بخشهایی از گفتگو با عزتالله مهرآوران را مرور میکنیم.
وقتی بازیگران کاربلدِ ما مثل شما در کارهای ضعیفی حضور پیدا میکنند بسیاری برایشان سؤال بهوجود میآید، همچون سریال “پدرپسری” که البته موقعیتهای خوبی هم داشت اما بهطورکلی آنطور که باید و شاید نظرِ مخاطب را جلب نکرد، چرا در این نوع کارها حضور پیدا میکنید که برخی میگویند شأن بازیگرانی مثل شما نیست؟
من شخصاً برای هیچکاری شأنی ندارم بهجز هنر؛ من نمیتوانم انتخاب کنم، بهخاطر اینکه من در برزخ بازیگریام؛ نه پیرم و نه جوان، بنابراین انتخاب میشوم، وقتی که انتخاب میشوم اولین چیزی که به ذهنم میآید که آن نقش هنوز میتواند لبخندی بهروی لبهای تماشاگر بیاورد یا نه. دوم برایم دستمزد اهمیت دارد چون خانه ندارم.
کرایه خانه برایم سخت است؛ بازنشستهام و در این سنوسال باید کار کنم تا بتوانم زندگیام را پیش ببرم. اگر خانه داشتم کارهایم را مینوشتم چون من خودم را هنرپیشه نمیدانم.
بگذارید بروم سراغِ “وضعیت سفید” که برای چندمین بار از تلویزیون پخش میشود و مخاطب با این سریال ارتباط خوبی برقرار میکند، چه اتفاقی در این سریالها افتاده است که چنین مخاطبان پروپاقُرصی دارد و چرا این اتفاقات در سریالهای امروزی نمیافتد؟
این سؤالی است که باید از سیاستگذاران فرهنگی پرسیده شود چرا که سؤال من هم هست، اگر من خوب بازی میکنم کار خوب به من بدهند. در هر صورت مردم علاقهمند به قصهاند، چون ادبیات ما مملو از قصه است. ما در کارهای امروزی کمتر بهسراغ قصه میرویم. آنقدر حواشی به متن اضافه میکنیم که اگر آن متن قصه خوب هم داشته باشد زیرِ این حواشی پنهان میشود.
فارغ از همه مسائل فنی، نویسندگی، فیلمنامه خوب، کارگردانی و بازیگری خوب، در این سریالها چه نکتهای وجود دارد که مخاطب را بعد از چند بار پخش هنوز جذب میکند؟
قطعاً صداقت در روایت. درست است که میگویند این سریال نوستالژی جنگ بوده است. هیچکس دوست ندارد جنگ را دوباره ببیند یا حتی بهیاد بیاورد اما این نوستالژی و یادواره جنگ چقدر زیبا و دلخواه مردم بود که مردم بعد از چند بار پخش، هنوز میبینند و این اتفاق ما را بسیار خوشحال میکند.
آیا غیر از نقش هوشنگ، نقش دیگری را در سریال دیدید که با خودتان بگویید ایکاش حمید نعمتالله این نقش را به شما میداد؟
واقعاً نه. نگاه حمید نعمتالله برای بازیگر نگاه ارزشمندی است؛ گویی همه وجود بازیگر را در بازیهایش میشناسد.
نکتهای گفتید که ۷۲ سالتان است و نقش اول به شما پیشنهاد شده است، چرا بازیگرانی مثل شما که کاربلدند و از راهش وارد عرصه بازیگری شدهاند به حقشان در دنیای نمایش و تصویر نمیرسند؟
من ممکن است در تئاتر حق خودم را ببینم و بدانم و برای آن پافشاری کنم اما در تصاویری که از من پخش میشود آنقدر خودم را محق نمیبینم؛ چون من بازیگر سینما نیستم و بهطورکلی بازیگر نیستم. من میتوانم یک بازیساز باشم یا نمایشنامه خوب بنویسم، اما بازی کردن حرمت عجیبی دارد، مثل اینکه انتخاب میشوی برای یک نقش اولین روز تب میکنی.
این روزها در دامنه اتفاقات بازیگری موضوع دستمزدهای نجومی هم وجود دارد؛ گرانترین دستمزدی که گرفتید برای کدام فیلم یا سریال بوده است؟
هیچ فیلمی، ما که دستمزدمان را خدا میدهد و این زکات کار ما است. ما چهکارهایم که چقدر میدهند، فرمان از جای دیگری میرسد. اگر باور کنیم رزق ما معمولی نیست، شاید بهتر این مسیر طی شود. اما در مورد دستمزدهای نجومی این نکته وجود دارد که سینما پول میخواهد، سینما کار ندارد که تو چقدر خوب بازی میکنی به این فکر میکند چقدر برای پیشبردش میتوانی پولساز باشی، سینما صنعت است و تئاتر ضیافت.
بازیهای شما هم در ملودرام و هم کار طنز، دیدنی و تماشایی بوده است، کدامیک را ترجیح میدهید؟
حتماً طنز، چون بازیگر به چالش میافتد که همه تلاش خود را بگذارد تا این کاراکتر خوب از آب درآید، در واقع نقش یکسویه و تخت نیست؛ از طرفی طنز یک خنده اندیشیدهشده است نه مثل کمدیهای مرسومی که امروز میبینیم خیلی رها است، در طنز کسی اجازه ندارد پایش را دراز کند.
در کارهایی که این روزها ساخته شده است و بارها هم پخش میشود نقشی وجود دارد که شما را درگیر خودش کرده باشد تا جایی که به خودتان بگویید “ایکاش این نقش را من بازی میکردم!”؟
من بهدلیل سکته چشمی که کردم تلویزیون نمیتوانم ببینم و در سینما نمیتوانم فیلم ببینم، بنابراین من حسرت این را ندارم کاش من این بازی را میکردم و حسرت این را دارم که برای بازیام، ضعیف نشوم.
۵۸۵۸
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰