فردریک بکمن نویسنده کتاب مشهور «مردی به نام اوه» در سال ۲۰۱۶ اثر جدیدی منتشر کرد که Beartown نام داشت. پس از مدتی نه چندان طولانی، شعبه اروپایی HBO با اقتباس از آن سریال Beartown را وارد مراحل تولید و نهایتا در سال ۲۰۲۰ نخستین فصل آن را پخش کرد. حال سوال اینجاست که سریال مذکور درباره چیست و اصلا توانسته موفق عمل کند یا خیر؟ برای پاسخ به این سوالات با ویجیاتو همراه باشید.
بیشتر بخوانید:
- نقد سریال The Falcon And The Winter Soldier (قسمت پنجم)
- نگاهی به قسمت هشتم سریال میخواهم زنده بمانم – شهرزاد و قباد ۲
- نگاهی به سریال مردم معمولی – سکوت دردناک خندهها
- نقد سریال Clarice – دنبالهای استاندارد برای فیلم سکوت برهها
در صحنههای آغازین سریال سوئدی Beartown دو نفر دارند با تمام وجود روی یخها میدوند. یک نفر اسلحهای شکاری به دست گرفته و دومی سعی دارد هرطور شده از شر گلولههای او بگریزد. صورت هیچ یک مشخص نیست و نمیتوانیم بفهمیم با چه کسانی سر و کار داریم. این تعقیب و گریز سرد نهایتا به جایی ختم میشود که شکار و شکارچی به یک دریاچه یخزده میرسند و پیش از سیاه شدن تصویر، اولی در مقابل دومی به زانو میافتد.
از آنجا که مخاطب در پایان قسمت دوم سریال با این دو فرد و هویت آنها آشنا میشود، به نظر میرسد این صحنههای پر تب و تاب ابتدایی رمز و راز عجیب و بزرگی در خود نداشتند. Beartown داستانی صریح با درسهایی صریح و مشخص را روایت میکند. با این حال سازندگان با آرامش و شکیبایی خاصی داستان را از یک شهر کوچک و زیبای هاکی در سوئد به مسیرهای ترسناکی میبرند.
خیلی از مخاطبان در آغاز داستان فکر میکنند با یک اثر درام ورزشی و کلیشهای مواجه هستند که حرف خاصی برای گفتن ندارد. با تمام این اوصاف ماجرا طوری دچار تحول میشود که فکرش را نمیکنید.
با بازگشت به تمام اتفاقاتی که منجر به چنین حوادث هولناکی شد، پیتر اندرسون (اولف استنبرگ) و خانوادهاش به زادگاه خود در سوئد بازمیگردند؛ جایی که اندرسون مربیگری یک تیم هاکی روی یخ را پذیرفته است. با اینکه چنین شغلی برای یک بازیکن سابق و حرفهای هاکی پیشرفت خاصی محسوب نمیشود، اما شهر Beartown روی تیم خود تعصب شدیدی دارد.
پدر و مادرها از روی جایگاه ورزشگاه سر داور و بازیکنان جوان فریاد میکشند و همین موارد حتی در تمرینات ورزشی نیز تکرار میشود. آنها شرکت در چنین مکانها و رویدادهایی را به سان مراسمهای مذهبی ارزشمند و مهم میدانند. آنها سر تصمیمات مربی جلسه برگزار میکنند، در میخانهها مدام راجع به بازیهای آینده بحث میکنند و در نهایت هرکاری از دستشان برمیآید انجام میدهند تا تیمشان برنده مسابقات باشد.
این توجهات ویژه و جنونآمیز به بازیکنان باعث میشود هاکی و کسانی که آن را بازی میکنند، مهمترین بخش شهر شوند. در یکی از صحنههای فوقالعاده و ساکت سریال، چند دختر کوچک مشغول اسکیت کردن روی یخ هستند که ناگهان سوتی بلندی به صدا درمیآید. پس از آن بازیکنان بزرگ هاکی با شدت هرچه تمامتر وارد زمین میشوند و گویی این دختران کوچک اصلا وجود خارجی ندارند. در این شهر هیچ چیز – حتی کودکان معصوم – بالاتر از ورزش هاکی قرار نمیگیرد.
به نظر میرسد Peter Grönlund (کارگردان)، Anders Weidemann (نویسنده)، Antonia Pyk (نویسنده) و Linn Gottfridsson (نویسنده) برای نشان دادن فرهنگ ورزشی Beartown وقت مناسبی صرف کردهاند. حتی در پارهای از موارد مشاهده میشود که کارگردان سعی دارد مخاطب را درگیر تکتک مسابقات کند و نشان دهد هر یک از این بازیها چگونه روی زندگی و آینده جوانان داخل زمین تاثیر میگذارد.
و در این میان پیتر اصلا یک قدیس نیست؛ او برای بهدست آوردن تیمی که دوست دارد هدایت کند متوسل به زور میشود، بازیکنان را بیش از ظرفیت و حد توانشان به کار میگیرد و نهایتا با کد اخلاقی «برد به هر قیمت» زندگی میکند. گرچه Beartown خیلی زود به او نشان میدهد که «قیمت» اینها چیست.
پیتر در سریال مهمترین کاراکتر بزرگسال محسوب میشود اما دختر او «مایا» (با بازی Miriam Ingrid) دروازه نگاه مخاطب به زندگی نوجوانان است و داستانش ما را درگیر زمان حال میکند. مایا که چهرهای تازه در مدرسه است به سرعت با آنا (صنا نعیمی) آشنا میشود؛ دختری مهربان که کمدش در کنار مایا قرار دارد و به عنوان یک نوجوان به کوین – بازیکن تیم هاکی شهر – علاقهمند است.
جالبتر اینکه نه تنها از کوین به عنوان جانشین و دستیار پیتر یاد میشود، بلکه او پسر همتیمی قدیمی پیتر یعنی متس (Tobias Zilliacus) نیز هست. حال متس چند پله از پیتر فراتر رفته و نه تنها رویکرد «برد به هر قیمتی» در تمام زندگیاش دیکته شده، بلکه به هیچکس در رسیدن به اهداف خود رحم نمیکند.
خیلی زود میبینیم که این دو خانواده (متس و پیتر) درگیر نزاعی خشونتبار و عجیب شده که انتخابها و تصمیمات مرتبط با آن میتواند تمامی اهالی Beartown را تحت تاثیر قرار دهد. اکنون وفاداری به خانواده، شهر و حتی هاکی مورد آزمایش قرار میگیرد. اگر بخواهیم بیش از این وارد داستان سریال شویم عملا خیلی از مسائل اسپویل میشود. با این حال Beartown اصلا روی شگفتانهها و اتفاقات ناگهانی تکیه ندارد.
پنج قسمت سریال تا حد زیادی تاریک، سنگین و برای تماشا دشوار است اما برای درک عمیق فرهنگ و فضای حاکم بر Beartown، به صبر و شکیبایی احتیاج دارید. فرهنگ تجاوز جنسی و فرهنگ ورزشی نباید هیچ ارتباطی به یکدیگر داشته باشند اما طبق آنچه سازندگان فیلم میگویند، این دو مورد متاسفانه ارتباط تنگاتنگی پیدا کردهاند.
شاید در بسیاری از مواقع حس کنیم Beartown بیش از حد رک و صریح حرفهایش را میزند و یا روایت شخصیتهایش بیش از حد تکراری است اما سازندگان آنقدر باهوش بودهاند که همین ضعفهای ظاهری را به بطن و فلسفه تراژیک تمام سریال متصل کنند.
در نهایت باید گفت اگر به دنبال یک اثر درام جدی و متفاوت هستید که به پیچیدگی علاقه خاصی ندارد، سریال Beartwon میتواند شما را راضی کند.
از مجموعه سریالهای فراموششده در ویجیاتو بخوانید:
- جیمز باند بیتربیت در سریال Archer
- فیلسوف کمدین نیویورکی در سریال Louie
- کمدیتر از زندگی کارمندی با سریال The Office
- وقتی والتر وایت در سریال Ozark حسابدار میشود
- سریال The X-Files و مخوفترین پروندههای ماورایی
- سریال Sons of Anarchy و داستان رفتن و نرسیدن پیوسته
- شیوع ویروسی در سال ۲۰۲۰ در سریال The Last Man on Earth
- سریال Freaks and Geeks و روزهایی که ستارههای هالیوود نوجوان بودند
https://vgto.ir/9ga
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰