قسمت پنجم سریال WandaVision با نمایشی دلچسب در این هفته MCU را به سطح کاملاً جدیدی از دیوانه بازی رساند و حالا ما در ویجیاتو قصد بررسی کامل این اپیزود را داریم. این قسمت با ترکیب الگوی سیتکامی و معمولی اندکی بیشتر از نیم ساعت، نظر بیننده را به خود جلب میکند و به نظر میرسد که سازندگان به پل بتانی، الیزابت اولسن و دیگر هنرمندان، این اجازه را میدهند تا بازیگری خود را در سطوحی که مدتی است دیده نشده است به نمایش بگذارند. به طور کلی اپیزود این هفته سریال WandaVision تغییرات بزرگی را تجربه میکند و آنها در راستای روایت ماجراهای وستویو درست کار میکنند.
«قسمت پنجم» پر بود از داستانهایی که تعادل بین واقعیت و حوادث وستویو را نشانه رفتهاند. طرح ماجراهای این اپیزود به طور همزمان با دو داستان مختلف که باهم دیگر اجرا میشوند، توسعه یافته و در یک تقسیم تقریباً 50/50، پیشرفت هر دو طرف جالب است. برای مثال مونیکا تحت معاینه و ملاقات با جیمی و دارسی بود، در حالی که واندا و ویژن برای تربیت فرزندان خود سخت کار میکردند، این رویه در قصهگویی پویایی بزرگی برای سریال بود؛ زیرا به نظر میرسید داستانها همزمان با یکدیگر جریان دارند. این نمایش همچنان خود را به عنوان یکی از خوش ساختترین و ابتکاریترین داستانهایی که تاکنون از مارول استودیو دیدهایم ثابت میکند.
همچنین یکی از علامت تعجبهای این اپیزود رابطه تایلر هیوارد و مونیکا رمبو است که همچنان باعث افزایش تنش میشود، خصوصاً در مورد نظرات مخالف آنها در مورد نحوه اداره واندا و وستویو. شایعات حاکی از آن است که هیوارد به طور بالقوه یکی از شخصیتهای خصمانه این سریال است و مطمئناً این مسئله دور از ذهن نیست که چرا قسمت پنجم نشان داد وی آماده است تا واندا ماکسیموف را برای همیشه نابود کند. با این اوصاف هر هفته این معما عمیقتر میشود و شما میخواهید بیشتر بدانید.
این قسمت همچنین به نوعی با جنون آمیزترین پیچ و تاب سال تا به اینجا به پایان میرسد، چرا که پیترو ماکسیموف (کوئیک سیلور) با بازی ایوان پیترز به درب خانه واندا میآید. فقط برای چند ثانیه روی صفحه بودن ماجرایی را فاش نمیکند، زیرا هنوز چیزهای زیادی در مورد ورود او به سریال وجود ندارد، اما بدون شک مارول با این حرکت قصد رفتن به فاز 4 و فراتر از آن را دارد.
همانطور که در چهار هفته اول سریال دارای یک روند مرموزانه مداوم بوده است، این قسمت نیز با اطلاعات جدید و تکان دهندهای که ظاهراً مرحله جدیدی از حوادث را کلید زده است، دیوانگی را در جهت بینهایت تقویت میکند. سریال WandaVision به عنوان اولین نمایش مارولی دیزنی پلاس کاملاً از یک روند آگاهانه کند و البته مرموز در ساخت خود استفاده کرده و با این روش انتظارات واقعی و تنش زایی را برای هر هفته در بیننده ایجاد میکند.
یکی از بزرگترین موارد برجسته این سریال تاکنون بازی باورنکردنی پل بتانی و الیزابت اولسن بوده است. هر دو بازیگر توانستهاند تواناییهای کمدی خود را در قسمتهای گذشته گسترش دهند، به ویژه بتانی، که نشان میدهد یک سنتوزوئید ویبرانیوم واقعاً خندهدار و مضحک است. اما ترکیب سیتکام و حوادث فراتر از آن نیز زمینه را برای اجرای ویژه تیم بازیگری در این اپیزود بهتر فراهم کرده است.
بنابراین وحشت پل بتانی از آنچه در وستویو اتفاق میافتاد کاملاً درست به بیننده منتقل شد و کاترین هان این فرصت را پیدا کرد تا نسخه تقریباً جدیدی از اگنس را در فضای سیتکامی دهه 80 میلادی بازی کند. از طرفی جنبههای تاریک شخصیت واندا باعث شده تا الیزابت اولسن دامنهای از عشق و عصبانیت را از شخصیت اسکارلت ویچ، بی عیب و نقص به نمایش بگذارد.
سوئیچ اولسن بین مادر عاشق بیلی و تامی و یک ابرقهرمان بدون سر و صدا و در آستانه از بین بردن یک وحشت ناب واقعاً نکته قابل تأمل بازیهای این اپیزود است، زیرا او قدرت خود را بیش از هر قسمتی در اینجا نشان میدهد. دانستن اینکه او حداقل در کنترل آنچه در وستویو اتفاق میافتد نقش اساسی دارد یا نه خود سوال مهمی است، آن هم در حالی که میخواهد تنها بماند. به واقع همین راز و رمز پنهان در شخصیت واندا، پویایی جالب توجهی برای پیگیری ادامه فصل خواهد بود.
کارهای پشت صحنه این هفته نیز کاملاً بی عیب و نقص بود، دقیقاً همانطور که در کل فصل تاکنون اینگونه بوده است. گزارشهایی وجود دارند که میگویند بودجه سریال WandaVision تقریباً بیشتر از هر برنامه تلویزیونی در طول تاریخ است و فکر کردن به این حرف بعد از آنچه در این هفته اتفاق افتاد خیلی دور از ذهن نیست. همچنین موسیقی متن و آهنگهای مورد استفاده در این اپیزود همه متناسب با سبک سیتکام دهه 80 بود، به ویژه آن تمِ آواز افتتاحیه که به شدت بوی کلاسیک بودن میداد. جلوههای ویژه نیز درجه یک بود، به خصوص زمانی که قدرت کامل واندا برای دومین بار در تمام فصل نمایش داده شد.
استودیوی مارول با این سیستم همچنان اثبات میکند که چقدر وقت و تلاش خود را صرف ساخت این سریالها با همان کیفیت فیلمهای بلاکباستری بزرگ کردهاند. به طور کلی هیچ اشتباه قابل توجهی در امور فنی وجود نداشت، کار دوربین بی عیب بود و قسمت پنجم از نظر ارزش تولید، موفقیت چشمگیری داشت. برای چهارمین هفته متوالی، آفرین مارول استودیو. اما برای دومین هفته متوالی، سریال WandaVision ثابت کرد که مستقیماً در داستان اصلی MCU تنظیم شده و در راستای حماسه جنگ بینهایت ادامه دارد.
در این اپیزود چندین کشف بزرگ وجود داشت. بیایید با این یکی شروع کنیم که توسط بیشتر طرفداران شناخته شده است: ما تأییدیه گرفتیم که واندا و کارول دانورس قویترینِ انتقامجویان هستند. این را قبلاً خود شخص کوین فایگی، رئیس مارول، در مصاحبههای چند سال پیش خود گفته بود، اما خوب است که یک تأیید جهانی دریافت کنید. ما همچنین دریافتیم که دوقلوهای واندا میتوانند به دستور خودشان افزایش سن پیدا کنند. این توانایی احتمالاً فقط نتیجه سحر و جادو است، اما فیلمنامه در واقع از آن برای پیرنگ بیشتر استفاده میکند و شخصیتهای بیلی و تامی را توسعه میدهد که از موارد قابل توجه نمایش هستند.
اما همانطور که قبلا ذکر شد، بازگشت ایوان پیترز به عنوان Quicksilver بزرگترین نکته شوکه کننده در مراحل اولیه فاز 4 مارول را انجام داد. داستان او چیزی خواهد بود که طرفداران در سراسر جهان به آن توجه میکنند، مخصوصاً با توجه به اینکه یک نسخه متفاوتی از شخصیت پیترو به جای شخصیت آرون تیلور جانسون در داستان گنجانده شده است.
اگر پیترز واقعاً در حال تکرار نقش خود به عنوان کوئیک سیلور است، کاملاً این احتمال وجود دارد که او به تنهایی به این ماجرا ورود نکرده است. ما میدانیم که عصبانیت واندا از کنترل خارج شده، بنابراین اگر یک استاد خاص هنرهای عرفانی چون دکتر استرنج یک کنسول غم و اندوه آشنا را به وستویو بفرستد تا اسکارلت ویچ را آرام کند، چه میشود؟ در نهایت چیزی معلوم نیست، چون ماهیت وجودی ایوان پیترز هنوز برای ما به شکل ویژهای نامعلوم است.
البته این احتمال هم وجود دارد که اگر بچههای واندا توانایی تغییر دادن واقعیتها را مانند مادرشان داشته باشند، و ندانند که چگونه قدرت خود را کنترل کنند، چه کسی میتواند نکوید که آنها به طور تصادفی Quicksilver نسخه پیترز را از جهان دیگری به وستویو نیاوردهاند؟ با به دست آوردن تواناییهای واندا از سنگ ذهن، بیلی و تامی اولین جهش یافتههای طبیعی در MCU را نشان میدهند.
اگر چنین باشد، قدرت آنها میتواند خارج از نمودار تصور ما باشد. در حالی که واندا به وضوح بیشترین کنترل را بر وضعیت وستویو دارد، این مجموعه هنوز یک کاسهای در زیر نیم کاسهاش وجود دارد. آنتاگونیست اصلی ممکن است در نهایت خود واندا باشد، اما با توجه به پتانسیل درونی مارول، به احتمال زیاد احساس میشود که حداقل یک نیروی شوم دیگر در پشت صحنه وجود دارد.
با توجه به روابط مفیستو با بچههای واندا در داستانهای کمیک، مدت هاست که شایعه حضور شیطان مقیم مارول نیز در سریال WandaVision وجود دارد. نظریهها درباره اینکه مفیستو چگونه میتواند به داستان وصل شود زیاد و بسیار وحشتناک است و اکنون چون همه چیز کمی از کنترل خارج شده است، بنابراین چه وقت بهتری برای حضور این شخصیت در سریال، از زمان حال وجود دارد؟! مفیستو به عنوان تغییر شکل دهنده در کمیکها شناخته میشود و چه راهی بهتر از تبدیل شدن به چهرهای آشنا برای ورود آرام به خانه واندا؟!
اما در پایان باید گفت: به عنوان یک کل، قسمت پنجم سریال WandaVision یک نمایشگر مهم برای جهان مارول بود. فضای کمدی دهه 80 میلادی که با دنیای واقعی مارول مخلوط شدهاند، احساسی ترین لحظات فصل را به ارمغان آورده و پس از پایان همه چیز، این اپیزود فقط باید آغاز یک جریان باشد.
پویایی بین خانواده مرکزی سریال طی چند هفته آینده با استفاده از اگنس و S.W.O.R.D آزمایش میشود و همهچیز دست خوش تغییر خواهد شد. همچنین اضافه شدن Pietro Maximoff با بازی ایوان پیترز یکی از منحصر به فردترین معرفی شخصیتها در تاریخ MCU خواهد بود و این کاملاً آینده سریال را دگرگون خواهد کرد. در کل، WandaVision در حال دمیدن روحی تازه به MCU است. اکنون انتظار طاقت فرسا برای آنچه در قسمت بعدی رخ خواهد داد، فرا میرسد.
بیشتر بخوانید:
نقد سریال WandaVision (قسمت اول تا سوم) – به وست ویو خوش آمدید
نقد سریال WandaVision (قسمت چهارم) – رونمایی از جزئیات داستان
https://vgto.ir/8hc
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰