مهاجرت سرمایه گذاری به دبی از زبان مشتری

مدت ها بود که این موضوع فکرم رو مشغول کرده بود ، یعنی ماهم میتونیم بریم ، یعنی می تونیم زندگی تو یه کشور جدید رو تجربه کنیم ، خیلی ها رو میشناختم که رفتن و موفق هم شدن ، یعنی بازخوردی که از زندگی شون می دن اینطوریه که ، موفق شدن ،  ولی

کد خبر : 386286
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۲ - ۴:۳۹
مهاجرت سرمایه گذاری به دبی از زبان مشتری


مدت ها بود که این موضوع فکرم رو مشغول کرده بود ، یعنی ماهم میتونیم بریم ، یعنی می تونیم زندگی تو یه کشور جدید رو تجربه کنیم ، خیلی ها رو میشناختم که رفتن و موفق هم شدن ، یعنی بازخوردی که از زندگی شون می دن اینطوریه که ، موفق شدن ،  ولی این که از کجا شروع کردن و سراغ کی رفتن و چطور کار و زندگی و محیط آشنای شهر و محلشون رو ول کردن و رفتن سراغ یه زندگی جدید ، تو یه کشور غریب ، برام خیلی مبهم بود، هر وقت به این موضوع فکر میکنم که اگه برم اونجا کارم نگیره چی ؟ مدرسه بچه ها چی میشه ؟ خونه و مغازه رو باید بفروشم ؟ اونجا خونه گیرم میاد ؟ اگه موفق نشم با چه رویی باید برگردم ؟ اگه سرمایه ام رو ازدست بدم چی ؟ یعنی دوباره باید از نو شروع کنم ؟ و هزاران سوال بی جواب دیگه که همیشه توذهنم می چرخید و باعث   می شد هیچوقت خیلی جدی به مهاجرت فکر نکنم .شده بودم نقطه مقابل خانواده ام ، همسر و دو فرزندم نوجوانم اصرار به رفتن و من تو یه فضای مبهم که این کار درسته یا نه ، گیر افتاده بودم  و همین باعث شده بود ، ماهها و سالها از دست برن و  فقط هر از گاهی با شنیدن مهاجرت یکی از دوستان و آشنایان این بحث یه بار دیگه تو خونه ما تازه بشه و بعد از دو سه روز دوباره همه یادشون می رفت و هر کی به زندگی روزمره خودش ادامه می  داد.

بهتره اینجوری ادامه بدم که یه پسر خاله دارم همسن و سال خودم که دوست و همبازی بچگیم بود و رقیب بزرگسالیم  ، گر چه که اون  خیلی زرنگ بود ، از بچگی کف بازار کار کرده بود ، دانشگاه هم رفته بود و از علم وصنعت مهندسی مکانیک گرفته بود ، این اواخر شنیدم که یه شرکت تاسیس کرده با این که سرمایه زیادی هم نداشت ولی ادم فعال و خلاقی بود ، یه روز که رفته بودم به مادرم سر بزنم ، بعد از حال و احوال متداول یهویی مادرم گفت راستی امیر جان ، وحیدم که داره میره ، گفتم کجا به سلامتی ؟ گفت دارن مهاجرت می کنن به دبی ، انگار اونجا شرکت زده ، خودش الان میره تا دو سه ماه دیگه هم زن و بچشو می بره ، دیگه مابقی حرفهای مادرم رو نمی شنیدم ، احساس کردم یهویی تب کردم ، لیوان چایی رو که دستم بود زمین گذاشتم و انگار به قعر کیهان سقوط کردم ، از امروز دوباره بحث تو خونمون داغ میشه ، خودم از درون به ریسک ناپذیری و شایدم بی عرضگی خودم سوهان می کشم و خانواده ام هم از بیرون منو به رگبار خواهند بست .

مهاجرت به دبی

دو سه روزی طول کشید تا از غوطه وری در دریای متلاطم افکار نجات پیدا کنم و خودم رو جمع و جور کنم ، یه دوستی داشتم توی بازار آهن فروشها بنام حاج یدالله، که پسرش سه سال پیش به دبی مهاجرت کرده بود ، به بهونه حساب و کتاب رفتم پیشش و در اولین فرصت ممکن سر صحبت رو باز کردم و در حین گپ و گفت با اشاره به این که برادر خانمم دنباله مهاجرت به دبی هست شماره تماس و آدرس وکیل پسر حاج یدالله رو ازش گرفتم، دلو به دریا زدم و به وکیل زنگ زدم و با هاش قرار گذاشتم .

مهاجرت به دبی

امروز حدود شش سال از اون روزا میگذره و من و خانواده ام تو محله « دیره » دبی زندگی می کنیم ، از شرکت « وست ادوایزر»  یک واحد پیش خرید کردیم که بعد از یازده ماه تمام و کمال واحد رو تحویلمون دادن ، من با هدایت اون وکیل مهاجرت خبره و ارتباطاتی که بعد از یک ماه اینجا پیدا کردم با توجه به زمینه قبلی که داشتم وارد کار سیستم های برودتی و خنک کننده شدم که تو دبی از نون شب واجبتره ، پسر کوچکم دانشجوی فناوری اطلاعات در دانشگاه « کورتین »  دبی هست و واسم یه سایت خوب طراحی کرده که بیشتر کارامو از اون طریق  می گیرم ، کلا کارهای فنی و خدماتی تو دبی نون و آب زیادی داره و احساس می کنم خیلی بهتر از قبل دارم کار می کنم ،  پسر بزرگم تو دانشگاه « مدول » دبی بازرگانی خوند و الان تو شرکت « وانیکس »  مشغول شده ، کارش مرتبط به واردات و ترخیص کالاهای چینی از چین و ارسال به آسیای میانه و ایران هست ، شغلشو خیلی دوست داره و میگه اگه کمی سرمایه جمع و جور کنم بعد از مدتی میتونم برای خودم شرکت بزنم ، خانمم هم مثل قبل خانه داری میکنه و خودش رو با خرید تو انواع و اقسام مال ها  و کارهای خونه و دروغ نگم کلاس گذاشتن واسه اقوام و دوستان تو اینستا سرگرم کرده ، اوائل گرما یه کمی اذیتمون می کرد ولی نظم و انضباطی که زندگیمون پیدا کرده بود و احساس این که تو یه کشور آزاد با شان و منزلت داریم زندگی می کنیم خیلی دلنشین بود ، چندوقتی بود که ثبات رو احساس کرده بودیم و می تونسیم برای زندگیمون برنامه بریزیم ، دبی واقعا شاهراه تجارت خاور میانه بود ، کارا پشتوانه دارن و دیگه نگران نواسانات و چیزای دیگه نیستیم ، برای گرفتن مجوز کار و اقامت سختی زیادی نکشیدیم و بچه ها متناسب با رشته های تحصیلیشون براحتی مشغول به کار میشن ، اینجا خیلی ایرانی هست و اکثرا هم از وضعیتشون راضی هستن ، ترکیبی از سنت و مدرنیته رو براحتی میتونین توی شهری مثل دبی احساس کنید به ازاء کار و تلاش مستمر ، تفریحات جالبی هم براتون وجود داره و احساس توازن خوبی تو زندگیتون دارین.

زبیایی های دبی

پول درآوردن و پول خرج کردن یه روال عادیه اینجا که ماحصلش آسایش زندگی شخصی شماست ، راستی از پسرخالم وحید بگم که یه شرکت تو زمینه تجیهزات پزشکی مربوط به دیالیز تاسیس کرد و انقدر کارش خوب شده که امروز 35 نفر تو شرکتش کار می کنن ، چند باری به منم پیشنهاد کار داد ولی من کار مستقل و آزاد رو ترجیح می دم ، چون براحتی دارم کار می کنم و از درآمدم هم راضیم . فقط یه حسرت برام مونده اونم این موضوعه که حداقل ده سال وقتو از دست دادم کاشکی زودتر پیش حاج یدالله می رفتم .

بهتر است با مشاورین وست ادوایزر تماس بگیرید تا بتوانند شمارا در این مسیر راهنمایی کنند.

 

نوشته مهاجرت سرمایه گذاری به دبی از زبان مشتری اولین بار در شرکت مهاجرت بین المللی وست. پدیدار شد.



لینک منبع : هوشمند نیوز

آموزش مجازی مدیریت عالی حرفه ای کسب و کار Post DBA
+ مدرک معتبر قابل ترجمه رسمی با مهر دادگستری و وزارت امور خارجه
آموزش مجازی مدیریت عالی و حرفه ای کسب و کار DBA
+ مدرک معتبر قابل ترجمه رسمی با مهر دادگستری و وزارت امور خارجه
آموزش مجازی مدیریت کسب و کار MBA
+ مدرک معتبر قابل ترجمه رسمی با مهر دادگستری و وزارت امور خارجه
ای کافی شاپ
مدیریت حرفه ای کافی شاپ
خبره
حقوقدان خبره
و حرفه ای
سرآشپز حرفه ای
آموزش مجازی تعمیرات موبایل
آموزش مجازی ICDL مهارت های رایانه کار درجه یک و دو
آموزش مجازی کارشناس معاملات املاک_ مشاور املاک

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.