به گونهٔ ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
و پیمان برادریات
با جبل نور
چون آیههای جهاد
محکم
تو آن راز رشیدی
که روزی فرات
بر لبت آورد (سروده مرحوم سیدحسن حسینی)
روز میلاد «ماه» از چه باید گفت که چشم دل باز شود و «آنچه نادیدنی ست آن بینی»؛ و ما چه می دانیم علمدار ادب کیست؟
ترسیم سیمای آن فقیه فاضل و آن عارف عاقل لای کتاب ها البته وظیفه ماست. اما مگر «ماه» را لای کتاب می شود تماشا کرد؟ در شب ظلمانی روزگار ظلمت زده ما که تاریک است و « بیم موج و گردابی چنین هایل»
کجا دانند حال آنان که «ماه» را به تماشا می نشینند و برایشان نهان نیست « آن رازی کز او سازند محفلها»
آنگونه که «حافظ شیراز» تَلنگر می زند : « حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو حافظ»
چشم های ما که برای «ماه واره»های جهان حاضر است و هر هرزه ای را به تماشا می نشیند، چه فایده ای می بیند که روایت «سقای آب و ادب» بخواند؟
دل های ما که رمیده و لولیوش ست و دلخوش به وعده های دروغ و خرقه خاک پوشیده، کجا می تواند « فدای پیرهن چاک ماه رویان» باشد؟
اما امید، امید، امید که او کریم است و همین که بگویی:
« فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی» و همین که بخواهی «که جز ولای توام نیست هیچ دست آویز»، فوری پنجره ی « باب الحوائج»اش را باز می کند به رویت و می گوید:
« میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز»
چه او به روایت شاعرانه ی شادروان آقا سیدحسن حسینی، اینگونه است:
« به گونهٔ ماه
نامت زبانزد آسمانها بود…»
و به روایت آقاسیدعبدالجواد موسویِ شاعر: بر « بلندبالاتر از هر بلندبالایی» نشسته است.
روایت امروز میلاد «ماه»، روایتی از راست روان است به قول حکیم شیراز: « سعدیا راست روان گوی سعادت بردند»
پرسید روایتی ناب می خواهم که دل به آب زنم:
مرحوم کل احمد آقا را می شناسی؟ کتاب «رند عالمسوز»، شرح شیدایی اوست. اسمش «کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی»
می گفت این کربلایی که دیگر توی اسمش نیست!
بیچاره نمی فهمید. خود «کل احمد» می گفت اصلا اسمی باقی نیست جز همان کربلایی و مابقی بهانه روزگار است که مانده.
یک روز« شیخ رجبعلی خیاط» به « کل احمد» گفته بود:
« در عالم معنا، روح خواجه حافظ شیرازی را مشاهده کردم که بسیار شاد و منبسط بود.
پرسیدم: شیخ از چه شادی؟
خواجه حافظ شیرازی رو به «رجبعلی» کرده بود و گفت بود:
از سرودن غزل « شاه شمشاد قدان» چراکه من این غزل در وصف « ماه منیر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس»( درود خدا بر او باد) سرودم و هرچه به دست آورده ام از این غزل بوده و از این امر خیلی مسرور هستم »
شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
این شعر با عبارت « شاه شمشاد قدان» شروع می شود. اما در جای دیگر حافظ کلام خود را پس می گیرد و می گوید:
قدت گفتم که شمشاد است و بس خجلت به بار آورد
کاین بهتان چرا گفتم و این نسبت چرا دادم
که گویا به نظر حافظ ماه بنی هاشم، در مقام کلام ناگفتنی است و اینگونه پوزش خود را به مراتب اعلام می دارد اما ادامه بحث:
خسرو شیرین دهنان این عبارت برگرفته از روایتی است که روزی امام حسین (ع) در جمعی نشسته بودند و حضرت ابوالفضل (ع) که درآن زمان کودک بود با زبان شیوا و بلیغشان با امام حسین (ع) و دیگر افراد به بحث و گفتگو پرداخته بود و چنان با سخنانش افراد مجلس را به حیرت وا داشته بود که امام حسین به وی لقب “شیرین سخن آل نبی” را اهدا کرد.
که به مژگان شکند قلب همه صف شکناناین مصراع اشاره به نام حضرت ابوالفضل (ع) دارد که نامشان عباس بود. عباس به شیرمردی گفته می شود که با حالت چهره ومخصوصا چشمهایش ، به قلب معرکه ها می زند و هیچ ترسی ندارد.
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
اینجا در بیت دوم می بینیم که آن را با کسب اجازه بیان می کند.
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده من شو و برخور ز همه سیم تنان
آیا هیچ گاه می توان سیم و زر دنیا را بر بندگی اهل بیت ترجیح داد؟ حافظ به زیبایی هر چه تمام تر این مفهوم را به خواننده می رساند:
کمتر از ذره نهای پست مشو مهر بورز
تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان
حافظ در این بیت به نوعی به محبت اهل بیت و ائمه اشاره دارد و یاد آور می شود که راه رسیدن به معرفت خداوند از این سمت است نه از سمت …
بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری
شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان
پیر ما پرسید:
به نظر شما زهره جبین که می تواند باشد …؟ آیا غیر از جبین مبارک امام حسین(ع) و حضرت عباس (ع) چه چیزی می تواند باشد؟ آن نازک بدنان غیر از جوانان شهید کربلا و خصوصا علی اصغر که می توانند باشند؟…الله اعلم
پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
این دو بیت اشاره به حدیثی از امام علی (ع) دارد که از همنشینی با پیمان شکن و بی وفا بپرهیز که باز هم اشاره به افراد سپاه یزید دارد که روزی خودشان و پدرانشان هم رکاب پیامبر و علی بودند و آن روز در مقابل فرزندان رسول خدا قد علم کرده اند….دوستان اهل ادب مسلما به معنای ژرف و عمیق بیت دوم مذکور پی می برند …با اندکی فکر می توان دریافت که منظور دوست و دشمن کیست و اهرمنان کیستند…
با صبا در چمن لاله سحر میگفتم
که شهیدان کهاند این همه خونین کفنان
فصیح ترین قسمت این شعر بی گمان همین بیت است. خونین کفنان ، زیباترین لغت این بیت است که به شهیدان کربلا اشاره دارد.
گفت حافظ من و تو محرم این راز نهایم
از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان
و بالاخره حافظ بیان می کند که من این را از خود نیافریده ام بلکه آن را از می لعل و شیرین دهنان -که در اوایل اشاره شد منظور از شیرین دهنان ، ائمه اطهار هستند- حکایت کرده ام.
هدیه نثار روح مادرش حضرت ام البنین(س) | تصویری از ضریح حرم ماه بنی هاشم(س)
/6262
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰