در این دوره از جشنواره تنها موفق به تماشای چهار فیلم «روزی روزگاری آبادان»، «ابلق»، «تیتی» و «بیهمهچیز» شدم و تنها فیلمی که برای ندیدنش حسرت خوردم، فیلم «رمانتیسم عماد و طوبا» بود. چرا که فیلم قبلی کارگردانش، «ایتالیا ایتالیا» را بسیار دوست داشتم. اما امروز بهعنوان یک مخاطب علاقهمند به سینما (نه یک خبرنگار) میتوانم بگویم روزبهروز از دنبال کردن سینمای ایران خستهتر میشوم. چون بهسختی میتوانم فیلمی مطابق باسلیقهام پیدا کنم و میدانم که در میان همنسلان من و البته نسلهای جدید، مخاطبان بسیاری وجود دارند که از علاقهمندان سینمای فانتزی، علمی-تخیلی و حتی سورئال هستند.
در جشنواره فیلم فجر امسال سه فیلم «تیتی»، «روزی روزگاری آبادان» و «رمانتیسم عماد و طوبا» تنها فیلمهایی که میتوانیم بگویم کمی چاشنی فانتزی و سورئال داشتند؛ البته نه بهاندازه فیلمهایی چون «ماهی و گربه»، «تنها دو بار زندگی میکنیم»، «دره شاپرکها»، «پوست» و حتی فیلم «من زمین را دوست دارم».
ما از نسلی هستیم که در سینمای کودک دهه ۶۰ و ۷۰ فیلمسازان و حتی سریالسازانی سراغ داریم که بهراحتی خودشان را غرق فانتزی میکردند و برای ما از جهانهای تازهای حرف میزدند که جز در دنیای تخیل قابلتصور نبود. اما به نظر میرسد هرچقدر سینمای جهان پیشرفتهتر شد و تکنولوژی بسیاری از غیرممکنها را ممکن ساخت، جسارت سینماگران ایرانی برای رفتن به سمت ساخت آثار فانتزی و تخیلی روزبهروز کمتر شد. سینمای ایران، جشنوارهها و حتی سیستم سنتی اکران همگی دستبهدست هم دادند تا فیلم اجتماعی ساختن هنر باشد و فیلم کمدی ساختن تجارت. در این میان دیگر ژانرهای سینمایی محکوم بودند که به حاشیه رانده شوند و نمیدانم، آیا سینماگران ایرانی میدانند که بسیار از نسلهای جوان ترجیح میدهند در خانه بمانند، انیمه ژاپنی نگاه کنند، بهروزترین فیلمهای مارول و دیسی را نگاه کنند و حتی بازیهای جدید را امتحان کنند تا اینکه به سینما بیایند و بهجای سرگرم شدن که به نظر میرسد جزو اولین دلایل به وجود آمدن سینماست، دردهای تزئین شده مردم جامعهشان را به شکل دیگر ببینند. همان سوژههایی که بهراحتی میتوانند نمونههای واقعیشان را در فضای مجازی یا صفحات حوادث و اجتماعی روزنامهها و خبرگزاریها پیدا کنند. انگار که سینمای امروز ایران به بولتن اجتماعی تبدیل شده است که فیلمسازان هرکدام در قالب یک منتقد یا خبرنگار اجتماعی فقط در مارتن مطرح کردن انواع و اقسام معضلات اجتماعی شرکت دارند. نگارنده بر آن نیست که نیاز به فیلمهای اجتماعی و کمدی را انکار کند یا خواستار نبود آنها باشد، اما چهبهتر که سینمای ما دارای فیلمهایی متنوعی از ژانرهای پلیسی، معمایی، تخیلی، فانتزی، بیوگرافی، عشقی، تاریخی، انیمیشن و… باشد تا هر مخاطبی با هر نوع سلیقهای بتواند فیلم دلخواهش را در سینمای ایران پیدا کند و فقط محکومبه دیدن فیلمهای اجتماعی نباشد. متأسفانه این روزها، سینمای کمدی هم بیشتر به سمت کمدی سیاه رفته است و بیشتر از آنکه قرار باشد با دیدن این فیلمها بخندید، خنده بر لبانتان خشک میشود و نمیدانید این چه پارادوکسی است که بهجای خندیدن، تلختر میشوید.
شاید به همین دلیل است که سینمای هالیوود و حتی بالیوود از سینمای امروز ایران در جذب مخاطبان موفقتر عمل میکنند. چون آنها، وجه سرگرمکنندگی سینما را فراموش نکردهاند و میدانند سینما محلی است برای تداعی رؤیاهایی که شاید هرگز محقق نشوند. اجرایی کردن این ویژگیها فرمول عجیبوغریبی ندارد، نمونهاش فیلم «روز صفر» سعید ملکان که هرچند بر اساس ماجرایی واقعی ساختهشده بود، ولی هم سرگرمکننده بود، هم عنصر تخیل را فراموش نکرده بود و هم قهرمانی داشت که علاقهمندان قهرمانان فیلمهای مارول و دی سی را تا حد زیادی راضی میکرد. به امید روزی که سینمای ایران پاسخگوی نیاز تمام سلایق مخاطبان باشد.
۵۸۵۸
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰