سیدعبدالجواد موسوی که خودش هم کموبیش در کلابهاوس حضور دارد درباره تاثیری که این پلتفرم در کار حرفهای روزنامهنگاری میگذارد، صحبت کردهایم. موسوی معتقد است نوع قدیمی روزنامهنگاری به محاق رفته است اما نمیشود گفت حرفه روزنامهنگاری با حضور این شبکهها از بین خواهد رفت چراکه حرفهای سیال است. به نظر او روزنامهنگاری قدیم و جدید هم چیزی شبیه به سینما است. تکنیکها و شکل ارائه آن تغییرات زیادی کرده است اما هنوز هم نام روزنامهنگاری را با خود یدک میکشد. اگر با نام آن مشکل داریم میتوانیم عوضش کنیم اما گمان نکنیم چیز زیادی تغییر خواهد کرد.
آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتوگویی است با او که در ماهنامه «مدیریت ارتباطات» منتشر شده است. ماهنامهای که اولین شمارهاش اول خرداد ۱۳۸۹ منتشر شد و از آن پس علاقهمندان مدیریت ارتباطات هر ماهه شاهد انتشار ماهنامهای در قالب پروندههایی تحت عناوین مدیریت ارتباطات سیاسی، مدیریت ارتباطات اجتماعی، مدیریت ارتباطات اقتصادی، مدیریت ارتباطات فرهنگی و هنری و… هستند.
کلابهاوس را میتوان فرمی جدیدی از میزگرد و پنلهای مرسوم در کار روزنامهنگاری دید؟
ظاهرا اندکاندک باید پذیرفت که شکل روزنامهنگاری از اساس دگرگون شده است. پذیرفتن این نکته برای نسل من که هنوز حروف سربی را در خاطر دارد کار آسانی نیست اما ظاهرا جز پذیرفتن چاره دیگری نداریم. وقتی فیسبوک آمد عدهای از این طریق خودشان را روزنامهنگار مطرح کردند و جالب اینکه من خودم چند نویسنده خوب را که بعدا در شمار دوستان خوب من هم درآمدند از این طریق پیدا کردم. با این حال ته دلم همیشه فکر میکردم آنها بهعنوان روزنامهنگار یکچیزی کم دارند. در نگاه سنتی من، روزنامهنگار کسی بود که مطالبش را روی کاغذ کاهی مینوشت و روز جمعه هم سر کار میرفت. بعدها تلگرام آمد و عدهای از این طریق خودشان را بهعنوان روزنامهنگار مطرح کردند، یک کانال شخصی راهاندازی کردند و هرچه دل تنگشان خواست نوشتند و شدند روزنامهنگار یا بهعبارتی دیگر، فعال رسانهای. توییتر کار را از این هم راحت کرد. با نوشتن یکی، دو جمله خیلیها این عنوان را کسب کردند. حقیقتش خیلی زور داشت، آنقدر که من حتی در آن حضور خشکوخالی هم پیدا نکردم. نمیتوانستم این موضوع را درک کنم که بیهیچ رنج و مرارتی طرف بشود روزنامهنگار. با این حال هنوز با کلمه سروکار داشتیم. بالاخره طرف باید آنقدر هنرمندی میداشت که در چند کلمه منظور و مرادش را برساند. یکجور جمله قصار نوشتن بود که گاهی هم هنرمندانه از آب درمیآمد اما این آخری را دیگر بههیچوجه نمیشد تحمل کرد. در کلابهاوس که دیگر حتی به نوشتن هم نیاز نبود در کمتر از یکی، دو ماه کسانی بهعنوان روزنامهنگار و فعال رسانهای مطرح شدند که پیشتر دو جمله درستودرمان هم نمیتوانستند بنویسند. آنها فقط حرف میزدند. صبح تا شب حرف میزدند و در این اتاق و آن اتاق حضور پیدا میکردند. اولش برایم خوفناک بود اما حالا کمی با خودم کنار آمدهام. ظاهرا چارهای نیست. دنیا چه من بخواهم و چه نخواهم عوض شده است. باید یکجوری با آن کنار آمد، البته اگر میخواهیم کماکان بهعنوان یک روزنامهنگار به زندگیمان ادامه بدهیم، وگرنه میشود بیخیالِ بسیاری از این مظاهر دنیای جدید خلوت گزید و زندگی بیدردسری را پی گرفت.
بله، امروزه کلابهاوس شکل جدیدی از روزنامهنگاری است و اتفاقا اگر جدی باشیم میتوانیم در دل همین شکل جدید کارهای متفاوت و جالبتوجهی انجام دهیم. مهمترین ویژگی کلابهاوس شنیدن صدای دیگری است. این ویژگی شگفتانگیز است. شما حرفی میزنید و ناگهان با دهها پرسش و منظر متفاوت مواجه میشوید. حضور آدمهای غریب و متنوع را تحمل کردن و تمرین و ممارست در گوش دادن، نیاز بزرگ جامعه امروز ایران است. از نان شب هم واجبتر است. ما مردمانی هستیم که اغلبمان فکر میکنیم متر و معیار آفرینشیم و هیچکس بهاندازه ما نمیفهمد. کلابهاوس این تصور موهوم را درهم میشکند. کافی است به اقتضائات کلابهاوس گردن نهید تا معنای تکثر و اهمیت آن را در زندگی روزمره بفهمید. البته معتقدم کار روزنامهنگاری صرفا با حرف زدن پیش نمیرود. مخاطب کلابهاوس محدود است. علاوه بر این، مخاطب ممکن است به دلایلی نتواند همه حرفهای یک اتاق را بشنود و فعلا کلابهاوس ظاهرا اجازه ضبط اتاقها را نمیدهد. تازه اگر ضبط اتاقها هم ممکن باشد اتفاقات بیربط و پرت هم ممکن است بخشی از کار را هدر دهند و حوصله مخاطب را سر ببرند. اینجاست که سروکله روزنامهنگاری به معنای اصیل و قدیمیاش پیدا میشود. باید خبرنگارانی مجرب و باسواد که متأسفانه روزبهروز از تعدادشان کاسته میشود از دل این اتاقها چیزی دربیاورند خواندنی و جذاب. درست مثل نویسندگان قدیمی ورزشی که فوتبال را برای ما مجسم میکردند. در آن روزگارانی که دیدن بازیهای مستقیم فوتبال میسر نبود این ورزشینویسان زبده ما بودند که طوری مسابقه را برای ما تصویر میکردند که انگاری ما کنار زمین امجدیه یا آزادی نشستهایم و همه آن هیجانات را به چشم میبینیم و همه آن هیاهوها را با گوش میشنویم. این دیگر بستگی به هنر ما دارد.
بسیاری از رسانهها میزگردهایشان را در این بستر برگزار میکنند. این را به سود فضای رسانهای ایران میبینید؟
فعلا و در روزگار کرونا امکان این شکل از میزگرد برگزار کردن خودش نعمتی است. البته این تکنولوژی این امکان را به ما میدهد که آدمهای پراکنده را در هرجای دنیا بهراحتی گرد هم بیاوریم و مقدمات گفتوگو را برایشان فراهم کنیم. اینکه آقای سروش و ملکیان بتوانند به این راحتی از اینسر دنیا و آنسر دنیا با یکدیگر گفتوگو کنند از ویژگیهای منحصربهفرد کلابهاوس است. منتها امیدوارم این ساده کردن امور، روح روزنامهنگاری را از بین نبرد. نسل خبرنگاران میدانی رو به انقراض است. علتش هم همین موبایل و اینترنت است. کمتر خبرنگاری در دل خودِ حادثه حضور پیدا میکند. بسیاری از گزارشهای اجتماعی ما پشت میز تحریریه نوشته میشوند و همین موضوع باعث شده روزبهروز از گزارشهای خوب ما در روزنامهها و خبرگزاریها و سایتها کاسته شود. دسترسی آسان به آدمها و بدون درک حضور فیزیکیشان با آنها ارتباط برقرار کردن حتما و حتما اتفاقاتی را به دنبال خواهد داشت و ممکن است در درازمدت شکل و محتوای روزنامهنگاری را تغییر دهد. باید منتظر ماند و دید.
شیوه مدیریت بحث در این رومها برای یک روزنامهنگار چه تفاوتی با مدیریت پنلهای سنتی دارد؟
اگر قرار باشد شما بهتنهایی کارتان را پیش ببرید ماجرا فرق میکند. در این صورت، هم باید معلم کلاس باشید و هم مبصر کلاس و هم ناظم مدرسه، که انصافا کاری دشوار است. معمولا و تا آنجا که من دیدهام، در این رومها چند نفر به همدیگر کمک میکنند تا بتوانند بحثی را اداره کنند. دعوت از مهمانان و مدیریت مخاطبان خودش ماجرایی جداگانه دارد. پیش بردن بحث و طرح سؤالات اساسی هم خودش مکافاتی است. به نظرم برای پیش بردن یک روم آبرومند نیاز به یک کار تیمی دارید، مجموعهای زبده و کارآمد که هم نیازهای روز را بشناسد، هم حدواندازه آدمها را و هم تجربه کار مدیریتی داشته باشد، در کنار اینها دانش و تخصص لازم را. قطعا تجربه کار بهعنوان یک روزنامهنگار سنتی در اینجا نیز به کمکتان خواهد آمد اما باید بدانیم که کلابهاوس و دیگر محصولات تکنولوژیکی که این روزها از راه میرسند پیچیدگیهای غریبی دارند و از اساس متعلق به دنیای دیگری هستند.
با ازدیاد بسترهای اینچنینی اساسا کار روزنامهنگاری به محاق نمیرود؟
بستگی به تعریفتان از روزنامهنگاری دارد. اگر روزنامهنگاری را مفهومی سیال بدانید که در شکل و شمایل و فرم، چهره عوض میکند اما همچنان کارش خبررسانی و تحلیل و گزارش است، خیر اما اگر روزنامهنگاری را همانند بسیاری از همنسلان من همکاری حروف سربی بدانید باید گفت مدتهای مدیدی است که روزنامهنگاری به محاق رفته است. گفتم که این دنیا از اساس دنیای دیگری است. مگر سینمای امروز ربطی به سینمای جان فورد و فرد زینه مان و هیچکاک دارد؟ سینمای موردعلاقه من هنوز هم آن سینماست اما خیلیها هستند که اصلا یک دقیقه از آن سینما را نمیتوانند تحمل کنند و به نظرشان سینما همین چیزی است که امروز میبینند. من سعی میکنم علاوه بر سینمای دیروز که علاقه خاصی به آن دارم سینمای امروز را هم بفهمم. روزنامهنگاری قدیم و جدید هم چیزی است شبیه به سینما. تکنیکها و شکل ارائه آن دارد تغییرات زیادی میکند اما هنوز هم نام روزنامهنگاری را با خودش یدک میکشد. اگر با نام آن مشکل داریم میتوانیم عوضش کنیم اما فکر نکنم چیز زیادی تغییر کند.
در نهایت این تب داغی است که بهزودی سرد میشود یا بستری ماندگار خواهد بود؟
نمیدانم. شاید بهزودی چیز غریب دیگری به میدان بیاید و کلا کلابهاوس را از گردونه رقابت خارج کند اما دستبهنقد کلابهاوس فعلا برای ما خیلی جذاب است. با این حال چنانکه در همان آغاز ورود کلابهاوس به زندگی روزمره نوشتم اول اینکه ایرانیجماعت به هرچیز جدیدالورودی روی خوش نشان میدهد و در مصرف آن چنان اهتمامی میورزد که از سرزمین صادرکنندهاش پیشی میگیرد، از کالای وارداتی و مصرفی گرفته تا فلسفههای روز دنیا. باور نمیکنید اما خبر موثق دارم که اسلاوی ژیژک آنقدر که در این خاک طرفدار دارد در خانه خودش ندارد. در زمینه کالاهای مصرفی که دیگر اظهرمنالشمس است. ما نه تنها ولع عجیبی در مصرف محصولات تکنولوژیک داریم بلکه حاضریم به خاطر آن تاوانهای سنگین بدهیم. یکی از دلایلی که ویدئو و ماهواره آزاد شد پافشاری عجیبوغریب مردمی بود که حاضر بودند هر مصیبتی را متحمل شوند اما از ویدئو و ماهواره نگذرند. سالها پیش در جنوب کشور به چشم خودم دیدم خانههایی را که بهزحمت در آنها نان یافت میشد اما ویدئو به راه بود و انواعواقسام فیلمهای هالیوودی و بالیوودی در کنارش. در روستای پدریام هم وقتی تلویزیون رنگی و صفحهتخت به خانهها راه پیدا کرد، به شش ماه نکشید که همه مردم روستا تلویزیون رنگی آخرین مدل داشتند. درباره فیسبوک و واتساپ و وایبر و تلگرام و تازگیها کلابهاوس اوضاع بر همین منوال است. ما رسما این محصولات را مصرف میکنیم. این روزها کمتر کسی به ایمیل شخصیاش یا فیسبوک سر میزند چون بهحکم ابطالناپذیرِ «نو که رسید به بازار، کهنه شود دلآزار»، دیگر میلی به آن محصولات قدیمی نداریم. استفاده جنونآمیز ما از موبایلهایی با قابلیتهای جدید هم از دل همین سبک زندگی بیرون میآید. فعلا کلابهاوس معشوق نورسیده است و دلودین میبرد از دست بدانسان که مپرس. به شخصی گفتم با فلانی میخواهیم لایو اینستاگرامی برگزار کنیم، چنان با تحقیر نگاه در من انداخت که یعنی «اُمل کلابهاوس آمده است و تو هنوز در اینستاگرام فعالی؟» تو گویی اینستاگرام ابزاری است متعلق به دوره پیشاصنعتی و من هنوز از بدویت کپکزدهام دست برنداشتهام و نمیخواهم قبول کنم دنیا عوض شده!
دوم اینکه ما ایرانیجماعت، ملت شنیداری هستیم. علت این هم که کتاب نمیخوانیم همین است. در سینما هم بیشتر به دنبال این هستیم که قهرمان فیلم چه دیالوگی بر زبان میآورد. در موسیقی هم سلطنت با کلام است و موسیقی خشکوخالی را خیلی نمیپسندیم. کلهر و علیزاده هم وقتی کنار شجریان مینشینند ارجوقُربی دوچندان مییابند. کلابهاوس فعلاً میاندار است چون مخصوص شنیدن است و علاوه بر اینها امکان سخن گفتن برای شنونده هم فراوان است، یعنی امکانی جدید برای مخاطبی که حرفهای غیررسمی بشنود بیمزاحمت ممیزی و بگیروببند و این حرفها و در ضمن حرف دلش را بزند باز هم بیمزاحمت ممیزی و بگیروببند و این حرفها. استقبال از کلابهاوس یک واکنش است و طبیعی است برای ملتی که مهمترین کنشهای سیاسیاش هم واکنشی است جذاب باشد. اگر رسانههای رسمی و غیررسمی میتوانستند آزادانه حرفهای بیپرده را پخش کنند و درددلهای صمیمانه مردم را هم پوشش دهند کسی این اندازه از کلابهاوس استقبال نمیکرد. امیدوارم بزرگان این بار بهجای محدودیتتراشی فکری به حال خویش کنند و بدانند تکنولوژی حکم پریروی را دارد و هیچکس در هیچجای دنیا نتوانسته است از تجلی پریرویان ممانعت به عمل آورد: «پریرو تاب مستوری ندارد/ در ار بندی، سر از روزن درآرد»
۵۸۲۵۹
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰