لوکی، خدای شرارت، در قسمت چهارم پرتنشتر از قسمت قبلی خود ظاهر شد و تا حدی توانست اعتماد هواداران را به خود جلب کند. روند صعودی سریال لوکی و روایت داستان که با طرح سوال و پاسخ به آن پیش میرود، مخاطبین را برای دیدن هر قسمت مشتاقتر میکند. با ویجیاتو همراه باشید تا نکات مخفی در قسمت جدید سریال لوکی را بررسی کنیم.
دختربچهای در آغاز قسمت چهارم سریال در مکانی که شباهات زیادی به «آسگارد» دارد، توسط «راونا» دستگیر میشود. مخاطبین تنها چند دقیقهای با دختر بچه همراه میشوند و درنهایت حضور او با فرارش از سازمان مغایرت زمان به پایان میرسد. درصدی از بینندگان در همان لحظات متوجه میشوند که دختربچه کودکی «سیلوی» است اما اگر هم متوجه این موضوع نشده باشید، سیلوی در طی مکالماتی که با لوکی و راونا دارد، به آن اشاره میکند. پس در گام اول پاسخ یکی از سوالات مهمی که در دو قسمت گذشته ذهن هواداران را سخت مشغول خود ساخته بود را یافتیم. سیلوی همان لیدی لوکی است.
البته این پاسخ تنها از طریق این مکالمات به دست نیامده است و «موبیوس» و تاکید شدید او بر آنکه سیلوی خود لوکیست اما در هیبتی دیگر، درصد زیادی از حدسیات مربوط به این موضوع را به یقین تبدیل میکند. همچنین از آنجایی که «سوفیا دی مارتینو» در اظهارات خود اخیراً اعلام کرده که داستان سیلوی سریال کاملاً با سیلوی کمیکها متفاوت است؛ گزینه الهام از کمیک بوکها برای ساخت این شخصیت نیز کنار میرود.
پایان حضور دختربچه سرآغاز حضور راونا و موبیوس است. همانطور که انتظار داشتیم سازمان مغایرت زمان به خصوص راونا و موبیوس سخت مشغول هستند تا دو لوکی را پیدا کنند و در طرف دیگر داستان سیلوی و لوکی در انتظار پایان عمرشان نشستهاند. لحظات کوتاهی از مکالمات میان لوکی و سیلوی را مشاهده میکنیم که لوکی در تلاش است تا به سیلوی امید دهد و جرقههای کوچکی از احساسات میان این دو شکل میگیرد.
جرقهها آنقدر کوچک هستند که تقریباً به چشم مخاطب نمیآیند اما صحبتهای موبیوس آنها را در نظر بینندگان پررنگتر میکنند. درواقع همین جرقههای کوچک شکل خاصی از انحراف زمانی را شکل میدهند و درنهایت منجر به آن میشود تا افراد سازمان دو لوکی را پیدا کنند. پس از دستگیری آنها لوکی تلاش میکند تا واقعیتی را که در مورد سازمان مغایرت زمان فهمیده است به موبیوس بگوید اما متاسفانه موبیوس حرفهای لوکی را باور نمیکند و او را به یک حلقه زمانی میفرستد.
شاید حضور لوکی در این حلقه زمانی را نیز بتوانیم از لحظاتی بدانیم که در خودشناسی به لوکی کمک فراوانی میکند. لوکی در لحظهای گیر افتاده که سیف برای بارها و بارها به او میگوید که مرتکب کار اشتباهی شده و تا ابد تنها خواهد ماند. لوکی نیز پس از آنکه چندین بار سخنان سیف را بشنود اعتراف میکند که تعداد زیادی از کارهایی که انجام میدهد برای جلب توجه دیگران است. او میخواهد توجه دیگران را به خود جلب کند که تنها نماند. موضوعی که بیشتر از پیش عمق تنهایی و آشفتهحالی لوکی را نمایش میدهد.
موبیوس در طرف دیگر داستان لحظات مهمی را میگذراند. او از راونا سراغ ماموری را میگیرد که در قسمت قبل توسط سیلوی افسون شده و زمانیکه میفهمد او مرده کمی به مسائل اطرافش مشکوک میشود. البته توضیحاتی که لوکی درباره سازمان به موبیوس ارائه میدهد را نباید نادیده بگیریم. هرچند سوالات فراوانی که قبلاً لوکی از او پرسیده هم زمینه شکلگیری شکهای بیشماری را برای موبیوس فراهم کردهاند و تمام این دلایل او را وادار میکنند تا دوباره به سراغ یکی از معدود دوستان خود یعنی خدای شرارت برود.
دوستی موبیوس و لوکی از قسمت اول شروع به شکلگیری کرد و در قسمت چهارم به لحظات تماشایی خود رسید. لحظاتی که هردوی آنها این دوستی جالب را قبول کردند و برای کشف حقیقت شانه به شانه یکدیگر میایستند و مبارزه میکنند.
درباره دوستی موبیوس و لوکی قبلاً صحبت کردهایم اما شخصیت موبیوس در این قسمت مهمتر از قسمتهای قبلی به نظر میآید و مواردی وجود دارد که لازم است به آنها بپردازیم. موبیوس مانند بقیه کارمندان سازمان متغیریست که از خط زمانی بدون هیچ دلیل خاصی، دزدیده شده است و علاقه او به جت اسکی نیز این مسئله را ثابت میکند؛ اما مسئله قابل توجهی که وجود دارد آن است که در قسمت دوم دیدیم او چند وسیلهای که در اتاق راونا بود را بخاطر نداشت و از راونا پرسید که چه کسی آنها را برایش آورده است.
موضوعی که با توجه به سرنوشت کنونی موبیوس مهم به نظر میرسد و این نظریه را در ذهن مخاطبین به وجود میآورد که کارمندان و مجرمان سازمان مغایرت زمان کشته نمیشوند و تنها خاطراتشان پاک میشود سپس به چرخه بازمیگردند.
درباره فرم کلی این قسمت نیز باید خاطرنشان کرد که لحظات انتهایی قسمت چهارم از هیجان بالایی برخوردار است و این موضوع دلیل آنکه قسمت سوم تقریباً هیچ هیجانی نداشت را به خوبی توضیح میدهد. درواقع قسمت سوم را میتوان مقدمه خوبی برای قسمت چهارم و حجم اتفاقاتی که در این قسمت افتاد، بدانیم. صحنههای پرتنش قسمت چهارم به خوبی میتوانستند مخاطب را روی صندلیاش میخکوب کنند و او را برای تماشای قسمت بعدی مجاب سازند.
برتری لوکی در این قسمت نسبت به قسمتهای قبلی و یا حتی سریالهای قبلی مارول رویدادهای غیرقابل پیشبینی آن بود. رویدادهایی که برخلاف قسمت سوم یکی پس از دیگری مخاطب را شگفتزده میکردند و حدس پایان داستان را برای بینندگان سختتر میکنند. باوجود اینکه شخصیت شرور داستان تا حدودی به هواداران معرفی شد اما هنوز هاله ابهام هنوز هویت واقعی سازندگان سازمان در هالهای از ابهام قرار دارد. در نتیجه شکل مبارزه با آنها نیز مشخص نیست و این موضوع مخاطبین را بسیار کنجکاو کرده است.
البته در این قسمت نیز مانند قسمت سوم خبری از طنز جالب دو قسمت ابتدایی نبود. شاید عدم حضور طنز نشاندهنده جدی شدن ماجرا بوده اما وجود شوخیهای کوچک میتواند بیشتر مخاطب جذب خود نماید؛ بدون آنکه به سازه جدی سریال صدمهای وارد کند.
در پایان لازم به ذکر است که قسمت چهارم به چند سوال اساسی پاسخ داد اما همچنین سوالات دیگری برای مخاطب ایجاد کرد که از جمله آنها میتوانیم به اینکه چرا محافظین زمان میخواستند دو لوکی را ببینند، اشاره کنیم. باید تا قسمت بعدی این سریال منتظر بمانیم تا ببینیم آیا میتواند از پس پاسخ به این سوالات به درستی بربیاد یا خیر.
https://vgto.ir/amf
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰