جای محبت کجاست؟ محبت تنها بی ظهور حق در درون آدمی، آیا راه به جایی می برد؟
حضور حسین(س) در قلب آدمی چگونه ظهور می کند؟
آنچه می شنوید افقی ست از نگاه زنده یاد استاد علی صفایی حائری که استاد اخلاق و سلوک عرفانی بسیاری از راه یافتگان بود.
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
اینک که هلال ماه حسین(س) حلول کرده است
اینک در آستانه ماه حسین(ع) ایستاده ایم و باری دیگر همچون همه قرون گذشته در تاریخ انسان، ایران به سوگ نشسته است: از از عزای سیاوش تا عشق حسین(ع)
آنچه در زیر می خوانید، یادداشتی ادبی به قلم استاد جواد محدثی، نویسنده و محقق است:
از روزی که در نهر جانمان فرات سوز و علقمه عطش جاری ساخته اند،از شبی که در پیاله دلمان شربت گوارای ولایت ریخته اند،دلمان یک حسینیه پر شور است.
در حسینیه دلمان، مرغ های محبت سینه می زنند و اشک های یتیم در خرابه چشم، بی قراری می کنند.
سینه ما تکیه ای قدیمی است، سیاهپوش با کتیبه های درد و داغ، که درب آن با کلید « یا حسین » باز می شود و زمین آن با اشک و مژگان، آب و جارو می شود.
ما دلهای شکسته خود را وقف اباعبدالله کرده ایم و اشک خود را نذر کربلا، و این « وقفنامه » به امضای حسین رسیده است.
صبحها وقتی سفره عزا گشوده می شود، دل روحمان گرسنه عاطفه و تشنه عشق می شود. ابتدا چند مشت «آب بیداری » به صورت جان می زنیم تا «خواب غفلت » را بشکنیم.
زیارتنامه را که می بینیم، چشممان آب می افتد و «السلام علیک » را که می شنویم، بوی خوش کربلا به مشام دل می رسد.
توده های بغض، در گلویمان متراکم می گردد و هوای دلمان ابری می شود و آسمان دیدگانمان بارانی!
سر سفره ذکر مصیبت، قندان دهانمان را پر از حبه قندهای «یا حسین » می کنیم و نمکدان چشممان دانه دانه اشک بر صورتمان می پاشد، به دهان که می رسد، قند و نمک در کاممان می آمیزد و این محلول شور و شیرین با درمان عشق ماست و ما نمک گیر سفره حسین می شویم و این است که تا آخر عمر، دست و دل از حسین بر نمی داریم.
آنگاه، جرعه جرعه زیارت عاشورا می نوشیم و سر سفره توسل، ولایت را لقمه لقمه در دهان کودکانمان می گذاریم.
در این خشکسالی دل و قحطی عشق، نم نم باران اشک، غنیمتی است!
خدایا! ما را به چشمه کربلا تشنه تر کن!
و تو ای محرم!
تو آن کیمیای دگرگونه سازی که مرگ حیات آفرین را – به نام «شهادت» به اکسیر عشقی که در التهاب سر انگشت سحرآفرینت نهفته است، چو شهدی مصفا و شیرین به کام پذیرندگان می چشانی.
تو آن خشم خونین خلق خدایی که از حنجر سرخ و پاک شهیدان برون زد.
تو بغض گلوی تمام ستمدیدگانی که در کربلا ، نیمروزی به یکباره ترکید و آن خون دل و دیده روزگار که با خنجر کینه توز ستم، بر زمین ریخت.
الا ای محرم! تو به چشم و دل قهرمانان و آزاد مردان که همواره بر ضد بیداد، قامت کشیدند و در صفحه سرخ تاریخ، زیباترین نقش جاوید را آفریدند، تو آن آشنای کهن یاد و دشمن ستیزی که همواره در یادشانی.
الا ای محرم!…
/6262
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰