نقد فصل اول سریال Sweet Tooth توسط وبسایت Hollywood Reporter به صورت عاری از اسپویل منتشر شده که در ادامه میتوانید ترجمه آن را از ویجیاتو مطالعه کنید.
بیش از حد احساسی و شیرین بودن یک نقطه ضعف شخصی یا شاید نسلی به حساب میآید. برای هر Pushing Daisies یا Wonderfalls، دهها سریال تلویزیونی و فیلم بیتکلفانه وجود دارند که این تصور را در خود جای دادند «صمیمیت خام» و «جدیت احساسی» یک مفهوم یکسان هستند.
کمی تمایل نسبت به شیرینی برای درک کردن فانتزی جدید نتفلیکس با نام Sweet Tooth (که حتی از نامش نیز مشخص است) نیاز است اما باعث خوش حالی است که بگوییم بخش اعظمی از اقتباس جیم میکل از کمیک جف لمیر از انتشارات ورتیگو، توانسته یک تعادل نامطمئن را با مهارت فوق العاده به انجام برساند. این سریال از نظر احساسی و جغرافیایی در حوزه آثار حماسی است و شایسته خندهها و اشکهای گاه به گاهی خواهد بود که به لطف شیرینی واقعی و بی چون و چرای خود از مخاطبان به دست میآورد.
وقایع Sweet Tooth ده سال پس از واقعهای در جریان است که شخصیتهای داستان آن را ریزش عظیم (The Great Crumble) مینامند؛ یک سری اتفاقات احتمالاً به هم پیوسته که شامل شیوع جهانی یک ویروس کشنده و تولد موجوداتی اسماً دورگه، بچههایی که با ترکیبی از اعظای بدن انسانها و حیوانات به دنیا آمدند، میشود. ترکیب این تراژدی جهانی و تضعیف اعتقاد در آینده بشریت خالص، جامعه را طوری متلاشی کرد که هشت قسمت اول سریال فقط شروعی در به تصویر کشیدن آن است.
در یک کلبه با پوششهای طبیعی، در حومه یک جامعه انسانی، یک پدر (با بازی ویل فورته) و پسر – گوزنش که گاس (Gus) نام دارد (با بازی کریستین کانوری) زندگی میکنند. این بچه حواس تقویت شده، گوشهای خزدار و شاخهای در حال رشد دارد و به لطف انزوایش در دوران رشد، هیچ اطلاعاتی از دنیای بیرون ندارد. وقتی دنیای بیرون به شکل بیرحمانهای وارد زندگیاش میشود، گاس یک مأموریت را برای پیدا کردن مادر ناشناسش شروع میکند؛ آن هم با همراهی یک ستاره سابق فوتبال که تبدیل به یک ویجلنتی خانه به دوش شده (شخصیت تامی جپرد (Tommy Jepperd) با ایفای نقش نانسو آنوزی) و در حالی که قرار است از یک سرزمین بایرِ پسا آخرالزمانی بگذرد. تامی جپرد یکی از آن شخصیتهای لایهداری است که ادعا میکند از بچهها تنفر دارد اما در طول داستان مطمئناً تغییر عقیده او را شاهد خواهیم بود.
به طور همزمان در یک روایت در حال پیشروی از جیمز برولین، که به عنوان یکی از بزرگترین نقاط ضعف سریال محسوب میشود، با چندین شخصیت دیگر آشنا میشویم که شامل این افراد است: ادی سینگ (Adi Singh – با بازی عدیل اختر)؛ دکتری که مصمم است به خواهر بیمارش (با بازی الیزا ولانی) به هر قیمتی کمک کند، ایمی (Aimee – با بازی دانیا رامیرز) که یک تراپیست سابق و فردی منزوی است و زنی جوان که فقط با نام بر (Bear – با بازی استفانیا لاوی اوون) شناخته میشود که رهبر گروهی از نوجوانهای یتیم را برعهده دارد که اهداف مرموز دارند.
یک نگاه مختصر به داستان سریال مشخص میکند که در حالی که المانهایی خاص در Sweet Tooth کیفیت متفاوتی دارند اما در واقع داستانی خیلی سنتی در محدوده فولکلور را تجربه میکنیم. بدون شک میتوانید المانهایی از آثاری مثل The Wizard of Oz، Peter Pan و نیمی از ساختههای دیزنی را در این اثر ببینید. این زمینههای گسترده به لطف فیلمبرداری در نیوزلند، که پر است از سرزمینهای سبز رنگ و پرتگاههای خطرناک، به طور ناخودآگاه باعث مقایسه با Lord of the Rings نیز میشود.
از این جا میتوانید بخشهایی از روایتهای در مسیر (Road Saga) محبوب خود با بچههای شاد و سرپرستان بداخلاق و بیعلاقه را ببینید؛ چه Lone Wolf and Cub باشد یا Willow یا به طور متناسبتر، The Road یا Mad Max. تمام آنها از منظر یک بچه با تار و پودی اسپیلبرگی به تصویر کشیده میشوند آن هم از آن دوران در دهه ۸۰ میلادی که انتظارات از سرگرمی مخصوص کودکان الزاماً نیاز به انحصاری بودن برای آنها نبود. Sweet Tooth پر است از حزن و هر از چند گاهی ترسی که باعث میشود مردم حداقل سه بار بگویند «لعنت»، البته اگر نوع ترس چیزی باشد که بتواند روی شما تأثیر بگذارد.
جای شک ندارد که پسزمینه پاندمی مورد دیگری است که باعث جا خوردن برخی از تماشاگران Sweet Tooth میشود. همان طور که برای Y: The Last Man شبکه FX خواهد بود یا احتمالاً برای بازسازی کم عمر Utopia آمازون و جدیدترین اقتباس از The Stand شد. با این حال، بر خلاف این دو مورد آخر، به نظر Sweet Tooth توانسته به نوعی نشانگری از امیدواری در پسا پاندمی باشد. این سریال بیشتر از این که درباره انبوه جنازهها و بیمارانی باشد که رو به مرگ هستند، درباره یک پسر – گوزن کوچک است که خیلی، خیلی از خوردن شربت لذت میبرد.
حال و هوای سریال به خوبی در قسمت اول معرفی میشود، یکی از سه قسمتی که توسط میکل کارگردانی شده، که انتقالی تحسین برانگیز از ریشههای مستحکم خود از Hap and Leonard شبکه SundanceTV و آثاری مثل Cold in July انجام میدهد. فورته، شخصیت اصلی داستان بقا در دنیای پسا آخرالزمانی سریال The Last Man on Earth، در این فرصت نادر در زمینه چینی برای جذابیت بیریا و شرمسارانه خود استثنایی است. کانوری نیز به عنوان گاس ۱۰ ساله اجرای بازِ جذابی دارد که عملاً از شما میخواهد بدبینیهایتان را رها کنید و شگفتیها را با آغوش باز بپذیرید. دنیای این سریال پس از قسمت اول گسترده میشود، با این حال، ۵۳ دقیقه ابتدایی فصل اول در فضای جنگلی و حضور دو شخصیت اصلی و حال و هوایی که توسط فورته و کانوری تنظیم میشود، با کمک تیم گریم و جلوه های ویژه در به تصویر کشیدن ظاهر این دورگهها، باعث میشود قبول اساس دنیای شگفت انگیز میکل به شدت تسهیل شود.
در انتهای قسمت اول، شما متوجه میشوید که آیا این سفری است که میتوانید با آن پیش بروید یا نه. اگر در همین قسمت توجهتان جلب نمیشود و حوصلهتان سر میرود، پس Sweet Tooth برای شما ساخته نشده است. اما اگر میتوانید با آن پیش بروید، به راحتی میتوانید با گسترش اثر و بخشهای مختلف این دنیا که به مرور کند و کاو میشوند همراه شوید.
آنوزی نقشی خسته از این دنیا و اوون نقشی عصیانگرانه دارد و وقتی که این دو در مقابل هم قرار میگیرند و با معصومیت دوست داشتنی نقش کانوری ترکیب میشوند، یک دینامیک برنده را ارائه میدهند. خط داستانی مربوط به اختر و ولانی باعث اضافه شدن پیچیدگیهای اخلاقی به داستان میشوند، آن هم در حالی که نقش رامیرز رنگ بیباکی به Sweet Tooth میدهد.
با این که میدانید این خطوط داستانی در نهایت به هم میرسند اما داستانهایی که شامل گاس نمیشوند و پس و پیش به آنها سر زده میشود، همیشه دلپذیر یا آن طور که باید جذاب نیستند.
همچنین نمیتوان دقیق گفت Sweet Tooth آن قدر که باید منسجم است. پیامهای مهم جلوه داده شدهای مثل قبول کردن تفاوتها میتواند به هویت نژادی یا جنسی ارتباط داده شود و چنین چیزی با سادگیای تاثیر گذار همراه میشود. این که «چنین چیزی به این خاطر اتفاق افتاد که انسانها به اندازه کافی به زمین احترام نگذاشتند» یک زیر موج طرفداری از محیط زیست است که سرسری گرفته شده اما بیش از حد روی آن مانور داده نمیشود.
توضیحات سریال درباره کاوشهای علمی متقاعد کننده نیستند و بخشی نه چندان درست از احتیاط نسبت به واکسیناسیون وجود دارد که احتمالاً کاملاً عمدی نبوده و قطعاً در زمان حال نسبت به زمان شروع ساخت Sweet Tooth معنایی متفاوت دارد.
اما اگر بتوانید جدیت ابتدایی را تحمل کنید، فقدان استحکام زیرین داستانی برایتان مشکلی ایجاد نخواهد کرد و بخش اعظمی از Sweet Tooth دقیقاً با همان شرایطی که نیاز است ارائه میشود. بازیها قوی هستند، سکانسهای اکشن هیجان انگیزند و موسیقی جف گریس با نتهایی دقیق ماجراجویی و ملودرام را منتقل میکند. با وجود در دست نداشتن بودجهای در سطح آثار پیتر جکسون، تیم جلوههای ویژه توانسته المانهای جادویی داستان را به طرز حیرت انگیزی به نمایش درآورد؛ به خصوص برای یکی از شخصیتهای مکمل که در صورت تداوم ساخت سریال، میتواند از نظر بازاریابی به کمک بیاید. و امیدواریم ساخت Sweet Tooth ادامه پیدا کند؛ چرا که فصل اول این سریال بیش از تصورات توانست تأثیرگذار باشد و هنوز داستانهای زیادی برای روایت از این دنیا وجود دارد.
https://vgto.ir/a4k
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰