فیلم «Without Remorse» یا بدون پشیمانی ساخته استفانو سولیما، جدیدترین اقتباس سینمایی از آثار نویسنده فقید آمریکایی تام کلنسی است؛ این داستان نویس نامی و مشهور کسی است که از روی داستانهای او فیلمها و بازیهای فراوانی چون سری آثار سینمایی و تلویزیونی جک رایان، و بازیهایی چون «Rainbow Six» و «Splinter Cell» تولید شده است. حالا فیلم بدون پشیمانی اثری اکشن است که بر اساس رمانی به همین نام که در سال 1993 منتشر شده بود، تولید شده است. در ادامه با نقد فیلم Without Remorse همراه ویجیاتو باشید.
شخص تام کلنسی پس از انتشار رمان برجسته خود به نام «شکار اکتبر سرخ» در سال 1984، به عنوان یک نویسنده در موقعیت شُهرت غیرمعمولی برای یک داستان نویس قرار گرفت. کتاب او پس از تأیید رونالد ریگان (رییس جمهور وقت آمریکا) ، به لیست پرفروش ترین کتابهای سال راه پیدا کرد؛ و نیویورک تایمز از آن بعنوان اعاده ایمان به ارتش ایالات متحده، که در سالهای پس از جنگ ویتنام بسیار آسیب دیده بود، یاد کرد. نُه سال بعد، کلنسی با کتاب پرفروش دیگری بر سر زبانها آمد. این کتاب او با عنوان بدون پشیمانی که با الهام از رمان «First Blood» نوشته شده بود، داستان یکی از بازماندگان بیشمار جنگ ویتنام را روایت میکرد که نویسنده معتقد بود توسط دولتهای متوالی نادیده گرفته شده است.
حالا داستان فیلم «Without Remorse» با به روزرسانی زمان، محتوا و مکان کتاب مورد اقتباسش، درباره یکی از سربازان نیروی دریایی آمریکا به نام جان کلی (مایکل بی جردن) است که پس از حضور در یک ماموریت در کشور سوریه، به آمریکا باز میگردد تا خود را از ارتش بازنشسته نماید و به زندگی معمولی بپردازد. اما در یک شب، عدهای ناشناش به منزل او آمده و همسرش و فرزند به دنیا نیامده او را به قتل میرسانند تا عملیاتی که او در آن حضور داشت را تلافی کرده باشند. با این اوصاف جان در این حمله به طور معجزه آسایی زنده میماند و حالا به دنبال یافتن قاتلان همسرش و انتقام از آنها است.
این موضوع که داستان یک فیلم به ایده بد بودن دولت آمریکا میپردازد، چیز جدیدی نیست؛ تریلرهای پارانویا گونه دهه 70 و تجدید حیات دوباره آنها در دهه 90 میلادی مدتها پیش ما را برای شنیدن این داستانها آماده کرده بودند. و البته این واقعیت هم وجود دارد که دولت آمریکا واقعاً جنگ را دوست دارد. اساساً مقوله جنگ در ایالات متحده تبدیل به یک فرهنگ عامه در امور سیاسی شده است. بنابراین ما در طول سالهای متمادی این چنین فیلمهایی را از جانب هالیوود دریافت کردهایم. الگوی ثابت تمام این آثار در طول سالیان دراز این بوده است که دولت آمریکا کاری وحشتناک انجام میدهد؛ و تنها افرادی که میتوانند آن را حل کنند، گروهی هستند که توسط ارتش آمریکا آموزش دیدهاند. پیام تمام این آثار در مورد امپریالیسم یا نظامی گری یا جهانی سازی آمریکایی است.
حال با این اوصاف لازم به ذکر است که ساختار فیلم «بدون پشیمانی» با اجرا کردن عنصرهای سازنده یک فرمول کلیشهای چون تئوری توطئه در سازمان CIA، ماجرای تمام نشدنی دشمنی بین روسیه و آمریکا و همچنین یک قهرمان وطن پرست که مصداق بارز ارتش یک نفره است؛ چنان دچار خطا استراتژیک شده است، که آن را به رده آثار اکشن تاریخ مصرف گذشته وارد میکند. شاید به یاد بیاورید: فیلم Sicario 2 نیز این پیش فرض کلی را داشت که دولت آمریکا باید بی رحم باشد و کارهای بالقوه غیرقانونی انجام دهد زیرا کارتلهای مکزیک آنقدر بد هستند که تنها راه مقاومت در برابر آنها بدتر بودن است. حالا فیلم «Without Remorse» نیز بوی چنین سیاست بازی هایی را میدهد.
بگذارید این مسئله را سادهتر بیان کنیم: ما انتظار نداشتیم که این فیلم حکم Citizen Kane آثار اکشن و جاسوسی را داشته باشد. اما اکثر ما با توجه به تریلرهای پخش شده از فیلم، انتظار داشتیم که این اثر یک فیلم اکشن بدون ترمز و سرگرم کننده در مقیاس اکشن سال پیش نتفلیکس، یعنی «Extraction» با بازی کریس همسورث باشد. اما فیلم مورد نظر هیچ کدام از موارد دلخواه ما را ندارد. برای مثال در هسته مرکزی فیلم یک داستان کاملاً پیچیده وجود دارد که مربوط به روسیه و حملات خارجی به خاک ایالات متحده است؛ که خود این دوباره قسمت دوم سیکاریو را به ذهن متبادر میکند.
در واقع انتظار فردی مثل من از «Without Remorse» یک نمایش کاریزماتیک و برخی صحنههای اکشن بود تا بتوانم با آن وقت بگذرانم و از زندگیام لذت ببرم. اما مسئله یا مشکل اینجاست که شخص شریدان و ویل استاپلز، به عنوان نویسندگان مشترک این اثر، کتابی را از سال 1993 گرفتهاند و با کمک سولیما فیلمی ساختهاند که احساس یک اکشن مربوط به همان سال 1993 را به بیننده امروزی میدهد. جدا از فرم و سبک خسته کننده کار، مشکل اساسی دیگر وجود یک حس عجیب در تار و پود این فیلم است. اقتباس سینمایی «بدون پشیمانی» احساس یک بازی مدرن «Call of Duty» را دارد که دارای یک داستان بسیار گُنگ است.
من فکر میکنم علت این دوگانگی در لحن فیلم مربوط به حضور دو نویسنده متفاوت در این کار است. دو نویسندهای که اولی یک استعداد ناب صعودی چون تیلور شرایدان (نویسنده سیکاریو) است، و دیگری نویسنده بازیهای ویدیویی است. جالب است بدانید ویل استاپلز داستان بازیهای مطرحی مانند Call of Duty: Modern Warfare 3 و Need for Speed Rivals را نوشته است. بنابراین، فیلمنامه کاملاً شرم آور است، و پایه و اساس پوسیدهای را برای روایتش فراهم میکند. استفانو سولیما کارگردانی که در تجربه اولین اثر هالیوودی خود، یعنی «سیکاریو: روز سولدادو» نیز با چنین مشکل مشابهی روبرو بود، تصاویر عمدتاً تاریک را به همراه لحنی ناخوشایند ترکیب کرده است.
اما وقتی روایت پر پیچ و خم فیلم را کنار گذاشتید، دیگر چه چیزی برای تماشا وجود دارد؟! پاسخ روشن است: ترنر-اسمیت در نقش گریر بازی بسیار مطمئنی را ارائه میدهد، او و جوردن ما را از سابقه همکاری شخصیتهای خود متقاعد میکنند. همچنین قبل از اینکه فیلم به قسمت بین المللی عملیات خود در نیمه پایانی بپیوندد، مأموریت انتقام شخصیت مایکل بی جردن با هدف ایجاد هیجان در برخی از صحنههای بیمارگونه رخ میدهد: یک تصادف ماشین با برنامه ریزی خوب، یک درگیری سنگین در زندان و سلول که مانند آثار گرت اوانز اجرا شده است، و صحنه سقوط هواپیما که صحنه آغازین Inception را به زیر آب منتقل میکند. به طور کلی من نمیتوانم انکار کنم که این صحنههای ناهمگون به اندازه کافی جذاب هستند، اما آیا آنها به یک مجموعه ارزشمند تبدیل میشوند؟ قطعاً خیر.
فیلم «Without Remorse» با هدف واقع گرایی تُند که برعکس ساختار یک اکشن سرگرم کننده است، در کل به عنوان یک اکشن هیجانی در اجرای ساختارش، زمینگیر میشود. برای مثال در یک سکانس، که به نظر بهترین لحظه اکشن فیلم است، شخصیت قهرمان به ظاهر کاریزماتیک کار با بازی قابل قبول مایکل بی جوردن ،بدون پیراهن و غیرمسلح، اقدام به پذیرش یک مبارزه نابرابر با افسران زندان میکند؛ نیروهایی که همه با تجهیزات کامل ضد شورش به سلول جان کلی وارد میشوند و شدیداً کتک میخورند.
این سکانس از منظر منطق مسخره و احمقانه است، اما نوعی از سرگرمی اکشن است که سازندگان در بقیه فیلم به شدت از آن غافل میشوند. متأسفانه، اکثر لحظات اکشن فیلم به همان اندازه سکانس زندان خلاقانه نیستند. در واقع بیشتر آنها شامل تیراندازی در محیطهای تاریک علیه اشرار بی چهره میشوند. فی نفسه این اکشن بد نیست؛ اما برای سال 2021 نیز چیز خاصی نیست.
با این منطق داستانی و این شخصیتهای فوق سطحی، اگر مغزتان را به حالت خاموش سوق بدهید، اینجا لذتهای سطحی وجود دارد. برای مثال: استفانو سولیما به عنوان کارگردان میداند که چگونه یک صحنه اکشن را از دل این فیلمنامه آشفته به صحنههای اکشن بعدی ببرد و لحظاتی مانند نزاع و جدال فوق الذکر در زندان و فرار از هواپیما که در آب غوطهور شده است را برای بیننده عام کاملاً هیجان انگیز به نمایش بگذارد. همچنین لازم به ذکر است که قدرت ستارهای مایکل بی جوردن نیز تاثیر مهمی در جذب مخاطب برای این اثر دارد.
البته در حالی که اقتباسهای اصلی جک رایان در دهه 1990، با بازی الک بالدوین و هریسون فورد، به دلیل قابلیت ارتباط پذیری بیشتر این شخصیت و بازیگران، از محبوبیت بالاتری برخوردار بودند، اما مایکل بی جوردن بیش از حد یک ستاره اکشن معمولی است که به همان روش ساده یک قهرمان تک نفره تمام عیار در آثار هالیوودی کلیشهای به تصویر کشیده شده است. به طور ساده میتوان گفت کاریزمای ستاره این فیلم، همزمان یک نعمت و یک پاشنه آشیل است. اما چرا؟ نعمت است چون بیننده مدرن را به فیلم جذب میکند و پاشنه آشیل است چون با بازیگرانی چون هریسون فورد مقایسه خواهد شد.
در پایان باید گفت: فیلم «Without Remorse» که اقتباسی از کتابِ بدون پشیمانی نوشته تام کلنسی با همین عنوان است (اسپینآف مجموعه فیلمهای جکرایان) یک اکشن تاریخ مصرف گذشته است که در مسیر خودش هیچ نوگرایی یا ابتکاری ندارد. فیلمی با تئوری توطئه کلیشهای در CIA و یک قهرمان وطن پرست که مصداق ارتش یک نفره است. بنابراین، عنوان فیلم چیزی دروغ است. اگر دو ساعت به تماشای این فیلم به ظاهر هیجان انگیز بپردازید، قطعاً احساس پشیمانی خواهید کرد.
بهترین فیلمهای اکشن از نگاه ویجیاتو را بشناسید:
- 10 فیلم اکشن بینظیر که هواداران John Wick باید تماشا کنند
- معرفی بهترین فیلمهای اکشن غیر ابرقهرمانی یک دهه اخیر
- برترین فیلمهای زامبی محور که احتمالاً با آنها آشنا نیستید
- بهترین فیلمهای مهیج روانشناختی تمام دوران کدام است؟
- بهترین فیلمهای اکشن بینالمللی یک دهه اخیر کدام است؟
- ۱۵ مورد از بهترین فیلمهای ابرقهرمانی غیر هالیوودی
https://vgto.ir/9qg
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰