها را درباره این موضوع ارزیابی کنند.
اگر فرض را هم بگیریم که این مذاکره انجام شده، به نظرم امر مطلوبی بوده است! پنجره دیپلماسی نباید بسته بشود کما اینکه در ارتباط با امریکا در رابطه با بحرانها همیشه باز بوده است مانند بحران عراق و افغانستان، همینطور در مذاکرات هستهای و برجام قطعا این مذاکرات به صورت شفاف انجام شده است. الان هم به صورت غیرمستقیم با عمان، عراق، ژاپن و با سفارت سوئیس این مذاکرات در جریان است. این مساله نشان میدهد که پنجره دیپلماسی ایران درباره مذاکره هیچگاه بسته نبوده است.منتهی ایران چون همیشه از موضع رعایت مصلحت و عزت مذاکره را دنبال کرده، اینکه از طرف امریکاییها مقبول باشد، دشوار بوده است. در مقاطعی شاهد بودیم که امریکا سعی کرده اشتباهات گذشته را جبران کنند، به خصوص درباره مساله مصدق که خانم مادلین البرایت مطرح کرد. تمایل امریکایی ها در مواقع بحران این است که سعی میکنند تنش ها را کاهش دهند.
جمهوری اسلامی ایران باید در ایالات متحده لابیگری گستردهای انجام دهد
من معتقدم که مذاکره حتی اگر صورت گرفته باشد مشکلی ندارد. به این دلیل که همه کشورهای جهان لابیگری را در امریکا دنبال میکنند. جمهوری اسلامی هم میتواند این کار را انجام دهد و هم باید انجام دهد. به نظر مانعی نباید باشد. اگر مذاکره ای قرار باشد صورت بگیرد. حتی مذاکرات درسطوح پایین، مانند کنگره،یا افراد نزدیک به ترامپ که به عنوان لابی جمهوری اسلامی عمل کنند. تنها راهی که ما می توانیم به کاهش تنشها کمک کنیم مذاکرات خواهد بود. یک نکته اینکه این نوع مذاکرات، تماسها و پیامها در روابط بینالملل به “تلفن قرمز بحران” تشبیه میشود که در مسائل مهم بین دو کشوری که در بحران عمیق به سر می برند می تواند به کاهش تنشها و به کلیت موضوع کمک کند.
تنها و اولین مشکلی که ترامپ برای مردم ایجاد خواهد کرد مشکلات گسترده اقتصادی خواهد بود
هیچ کشوری به جز کشورهای بحران ساز، فقیر و فلاکت زده مثل کره شمالی نتوانستهاند بدون مشارکت جهانی، یا با کمک آژانس بینالمللی انرژی اتمی مشکل انرژی هسته ای کشورشان را حل و فصل و مدیریت نمایند. لذا ما باید مشارکت جهانی بر مبنا و منطق صلح را بپذیریم. در غیر اینصورت پرونده هستهای ایران همچنان لاینحل باقی خواهد ماند.
به قول نوام چامسکی: «بشریت فعلی به حل مشکل در دوجا نیاز دارد و در اولویت است؛ یکی بمب هسته ای و دیگری تغییرات اقلیمی، بشریت باید برای اینها راه حل داشته باشد.»
به هرترتیب آمدن ترامپ به کاخ سفید، در وهله اول تنها مشکل بزرگی که در ابتدا برای جمهوری اسلامی ایران و مردم ایجاد خواهد کرد، ایجاد مشکلات متعدد اقتصادی خواهد بود. ما همین الان هم همانگونه که دولت اعلام کرده است ناترازی بسیار گسترده ای در کارکرد اقتصادی کشورداریم که اینها با امدن ترامپ تشدید خواهد شد، مهمترین مساله اقتصادی است. پرونده هستهای هم به جایی رسیده که باید حل و فصل شود و به نظرم یک سال اینده برای ایران بسیار حیاتی خواهد بود.
*** از بحث ایران خارج شویم؛ ترامپ با اقدامات اردوغان چه خواهد کرد؟ آیا در سوریه با او همراه می شود؟ یاد در رابطه با کردها به اختلاف خواهند خورد؟
دنیای سیاست، یک دنیای پارادوکسی است. هیچ بازیگری قادر نیست که تمام منافع خود را تامین کند و رضایتمندی کامل داشته باشد. تصمیم بازیگران گاهی متضاد، گاهی مخالف و گاهی موافق است. در مساله آمریکا و ترکیه؛ بحث کردی است. در مساله اکراد نه فقط آمریکا بلکه خیلی از بازیگران منافع متعددی دارند. نکتهای که یقین است؛ ترکیه تحت هیچ شرایطی مذاکره با کردها و مساله “پ ک ک” را نخواهد پذیرفت. ترکیه کماکان سیاست کشتار و خلع سلاح این گروه را دنبال خواهد کرد. این سیاست قطعی ترکیه است.
اردوغان وارد یک رقابت منطقهای با ایران شده است
اکنون ترکیه از یک موضع قوی تری برخوردار شده است. به لحاظ تحولات سوریه، این سیاست را با قدرت بیشتری دنبال خواهد کرد. چون اردوغان دچار بلند پروازیهای جاهطلبانه است و وارد یک رقابت منطقه ای با ایران و دیگر کشورها با هدف تاثیرگذاری در منطقه خواهد شد. ممکن است در اینده جهت گیریهای اردوغان به کشورهای عربی منجرشود.
انچه واضح است در حال حاضر اردوغان دو قطب اصلی را مقابل خود دارد؛ یکی ایران که در سوریه آن را تضعیف کرده است و دیگری چالش هایی با کشورهای عربی در بحث ترتیبات و نظم منطقه ای خودش داشته باشد که در آینده قابل بررسی خواهد بود. از سویی آمریکاییها سیاست خودشان را در قبال کردها ادامه خواهند داد. چون همیشه به کردها خوشبین بودهاند و انها هم روابط خوبی با آمریکا داشته و دارند.
اینها بستگی به نوع و ساختار اینده سوریه خواهد داشت. اگر جولانی موفق بشود که حکومتی با ترکیب ملی شکل دهد و حقوق اکراد را به رسمیت بشناسد و توافقی هم با اردوغان داشته باشد برای کنترل مخالفان ترکیه، وضعیت متفاوت خواهد شد و در نهایت آینده همه این نظریات را مشخص خواهد کرد.
*** برخی از تحلیلگران می گویند ناارامی های امریکا مانند حادثه نیواورلئان کار خودیهای امریکایی است برای اینکه ترامپ همانطور که وعده داده از سوریه و عراق خارج نشود.نظر شما چیست؟
درباره نیواورلئان به دلیل فقدان اطلاعات کافی و محرمانه، از نیت بازیگران مطلع نیستیم پس نمیتوانیم ارزیابی صحیحی داشته باشیم. اما انچه واضح است طراحی سناریوها و حوادث مختلف از سوی بازیگران داخل و خارج آمریکا است. یک مساله مشهود است؛ در درون ایالات متحده موضوع حملات مسلحانه و خودنمایی عناصر وابسته به داعش، در کنار اینها افرادی که سرخورده ارتش و جنگ هستند، نظامیان بازنشته و افسرده و خسته از جنگ که در ارتش به لحاظ روانی سرخورده شدهاند،گاها سرخوردگی خودشان را با انجام این عملیاتها جبران کنند که نمی شود به صورت قاطع مطرح کرد.
ترامپ نظامیان آمریکایی را در منطقه کاهش خواهد داد
با اینحال فارغ از این اتفاقات، به احتمال قوی ترامپ نیروهایش را در منطقه کاهش خواهد داد. منتهی نه به نحوی که ساختار حضور امریکایی ها صفر شود. این ساختار به شکل حرفه ای و کارکردی که بتوانند نقش موثر خودشان را داشته باشند حفظ خواهند شد. به معنای شعار انتخاباتیاش کامل از منطقه خارج نخواهد شد چون آمریکایی ها نمی توانند سیاست انزواگرایانه در پیش بگیرند.
ترامپ مانند روسای جمهور پیشین امریکا، برنامه مشخص و مدونی ندارد. او همراه با بحرانها پیش خواهد رفت و در زمان وقوع بحران در لحظه تصمیم میگیرد و نظام سیاسی او بر اساس مهاجرت و تعرفه خواهد بود. مثلا روزولت برنامه “نیودیل و طرح نو” را مطرح کرد. یک برنامه ۴۰ ساله بود که با مقررات سیاست های کنزی پیش برد. یا ایزنهاور که همان برنامه را دنبال کرد و ریگان نیز طرح مبارزه با کمونیسم و شوروی را طراحی و دنبال کرد. همچنین کلینتون، احیای لیبرالیسم را دنبال کرد و اوباما که طرح او به اوباما کر معروف شد. اینها روسای جمهوری بودند که از قبل برنامه منسجم و منظبط داشتند و آن برنامه ها را در ریاست خود دنبال کردند اما ترامپ هیچ برنامه مدون و منسجمی ندارد. برنامههای ترامپ حول افزایش مبادلات بر مبنای دلاراست که بتواند منافع مالی بیشتری را به عمل بیاورد و قول های خودش را برای اینکه کارگران در رفاه باشند و بحث مالیت ها را دنبال خواهد کرد او برنامه مشخصی ندارد و در منطقه هم همین شکل عمل خواهد کرد.
ایران باید بپذیرد که ساختار جهان تغییر کرده است
*** و برای جمع بندی بحث؛ خب ترامپ آمد ما باید چه کنیم؟چه راهبردی را باید در این بلبشوی خاورمیانه اتخاذ کنیم؟
جمهوری اسلامی ایران در و هله اول باید بپذیرد که وارد یک دستور کار جدید شود. به این معنا که بپذیریم که بسیاری از ساختارها و نظم قدیمی جهان فرو ریخته و ساختارهای جدیدی در حال ظهور است. یکی از مشخصه ها این است که ساختار جدید بر خلاف انکه تا کنون در مقابل آن مقاومت می کردیم یعنی همان نظم و ترتیبات امریکایی-غربی در حال حاضر دیگر مطرح نیست چون ساختار جهان تغییر کرده است.
ساختار جدید اینگونه نیست. ساختاری است که بازیگرانی جدید، متنوع و متکثری را در درون خودش دارد. تا کنون تصور میکردیم درمقابل ساختار نظم تحمیل شده امریکایی مقاومت می کنیم! باید بپذیریم که این ساختار نظم جدید، بازیگران جدید دارد. مثل ترکیه، چین، عربستان، یا بلوکهای منطقه ای جدید و ساختارهایی که قادر و توانمند برای قدرت نمایی بیشتری خواهند بود، مانند بریکس، شانگهای و یا ساختارهایی که ممکن است در آینده تضعیف شوند مثل ناتو، یا ایالات متحده به یکی از بازیگران موثر و البته متفاوقت با ابرقدرت تبدیل شود که ساختار و هویت اینها در آینده متولد خواهد شد.
باید رقابتی را پایه گذاری کنیم که مبنای مذکرات باشد نه تهدید محوری و نه تهدید انگاری یا ایجاد دشمنان متنوع و گسترده!
الان باید تصمیم بگیریم که با این نظم جدیدی که در حال تحول است همراه بشویم. بر این اساس باید دو مشخصه ساختاری داشته باشیم؛ نقطه مرکزی را به گرایش صلح قرار دهیم، در کنار ان با رقابت مسالمت آمیز و غیرمسلحانه، بایستی به واقع از درون رقابت های اقتصادی و بلوک های اقتصادی منطقه ای، بتوانیم قدرت و تاثیر خودمان را به نمایش بگذاریم و یک رقابتی را پایه گذاری کنیم که مبنای مذکرات باشد نه تهدید محوری و نه تهدید انگاری یا ایجاد دشمنان متنوع و گسترده!
بنابراین اگر ما در دستور کارمان، مساله محوری صلح را بپذیریم، در مسائل داخلی و سیاست خارجی تغییرات شگرفی ایجاد خواهیم کرد که ما را به مسائلی جدید رهنمون خواهد کرد. ما در بحران ها اگر یک تصمیم گیری معقولانه و منطقی داشته باشیم؛ به عنوان مثال اگر کشوری یا رئیس جمهور سقوط کرد باید در لحظه تصمیم بگیریم و ارزیابی منافع کنیم و ساختار جدید را به صورت دو فاکتو به رسمیت بشناسیم و در ان ساختار با ان کشور همکاری کنیم. در بحث سوریه این کشور از یک سیستم مورد حمایت و طرفدار چین و روسیه، تبدیل شده به یک سیستم طرفدار ایالات متحده و یا سیستمی که حداقل فعلا با اسرائیل خصومتی ندارد و روابط عمیقی با کشورهای عربی را شروع کرده است. ترکیه نیز بازیگر اصلی این کشور است.
به نظرم به جای اینکه درمقابل تغییرات ساختاری حکومت در سوریه حساسیت نشان دهیم، بایستی برای حفظ منافع خودمان، همکاریهایی را شروع کنیم ما در چند مساله متفاوت در انجا منافع داریم از جمله منافع اقتصادی و قراردادهای پیشین میان دوکشور است که باید حفظ شود، سرمایه گذاریهایی که مشترک است. سرمایه گذاری نفتی ما که کماکان می تواند ادامه داشته باشد. سوری ها هم به آن نیاز دارند. الان عربستان به شکل گستردهای برای بازسازی سوریه وارد شده است. همچنین امارات، قطرو ترکیه در حال سرمایهگذاری گسترده اقتصادی هستند. ما بایستی رابطه دیپلماتیک عادی با این کشور برقرار کنیم که منافعمان حفظ شود و حساسیتی در تغییر رژیمها حالا نه در سوریه در جای دیگر هم نداشته باشیم.
تغییر دکترین هستهای ایران به معنای فلاکت مردم و حمله نظامی گسترده علیه کشورمان است
مساله دوم؛ پس از چندین سال مذاکره و تحریم درباره پرونده هستهای که لاینحل مانده، باید آن را حل و فصل کنیم، پروندهای که هزینههای زیادی را برای کشور ایجاد کرده و خواهد کرد. برخی در داخل کشور صحبت از دکترین هستهای میکنند آیا به عواقب آن فکر کردهاند؟ ساخت بمب هستهای با حساسیت شدید غربیها مواجه خوهد شد که کشور را به جنگ و درگیری بیسابقه پیش میبرد.
ما کشوری هستیم که با ارزشها و فضیلتهای انسانی انقلاب را شکل دادیم و سرمایه ما هم همان فضیلت مردم است، سرمایه ما مردم و فضیلت انسانی بوده و هست. بمب هستهای جز نابودی مردم خومان چیز دیگری ندارد ما باید با بازسازی درونی در داخل کشورمان به مردم بازگردیم که این تنها سرمایه و دارایی کشور است و مسائل داخلی را هرچه زودتر حل و فصل کنیم.درگیری نظامی هیچ دستاوردی برای کشور و مردم نخواهد داشت جز فقر، نابودی و فلاکت.
به طور قطع حشدالشعبی در عراق منحل میشود/قبل از اینکه شیعیان حوثی آسیب ببینند،پیشقدم صلح شویم
از سوی دیگر در مساله عراق آمریکا بسیار مصمم است که گروه حشدالشعبی و شبه نظامیانی که با جمهوری اسلامی سمپاتی دارند را در داخل ارتش ملی عراق ادغام کنند. این ادغام اتفاق خواهد افتاد. این هم چون جزء همان نظم جدید جهان است. اگر الان شرایط را بپذیریم و کمک کنیم به حل این مسائل برای ما منافع ملی ما موثمرالثمر است. ولی اگر مقاومت کنیم نفعی نخواهیم برد چون این کاری انجام شده است و دیر یا زود انجام می شود.
در مساله یمن، قبل ازاینکه حوثیها به عنوان یک گروه شیعه، صدمات شدیدی ببیند و منابع مادی آنها نابود شود، باید سریعا فرایند صلح را تقویت کنیم و مشارکت بیشتری داشته باشیم و از آسیب بیشتر به یمن جلوگیری کنیم. برای حل و فصل مسائل منطقه ای به نظرم اتخاذ رویکرد صلح، تنها راه خوب، مطلوب و بهینه خواهد بود. موجب می شود که جمهوری اسلامی ایران به یک بازیگر عزتمند و شرافتمند در منطقه تبدیل شود.
حفظ این بازیگری موجب اورده های بسیاری برای مردم و کشور خواهد شد، منافع ملی ما را در دراز مدت تحکیم خواهد کرد. مضاف بر اینکه مذاکرات جامعی را با امریکاییها داشته باشیم. امیدوارم مسائل مختلف و اختلافات گستردهای که از سال ۵۷ به وجود آمده و تا امروز ادامه داشته، بتوانیم حل و فصل کنیم. این مذاکرات لزوما به این معن نیست که یک شبه ره صد ساله رود ممکن است مجبور شویم که یکسال مذاکرات فشرده و گسترده ای با انها داشته باشیم که در واقع به حل و فصل تاریخی دوکشور منجر شود که قویا پیشنهادم این است ایران این مذاکره را انجام دهد.
315 315
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰