کارگردان ایرلندی آمریکایی فیلم Little Fish جناب آقای Chad Hartigan یک داستان رومانتیک جذاب پیرامون عشق و از دست دادن، سَیالیَت زندگی و تمایل به ایجاد ارتباطات پایدار در طول مدت حضور ما در این کره خاکی خلق کرده است. این درام دلخراش از ما میخواهد که در نظر بگیریم چه اتفاقی میافتد وقتی رشتههایی که روابط ما را به هم میچسباند، توسط یک بیماری ویرانگر از هم پاشیده شوند.
در فیلم ماهی کوچک یک بیماری خیالی در سراسر جهان گسترش مییابد، بیماری که حاوی یک درد عصبی التهابی است. این بیماری همهگیر خاطرات انسان را میدزدد و زندگیها را نابود میکند. برخی از مبتلایان به این درد به سرعت ارتباط با گذشته خود را از دست میدهند، در حالی که برای دیگران این یک مارپیچ کند در دنیایی است که هیچ چیز احساس امنیت یا آشنایی نمیکند. در ادامه با بررسی این فیلم علمی تخیلی و عاشقانه با ویجیاتو همراه باشید.
خلاصه داستان این فیلم بدین شکل است که در آینده بسیار نزدیک، دو شخصیت جود (جک اوکانل) و اِما (اولیویا کوک) تازه عروس و دامادی هستند که آماده شروع بقیه زندگی مشترک خود میشوند. اما لحظات کوتاه سعادت آنها با شیوع یک بیماری سریع و غیرقابل درمان به نحو دردناکی قطع میشود. این بیماری عصبی التهابی که به آن NIA نیز میگویند، باعث میشود افراد خاطرات خود را از دست بدهند. شاید این روزها دقیقاً هرگز زمان مناسبی برای تماشای فیلمی درباره همهگیری جهانی یک بیماری نباشد. چرا که این نوع آثار نماینده جهان سینمای سرگرمی نیستند که بخواهید روی کاناپه بنشینید و به سرزمینهای خیالی فرار کنید. بنابراین ماهی کوچک نیز یک اثر پاپ کورنی ساده در ژانر علمی تخیلی نیست.
به دلایل واضح، تماشای Little Fish در حال حاضر یک تجربه بسیار کنجکاوانه است. این اثر قطعاً رویکرد جدیدی را به این گونه داستانها افزوده که با یک آرامش خاص سعی در جلوگیری از تکرار روندهای چشمگیر و انتظارات اکشن نسبت به چنین آثاری دارد. برای مثال باید گفت: ماهی کوچک یک داستان بسیار صمیمی است که با تمرکز بر زوجی که هم ناقص هستند و هم قابل بحث، ما را با جهان اثرش درگیر میکند. تماشای مبارزات اِما و جود و رنج بردن این دو در مراحل بیماری NIA دلهره آور است زیرا ما این دو را درک میکنیم و آنها میتوانند خود ما باشند. این واقعیت که جهان در حال حاضر در معرض بیماری همهگیر Covid-19 قرار دارد، باعث میشود فیلم هر چه بیشتر مرتبط با جهان ما شود.
با این حال، بیماری مرموز NIA چیزی شبیه Covid-19 نیست. چرا که بسیار شبیه به آلزایمر است. این بیماری چه سریع اتفاق بیفتد و چه آهسته گسترش یابد، تا زمانی که دیگر قادر به شناسایی چهره عزیزان یا فراخوانی خاطرات رویدادهای مهم نباشید، پیشرفت میکند. همچنین این مرض سیاه ارتباط شخص با آنچه او را به یک فرد کامل تبدیل میکند قطع کرده، و انسان را از همه جدا میکند و احساس انزوا و تنهایی را پدیدار میکند. بنابراین این بیماری هر روز سرخوردگیهای جدیدی به همراه دارد و هر چهره برای خودش و دیگران یک غریبه میشود. حتی جالب است بدانید عنوان فیلم نیز به تنهایی دارای یک حلقه کنایه آمیز است، زیرا معمولاً اعتقاد بر این است که ماهیها 30 ثانیه حافظه دارند و فراموشی آنها ضعف آنها است.
بیماری NIA بدون اخطار حمله میکند و کاملاً ناشناخته پخش میشود. رانندگان اتوبوس در وسط کار نحوه رانندگی را فراموش میکنند. دوندگان ماراتن نمیدانند چه موقع بایستند. مکالمات با دوستان مادام العمر زمانی به پایان میرسد که فرد ناگهان نام دیگری را به یاد نمیآورد. و این حوادث همان چیزهایی است که باعث میشوند ما مثل دود بین انگشتانمان ناپدید شویم. بدیهی است که این یک نکته ظریف نیست، و این استفاده انتزاعی از موضوعات همه گیر به ویژه منحصر به فرد نیست، اما شیطان در جزئیات است، و آنجاست که ماهی کوچک شکوفا میشود.
درک تأثیر از دست دادن حافظه دشوار است اما چاد هارتیگان به عنوان فیلمساز در تنظیم سناریوهای واقع گرایانه، کار برجستهای انجام داده است. از طرف دیگر اولیویا کوک و جک اوکانل به عنوان زوجی که در قلب فیلم حضور دارند، بازیهای جالبی ارائه میدهند. کوک و اوکانل ما را وادار به توجه بیشتر در این زوج ناقص میکنند و در حالی که آنها سلامتی خود را به NIA میبازند، سفر عاشقانه این دو قلبهای ما را جلب داستان میکند. لحظهای در ماهی کوچک وجود دارد که شخصیت اِما میگوید، «وقتی فاجعه شما فاجعه همه است، چگونه غصه میخورید؟» این صحنه لحظهای بسیار نزدیک به حال امروز ما است و در قلب آن چیزی است که باعث میشود این فیلم بسیار احساسی و خوب باشد.
با این دیدگاه به نمایش فیلم ماهی کوچک نپردازید که انگار در حال تماشای یک نسخه دیگر از شیوع استیون سودربرگ هستید. همچنین انتظار دیدن صحنههایی از حضور دانشمندان سختکوش را که در جستجوی درمان هستند را نیز نداشته باشید. کارگردان چاد هارتیگان به جای اینکه رویکرد علمی یا تخیلی به ماجرا داشته باشد، عشق را به طرز ماهرانهای بین دو شخص کاملاً عادی افزایش داده و نشان میدهد که چنین ارتباطاتی در برابر فاجعه چگونه واکنش نشان میدهند. ما از طریق شخصیتهای جود و اِما، شاهد تجزیه جهانهای کوچک و بزرگ هستیم.
هارتیگان و ماتسون تاملین به عنوان فیلمنامه نویس (که اخیراً در نتفلیکس پروژه قدرت را نوشت) از ابتدا تا انتها از روایت موزاییکی برای نشان دادن مراحل مختلف رابطه جود و اِما استفاده میکنند. این یک روش کاملاً موثر برای نه تنها انتقال عمق کامل عشق آنها و توجه مخاطب، بلکه برای ترکیب موضوع با سبک است. برای مثال وقتی حافظه جود رو به زوال است، او سعی میکند با چیزهای مبهم و جزئیات به خاطر سپرده شده گذشته خود را درک کند، این سبک کاملاً رویایی است، آن هم بدون اینکه به کلیشههای ساده یا عاشقانه آشنا وارد شود.
در این بین اولیویا کوک و جک اوکانل در نقشهای خود گاهاً خارقالعاده خوب هستند. اجرای اوکانل در اینجا، بین جذاب و ترسناک، ناامید و گمشده و گیج و شفاف در رفت و آمد است. هر زمان که او جزئیات کوچکی از زندگی گذشته خود را فراموش کند، ما آن را به صورت محسوسی احساس میکنیم. زوج کوک و اوکانل شیمی فوقالعادهای روی صفحه دارند، به گونهای که با پیشرفت داستان، میتوان شکستگی قلب را در چشمان آنها دید. اگر بخواهیم صادق باشیم، باید گفت ماهی کوچک یکی از آن فیلمهایی است که شما باید قبل از تماشای آن از نظر ذهنی آماده شوید. چرا؟ چون این اثر کاملا دلگیر کننده است.
این اثر در نوع جهان سازی خودش یک فیلم قدرتمند است که مشکلات واقعی سلامتی برخی افراد را لمس میکند. در واقع فیلمساز میگوید گاهی از دست دادن حافظه واقعی است و بله، حتی افرادی که دوستشان دارید میتوانند با گذشت زمان از مغز شما پاک شوند. دیستوپیا، سناریوهای آخرالزمانی و علمی تخیلی تیره، در حال حاضر بسیار مد شده است. آثار مربوط به تغییرات مرموز محیطی یا همه گیریها، هر روز بیشتر و بیشتر رشد میکنند، و مطمئناً این دست فیلمها سازوکار مقابلهای برای آنچه ما در حال حاضر تجربه میکنیم، است.
فیلم ماهی کوچک یک عاشقانه نسبتاً استاندارد است که به دلیل یک ایده ساده اما موثر جذاب است. از آنجا که همه ما هنوز درگیر مشکلات عاطفی همهگیری بیماری COVID هستیم، ماهی کوچک آینهای را بالا میکشد و میپرسد که چگونه میتوانیم لحظههایی را که برای ما مهم هستند بهتر به یاد بیاوریم. در واقع ماهی کوچک ما را ترغیب میکند تا با خاطرات به عنوان یک هدیه مقدس رفتار کنیم زیرا زندگی بدون حافظه اصلاً زندگی نیست.
در نتیجه باید گفت فیلم Little Fish شروع کمی کندی دارد، گاهی اوقات دلگیرکننده و دلخراش میشود، اما این بدان معنی نیست که نباید آن را تماشا کنید. وقتی میخواهید پای دیدن آن بنشینید کاملاً مطمئن شوید که در چارچوب ذهنی مناسبی قرار دارید، اما بدانید دلایل زیادی برای دیدن این فیلم وجود دارد. برخی از آنها شامل نمایشهای قدرتمند بازیگری، داستان عاشقانه تراژیک و به خصوص پایان آن میشود. هارتیگان و تاملین با Little Fish موفق به ساختن قصیدهای زیبا برای زندگی، عشق و انسانیت شدهاند، اثری که بدون شک مدتها پس از تماشا در ذهن بینندگان باقی خواهد ماند.
بیشتر بخوانید:
- ۱۰ فیلم برتر زامبی محور کمدی که نباید از دست بدهید
- نقد فیلم Falling – دیدار مجدد پدر روانی با پسر آشفته
- بهترین فیلمهای اکشن بینالمللی یک دهه اخیر کدام است؟
- معرفی بهترین فیلمهای اکشن غیر ابرقهرمانی یک دهه اخیر
- با بهترین فیلمهای اکشن سال 2019 آشنا شوید
- مأموریت غیرممکن در فضا؛ آیا فیلم تام کروز و ناسا بدون صحنههای اکشن است؟
https://vgto.ir/9dp
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰