در سال 2003، آلن مک اِلروی و راب اشمیت، اسلشری تحت عنوان «پیچ اشتباهی» را روانه سینما کردند که تبدیل به یک فرنچایز محبوب در گونه وحشت شد. این مجموعه فیلم، جدا از کیفیت فنی نه چندان بالا، در دهه هشتاد شمسی، در زمره پُر بازدیدترین و البته محبوبترین آثار زیرزمینی در کشور ما ایران نیز به حساب میآمد. بنابراین فیلمبازان وطنی نیز همگی با سری فیلم پیچ اشتباهی آشنایی کامل دارند.
فرنچایز پیچ اشتباهی به عنوان یکی از اولین آثار قرن بیست و یکم بود که برای احیای مواد درونی ژانر بقا و وحشت، که در دهه 70 میلادی مطرح بود، ظاهر شد. داستان این سری فیلمهای اسلشر بسیار ساده بود. در اکثر این فیلمها گروهی از گردشگران یا رهگذران به شکل ناخواسته طعمه قبیلهای از آدم خوارهای ذاتاً عجیب الخلقه میشوند. اساساً آثاری که در گونه اسلشر قرار میگیرند دارای کشتارهای خونین و دامهای وحشتناکی است که هر کسی راضی به دیدن آنها نمیشود. بنابراین دیدن نسخه جدید پیچ اشتباهی نیز برای هر مخاطبی جذاب نیست.
حالا تقریباً بیست سال بعد از پخش قسمت اول این فیلم، مک اِلروی به عنوان نویسنده به این سری فیلم برمیگردد و با نوشتن یک ریبوت، مسیر فیلمهای Wrong Turn را به راهی کاملاً عجیب و متفاوت میکشد. این به روزرسانی جدید فقط با نام تجاری پیچ اشتباهی اشتراک دارد، و در عوض با ایجاد یک سفر جادهای کاملاً گیج، و عجیب و غریب مسیر جدیدی را پِی میگیرد. این فیلم در داستانش گروهی از جوانان را دنبال میکند که برای تفریح در طبیعت از خانه خود فاصله میگیرند.
آنها میخواهند از همه چیز دور شوند تا بتوانند آنچه را که طبیعت در منطقه ویرجینیا ارائه میدهد کشف کنند. اما طبق یک قانون نانوشته، همیشه در آرامش چنین مکانهایی یک آشفتگی ذاتی نهفته است. این گروه جوان که از مسیر مورد نظر خود دور میشوند، در نهایت طعمه انسانهایی خاص میشوند، یک جامعه بدوی که قبل از جنگ داخلی آمریکا ادعای مالکیت این جنگل را داشتند.
مک اِلروی در بازسازی جدید پیچ اشتباهی با اقتباس از داستان فیلم اول فرنچایز، انسانهای عجیب الخلقه داستان را به یک فرقه جنگلی ظاهراً عقب مانده در تاریخ تبدیل میکند که میخواهند از شیوه زندگی خود قبل از جنگ داخلی آمریکا محافظت کنند. با این کار، داستان فیلم جدید در تمثیل و استعارههایی گم میشود که اساساً به تیپ چنین اثری نمیخورد. با این اوصاف آنچه در این تلنگر ترسناک و خوش ساخت باقی مانده، یک داستان آشفته است که عمداً میخواهد خود را سیاسی و نمادگرا نشان دهد.
وجود گرایشهای جنسی متفاوت از زنان و مردان رنگین پوست و یک زوج همجنسگرا، و گفتگو مختصر درباره فمینیسم سفید، فیلم Wrong Turn را وارد وادی عجیبی از گنده گویی ساختاری میکند که فراتر از محتوای پوچ اثر در ژانر اسلشر است. بدون تردید این لقمه برای دهان چنین اثری بزرگ است و از پایه چین لحن و محتوایی برای یک بازی خشن نشدنی است. ژنتیک سری فیلم پیچ اشتباهی با خون، خشونت و صحنههای اکشن گرافیکی گره خورده است، بنابراین حرف از مهارتهای شغلی، ارزش اجتماعی، پیشرفت به عنوان تهدیدی برای مردم سنتی، برابری خواهی و اشاره به لیبرالهای سفیدپوست، به هیچ وجه به گروه خونی پیچ اشتباهی نمیخورد.
وقتی چنین فیلمی، داستانی در مورد یک فرهنگ بدوی با استفاده از مهارتهای شکار برای خنثی کردن حمله خارجیها دارد، باید از همان ابتدا با اجرای اصول ژانرش به همان موضوع بچسبد. اما ریبوت Wrong Turn نه تنها در داستان و شخصیت چندپاره و گیج کننده است، بلکه در اجرای اصول عمومی ژانر نیز عقب مانده به نظر میرسد. البته کشتارها ناخوشایند است، خشونت و جلوههای گرافیکی به خوبی روی فیلم قرار میگیرند و افراد بد ترسناک هستند. اما در سادهترین لحظات، این صحنهها مانند تکههایی تکراری در سبک اسلشر احساس میشود که اکثراً در چنین آثاری به چشم میخورد.
اگر فیلم در موضوعات داستانی پیچیدهای که قصد ورود به آنها را داشته، گیر نکرده بود، ممکن بود این اثر مورد علاقه طرفداران این ژانر باشد. اما در عوض، یک چرخش اشتباه در فیلمنامه و افتتاحیه این کار همه فیلم را تحت تاثیر قرار داده است. کارگردان مایک پی نلسون (The Domestics) تمام تلاش خود را میکند تا همه این شکافها را در یک فیلم منسجم با هم گره بزند. اما داستان و شخصیت در فیلم بیش از حد آشفته و جهان سازی آن بسیار کم عمق است. نیمه دوم فیلم رویه بسیار جالب تری را ارائه میدهد، اما این قسمت نیز به هیچ یک از داستانکهایش فضای کافی برای تنفس یا جزئیات را نمیدهد تا کاملاً کار کند.
بازسازیهای بدون منطق در هالیوود به شکل روزافزونی در حال رشد است، آن هم بدون ذرهای ذوق یا ایدهای جدید، بنابراین فیلم جدید پیچ اشتباهی نیز خارج از عنوان و تنظیمات جنگلهای داخل اثر، هیچ بافت و پیوندی ندارد که آن را به نسخه اصلی متصل کند. پیچ اشتباهی نسخه 2021، فرانچایز را به اثری تاریک و خشن با ترکیبی از سبک فیلمسازی آری آستر در فیلم Midsommar تبدیل کرده که به دنبال تفاسیر اجتماعی است. متأسفانه، این فیلم میخواهد همزمان دو چیز باشد، بنابراین بیننده نیز احساس میکند دو فیلم متفاوت به هم چسبیدهاند که به هیچ کدام وقت کافی برای اثبات بنیادین خود داده نمیشود. هرگز واضح نیست که این فیلم جدید میخواهد چه بگوید یا به چه کسی میخواهد بگوید. در نتیجه فیلم شرم آور میشود.
اگر به دنبال بازگشت احساس نوستالژیک آدمخوارهای ذاتی که طعمههای خود را با روشهای مختلف نابود میکردند هستید، نسخه جدید پیچ اشتباهی مقصد مناسبی برای شما نیست. در واقع به خاطر شکاف فیلمنامه، باورپذیری گاهی هم در روند پیشرفت داستان و هم در صحنه پردازی اکشن به یک مسئله تبدیل میشود. مسیر جدیدی که نلسون و مک الروی با این ریبوت اتخاذ کردهاند، از ژنتیک پیچ اشتباهی نیست، آنها مسیر جدیدی را انتخاب کردهاند که بیش از حد دست انداز و حفره روایی در مسیر رسیدن به مقصدش وجود دارد.
متن مک الروی موازی سازیهایی را ایجاد میکند که قصد دارد مرزهای بین شرور و قربانیان را از بین ببرد. برای مثال یکی از آنها رویای شخصیت سیاهپوست فیلم است که میخواهد با ایجاد یک جامعه آرمانشهر و فراگیر، از نوعی که بنیاد نشان دهنده یک تغییر ابتدایی است دنباله روی کند. در واقع یک چنین اسلشری به جای آدم خواری، با یک چرخش غلط دوست دارد غذایی را برای تفکر ارائه دهد، اما مک الروی و کارگردان مایک پی نلسون نمیتوانند آن را کاملاً پیش ببرند. اما چرا؟ چون چنین رویهای در خون این اثر وجود ندارد.
اما در پایان باید گفت نسخه جدید پیچ اشتباهی با وجود ضعفهای عمده، بیش از آنچه که اکثر فیلمهای این فرنچایز میتوانند ادعا کنند، دارای ارزش تولید بسیار بالاتر از هر فیلم Wrong Turn تا کنون است. اما این فیلم نیز در نوع خود ترکیبی از آثاری چون دهکده، تپهها چشم دارند، بازیهای گرسنگی، وایکینگها و از این دست آثار است، که همه اینها با هم جور در نمیآیند. در نتیجه اگر کُشت و کشتار شِبه متفکرانه میخواهید، ریبوت پیچ اشتباهی را تماشا کنید.
https://vgto.ir/8la
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰