وی اهمیت گفتگو در این موضوع را با این مقدمه آغاز کرد که سیاست و اقتصاد، زائیده فرهنگ هستند و فرهنگ از دو سو جامعه را احاطه کرده است. از یک سو در پیش فرض ها، بنیادها و مبانی ذهنی جامعه حضور دارد و ازجهت دیگر درفراسوی جامعه به مثابه اهداف و آرمان هاست.
استاد علوم سیاسی حوزه و دانشگاه افزود: نشاط و بالندگی هر جامعه ای به فرهنگ آن است. شرایط و اوضاع سیاسی اقتصادی نابسامان نباید بر فرهنگ دینی و باورهای مردم فشار وارد کند. فشار برذهنیت های فرهنگی گاهی سبب ناهمگونی های ارزشی، ناهنجاری های اخلاقی و تعارض های اجتماعی می شود که اگر به موقع دفع و رفع نشوند، وضع موجود را در مقابل وضع مطلوب قرار می دهد و خواسته یا ناخواسته به پیش فرض ها و بنیادهای ذهنی و هم به آرمان ها آسیب وارد می کند و نقش سازنده و انگیزه بخشی و جهت دهندگی آنها را از بین می برد. نتیجه آن بحرانی شدن فرهنگی جامعه است. در چنین شرایطی است که زیست اجتماعی دچار مشکل می شود و نارضایتی و نقد و شیوه های اصلاحی مطرح می گردد. در چنین شرایطی است که انسان های فرهیخته و وفادار و مسئولیت پذیر، نقش سازنده و اصلاحی گری واقعی خود را نشان می دهند. به نظر می رسد در چنین شرایطی، سازنده ترین انتقاد، نقد فاصله و شکاف میان وضع موجود نسبت به مبانی و آرمان هاست.
او سپس گفت: بنابراین، تبیین دو عرصه فرهنگی یعنی « پیش فرض ها و مبانی انقلاب اسلامی» و «اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی» از موضوعات مهم در شرایط کنونی است و روشن است که اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی ریشه در پیش فرض ها و مبانی آن دارد و بنای ما بر این است که هر دو موضوع را به صورت مقارنه ای در این دوره از کرسی های آزاد اندیشی مطرح کنیم. این دو حقیقت در اصل دوم و سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی وارد شده اند. در اصل سوم تصریح شده است که اهداف انقلاب اسلامی مبتنی بر بنیادهای معرفتی، انسانشناختی و مبانی اعتقادی و ارزشی است. این مبانی در عرصه سیاست یک نوع فلسفه سیاسی پویا و دینامیک ایجاد می کنند. در این فلسفه سیاسی، مبانی نقش« موتور محرک»جامعه و شهروندان به سمت اهداف متعالی را پیدا می کنند.
دکتر مهاجرنیا با اشاره به مبانی مختلف انقلاب اسلامی، به اهداف کارکردی، اهداف میانی و اهداف متعالی انقلاب اسلامی اشاره کرد و گفت: اختلاف در مبانی سبب تمایز در اهداف می شود همان طوری که در دنیای لیبرالیسم مشاهده می کنید تمام اهداف سیاست، دولت و قدرت از مرحله کاربردی و اهداف میانی عبور نمی کند. هدف دولت تنها تأمین حقوق شهروندی در قلمرو جامعه است. همه هدف حکومت دستیابی به نوعی از عدالت و برابری، رفاه همگانی، نظم و قانون، امنیت و آرامش است. در حالی که همه اینها در فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی، روش بهزیستی و وسیله دستیابی به اهداف متعالی سعادت و کمال و حیات طیّبه هستند. دلیل این تفاوت ها بر می گردد به اختلاف در انسان شناختی در دو مکتب، در یک مکتب انسان موجودی تک ساحتی، یک جهانی و به دور از وحی و تشریع الهی است. در مکتب دیگر انسان موجودی ترکیبی، دوجهانی و از دو منبع حجت درونی و حجت بیرونی برخوردار است. نتیجه اش این می شود که از یک منظر همه اهداف سیاست در محدوده همین دنیا است و در دیگری همه آن اهداف، ابزار و روش عبور به سمت کمال انسانیت انسان که محصول نهایی آن در آخرت است. بنابراین به رغم اینکه انقلاب اسلامی در یک سری از مراحل اهداف با سایر انقلاب ها مشترک است، اما تمایزات مبنایی با هم دارند. انقلاب اسلامی یک سری اهداف غایی و نهایی دارد که چراغ راهنما هستند و دائماً باید روشن بمانند. اهداف کاربردی، نسبی هستند، کم و زیاد می شوند. عدالت و رفاه گاهی مناسب هستند و گاهی در معرض مشکل و آسیب قرار می گیرند. البته تلاش انقلاب اسلامی باید این باشد که اهداف کاربردی را محقق بکند، تا همهی مردم، بتوانند به حداکثر این اهداف کاربردی برسند و از آنها برای دستیابی به کمال و سعادت جاودانه خویش بهره مند شوند.
مهاجرنیا در ادامه با تبیین حقایق مبانی هستی شناختی و انسان شناختی و ماهیت اهداف انقلاب اسلامی گفت: ویژگی اهداف کاربردی و میانی، آن است که باید شفاف، متعادل، واقعبینانه و قابل دسترس، قابل سنجش واندازه گیری، قابل انعطافپذیری و دارای ظرفیت مشارکت پذیری باشند، اما اهداف متعالی حقایق فطری، حضوری و همگانی هستند که در جان همه انسان های موحّد و در افق جامعه توحیدی قرار دارند.
23302
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰