به گزارش هوشمند نیوز، بنیانگذار و مدیر هاوس «گفتارها» در بخش نخست سخنانش در مورد چیستی و چرایی برگزاری کنفرانس تهران و اهمیت آن توضیح داد: کنفرانس تهران، کنفرانسی است که با اسم رمز «یوریکا»[۱] همان «یافتم» ارشمیدس[۲] نامگذاری شده بود. کنفرانسی که در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم برنامهریزی شده بود. در واقع، این کنفرانس تلاشی بود برای آخرین تصمیمگیریهای سه رهبر جهانی، یعنی وینستون چرچیل[۳] از بریتانیا، جوزف استالین[۴] از اتحاد جماهیر شوروی و فرانکلین روزولت[۵] رییسجمهور دموکرات آمریکا در مورد آغاز فاز پایانی جنگ و یورش نهایی علیه آلمان هیتلری و متحدانش، یعنی ایتالیا و ژاپن و دیگر کشورها. پیشتر برنامهریزی شده بود که این کنفرانس در تهران برگزار شود؛ ولی تصمیمگیری برای این موضوع راحت نبود. قبل از این کنفرانس، در قاهره، کنفرانسی در سطحی دیگر برگزار شد؛ در قاهره استالین حضور نداشت، ولی رهبران انگلیس، آمریکا و چیانگ کای چک رهبر وقت چین و رهبر بعدی تایوان حضور داشتند. بعد از کنفرانس تهران، کنفرانسهای پوتسدام[۶] و یالتا[۷] برگزار شد که مرحلۀ پایانی این نوع دیدارها بود. از چند ماه قبل، برای کنفرانس تهران تمهیدات امنیتی، دیپلماتیک، سیاسی و نظامی اندیشیده شد و درنهایت قرار شد که کنفرانس از ۲۸ نوامبر تا اول دسامبر (۱۹۴۳) یعنی از ۶ تا ۹ آذر (۱۳۲۲) برگزار شود. کنفرانس تهران اولین و مهمترین گردهمایی این سه رییس متفقین بود.
اهمیت این موضوع باید در چند لایه بررسی شود که البته هر کدام نیاز به زمان مجزایی برای بررسی دارد: ۱) لایۀ محلی در تهران، ۲) لایۀ ملی در ایران، ۳) لایۀ منطقهای در محیط پیرامونی ایران، خاورمیانه، خلیج فارس و شمال آفریقا و ۴) لایۀ بینالمللی. خصوصاً در دو سال آخر جنگ. در تمام این لایهها باید بررسی شود که اثرگذاری این کنفرانس چگونه بوده و نیز این کنفرانس از هر یک از این لایهها چه تأثیری گرفته است.
تفرشی به منابع این موضوع هم اشاره کرد و گفت: منابع داخلی این موضوع، اسناد وزارت امور خارجه است که بیشتر جنبۀ تحلیل و ارزیابی دارند؛ زیرا در حین و پس از برگزاری کنفرانس تهیه شدهاند؛ اما برای اطلاع از جزئیات برگزاری کنفرانس باید به اسناد بینالمللی مراجعه کرد. در این خصوص شش هزار برگ سند در آرشیوهای بریتانیا موجود است که این اسناد اگرچه آزاد شده، ولی منتشر نشده است. چهار هزار برگ هم در آرشیوهای آمریکا موجود است که در قالب دو جلد کتاب منتشر شده است. اسناد بسیار زیاد روسی هم در این مورد وجود دارد که دسترسی به آنها دشوار ولی ممکن است. ضمنا تصاویر بخشی از اسناد روسی در سی سال اخیر به آرشیو علوم اجتماعی در آمستردام منتقل شده است.
وی به بررسی پیشزمینههای برگزاری این کنفرانس پرداخت و گفت: در سه سال اول جنگ در کشورهای انگلیس و آمریکا و شوروی تحولات شگرفی رخ داد. در ابتدای جنگ تصور میشد آلمانیها خیلی خطرناک و غیرقابل مماشات نیستند و جنگ هم خیلی طول نمیکشد؛ استالین به مصالحه با هیتلر فکر میکرد؛ چرچیل هم اگرچه معتقد بود باید با تمام قوا مقابل هیتلر ایستاد، اما در انگلیس عدۀ زیادی در هیئت حاکمه مخالف چرچیل بودند و میگفتند باید با هیتلر مدارا شود. در آمریکا هم بهطور کلی این بحث مطرح بود که چرا بین شوروی کمونیست و آلمان نازی باید انتخاب کرد و یا با شوروی متحد شد، حال آنکه ممکن است خطر آلمان کمتر باشد. اما بهتدریج اوضاع دگرگون شد و سه کشور با هم علیه آلمان متحد شدند. ایران هم از همان ابتدای جنگ برای تمام طرفهای جنگ از حیث ژئوپولیتیکی مهم بود؛ خصوصاً برای متفقین. چون کریدور ایران راهی مهم بود برای کمک به جبهۀ شوروی.
مجید تفرشی در ادامه به این دو سوال پاسخ داد که اولاً چرا باید نشست در سطح سران کشورها برگزار میشد و ثانیاً چرا این نشست در تهران برگزار شد. در پاسخ سوال اول، گفت: تا تابستان ۱۹۴۳ میلادی فرماندهان نظامی و امنیتی دیدارهای حضوری داشتند و دور هم جمع میشدند، اما از تابستان ۱۹۴۳ این نیاز احساس شد که خصوصاً با رهبر شوروی باید یک جا نشست و صحبت کرد. در اکتبر ۱۹۴۳ نشستی بین وزرای خارجۀ این سه کشور برگزار شد و به یک توافق برای مقدمات کنفرانس تهران رسیدند. ۲۲ تا ۲۶ نوامبر هم برای هماهنگی بیشتر نشست قاهره برگزار شد که پیشتر به آن اشاره شد. در پاسخ سوال دوم هم گفت: استالین سه محدودیت داشت: ۱- میخواست زیاد سفر نکند؛ ۲- نمیخواست خیلی دور برود. ۳- نمیخواست سفر هوایی انجام دهد. به این دلیل در بین گزینههای موجود برای محل کنفرانس، تهران انتخاب شد.
تفرشی سپس به روند برگزاری این کنفرانس اشاره کرد و گفت: تهران محل تلاقی جاسوسان و مأموران امنیتی کشورهای مختلف بود، چه آنهایی که با آلمان درگیر بودند و چه خود آلمان و متحدانش. اما تقریباً در برنامهریزی و برگزاری تدارکات و اجرائیات این همایش یا این گردهمایی سران، مقامات ایرانی، هیچ دخالتی و هیچ اطلاعی از صدر تا ذیل نداشتند، نه در برنامهریزی، نه در اجرا و نه در تصمیمگیریها. کنترل شهر هم تماماً دست این سه کشور بود و یک جو امنیتی و پلیسی در تهران توسط اشغالگران ایجاد شد. بیشترین نقش در برگزاری این کنفرانس را هم وزرای خارجۀ انگلیس و شوروی برعهده داشتند و وزیر خارجۀ آمریکا نقش زیادی در اجرای کنفرانس نداشت. محل کنفرانس هم سفارت شوروی بود. پیشنهاد شوروی برای برگزاری نشست در سفارتخانهاش در تهران، بیشتر در جهت تحبیب قلوب روزولت با استالین مؤثر بود.
تفرشی اضافه کرد: علیرغم تمام تلاشهای BBC که یک سال پس از جنگ و چند ماه قبل از اشغال ایران، بخش فارسی آن شروع به کار کرده بود، جو عمومی تهران ضد شوروی و ضد انگلیس بود و هنوز طرفداران آلمان در ایران بیشتر بودند؛ زیرا به باور بسیاری از ایرانیان، آلمان سابقۀ مطامع استعماری در ایران نداشت. بنابراین شبکۀ جاسوسی آلمان بین مردم و نخبگان و رسانهها قوی بود و لذا متفقین نگران بودند. فعالیت جاسوسی آلمانیها در زمان رضاشاه شروع شده بود. مهمترینِ این فعالیتها شبکۀ قدرتمندی به رهبری فرانتس مایر[۸] بود که این شخص بعدها دستگیر شد و دفترچۀ یادداشتهایش بدست یرویس امنیتی بریتانیا متفقین افتاد. اسناد مربوط به فعالیتهای عوامل آلمان را من بیش از ده سال پیش جمعآوری کردم و در اختیار استاد کاوه بیات قرار دادم که ایشان آنها را ترجمه کرد و در کتاب «ستون پنجم: گوشهای از فعالیتهای عوامل آلمان بر اساس اسناد محرمانه بریتانیا (ایران، ۱۳۲۴ – ۱۳۲۰)» منتشر شد. گفته شده است که آلمانیها برای کشتن یا ربودن رهبران سه قدرت متخاصم خودشان در تهران، عملیاتی تدارک دیده بودند که نام عملیات آنها عملیات «پرش بلند» یا Long Jump بود. در سالهای اخیر نیز با انتشار اسناد روسی، مجموعۀ اطلاعات پیرامون این موضوع کاملتر شده است. البته این ماجرا ادعای روسهاست و کمی مورد تأمل است؛ زیرا بعید نیست که این روایت در جهت بزرگنمایی قدرت اطلاعاتی شوروی باشد؛ اما اصل قضیه درست است و آلمانیها برای برهم زدن کنفرانس طرح داشتند که خنثی شد، ولی در ابعاد، جدیت و میزان خطر آن ممکن است اغراق شده باشد.
آثار زیادی چه به صورت تاریخی، چه به صورت سند و چه به صورت رمان و داستان و فیلم و فیلمنامه راجع به کنفرانس تهران نوشته شده است. مهمترین بازتاب هنری کنفرانس تهران فیلمی به نام «تهران-۴۳»، محصول مشترک شوروی، فرانسه و سوییس است که در سال ۱۹۸۱ در شوروی با بازی ناتالیا بلوخووستیکووا و آلن دلون هنرپیشه سرشناس فرانسوی ساخته شد.
گفتنی است در میان تمام ابعاد کنفرانس، به دلیل جذابیت، هیجان و انکان تبدیل شدن به رمان و درام، به عملیات «پرش بلند» بیش از همه موارد توجه شده است.
تفرشی به یک بُعد امنیتی دیگر در این ماجرا اشاره کرد و گفت: در این کنفرانس، کشورهای متخاصمِ آلمان، یعنی سه کشور بریتانیا، شوروی و آمریکا هم از گزند جاسوسی علیه همدیگر در امان نبودند، و خودشان هم از یکدیگر استراق سمع و جاسوسی میکردند. در جریان مستندی که شبکۀ CNN با اشتراک چند شبکۀ دیگر با عنوان «تاریخ جنگ سرد» بلافاصله بعد از فروپاشی شوروی ساخت، برای اولین بار به این موضوع اشاره و استناد شد. این موضوع ازطریق سرجو بریا[۹] فرزند «لاورنتی بریا»[۱۰] دادستان خشن و خونریز دوران استالین و رییس سرویس امنیتی وی افشا و مشخص شد که مکالمات بریتانیاییها که خودشان سرآمد جاسوسی بودند توسط شوروی شنود میشد. هم پدر و هم پسر که آن زمان مأمور جوانی بود، در هیئت اعزامی استالین به تهران حضور داشتند.
تفرشی به موضوعات کنفرانس هم توجه کرد و گفت: اگرچه در این کنفرانس بهدلیل اهمیت ایران در جنگ، به آن اشاره و نیز بر تمامیت ارضی ایران تأکید شد؛ اما موضوعهای اصلی این کنفرانس، ربط چندانی به ایران نداشت و ایران محور تصمیمات متفقین نبود؛ البته به نقش ایران در این تصمیمات اشاره شد. محور تصمیمات بیشتر راجع به چگونگی برنامهریزی عملیاتی و راهبردی نظامی و امنیتی نیروهای بریتانیا و شوروی و آمریکا و متحدانشان در مقابله با آلمان و در نبردی که در فرانسه و جاهای دیگر داشتند، بود؛ یعنی چگونگی کمک به شوروی برای قطعیت یافتن پیروزی بر آلمان و ایجاد جبهۀ دوم علیه آلمان در بهار سال بعد در فرانسه تا اقتدار هیتلر در قلب اروپا پایان یابد.
همچنین در این کنفرانس در مورد آلمان پس از جنگ هم صحبت شد و متفقین تصمیم گرفتند آلمان تجزیه شود. استالین در این کنفرانس به دنبال سهمخواهی از نفت خلیح فارس هم بود، ولی چرچیل گفت باید دربارۀ این موضوع بعداً صحبت کنیم و در واقع تعلیق به محال کرد و انگلیس با شریک کردن شوروی در نفت ایران که دارایی مهم انگلیس بود، بهشدت مخالفت بود. البته در عوض پذیرفت که در فعالیتهای شوروی برای اکتشاف نفت در شمال ایران دخالتی نکند.
تفرشی به جنبۀ تلخ این کنفرانس برای عزت ایرانیان هم پرداخت و گفت: ایرانیها از موضوع کنفرانس تهران با خبر نبودند؛ تا آخرین لحظات، بهدلیل ملاحظات امنیتی، مسئلۀ کنفرانس را از مردم و سیاستمداران ایران پنهان نگه داشته بودند. درواقع، به کشور میزبان هیچ اهمیتی ندادند. مطبوعات ایران هم حق نداشتند در مورد این قضیه جیزی بنویسند. برای اولین در ۱۳ آذر، چهار روز پس از کنفرانس، مطبوعات ایران خبری در این مورد منتشر کردند.
در جریان این کنفرانس فقط استالین به دیدار شاه ایران در کاخ مرمر رفت و رهبران دیگر به دیدار شاه نیامدند و شاه خودش به دیدن آنان که مهمان بودند، رفت. بعدها این مسئله باعث تأسف و تأثر آزادیخواهان و ملیون ایران شد که دولت و ملت و حکومت ایران، چگونه چنین خفتی را تحمل کردند. البته از این جهت که کنفرانس تهران در ماههای پایانی سال (۱۹۴۳) بسیار حائز اهمیت شد و نام تهران را در تاریخنگاری جنگ جهانی دوم به یادگار گذاشت، برای برخی مثبت تلقی شد، اما واقعیت این است که ایران در این کنفرانس محلی از اعراب نداشت و اصلاً نمیتوانست نقشی را ایفا کند. در مجموع کنفرانس تهران برای ایرانیان یک نقار و خارجیستیزی پدید آورد و روحیۀ غربستیزی و شرقستیزی ایرانیان منبعث از این کنفرانس است.
بعد از کنفرانس تهران نیز سه خیایبان پایتخت به افتخار کنفرانس به نام استالین، چرچیل و روزولت نامگذاری شد که پس از پیروزی انقلاب، به ترتیب به نام میرزا کوچک خان، نوفل لوشاتو و شهید مفتح نامگذاری شدهاند.
در بیانیۀ پایانی کنفرانس هم تنها از ایران تفقد میشود و با تشکر از ایران مصوب میشود به ایران کمکهای اقتصادی شود. وزارت خارجۀ ایران، بعدها ترجمۀ این بیانیه را منتشر کرد.
مجید تفرشی به اثرات کنفرانس تهران در جریان جنگ و بعد از جنگ هم پرداخت و گفت: البته کنفرانسهای پوتسدام و یالتا هم که بعد از کنفرانس تهران برگزار شدند مهم بودند، ولی کنفرانس تهران باعث شد آمریکا جنگ را جدیتر ار قبل بگیرد و وارد یک اتحاد تمامعیار با مسکو علیه آلمان شود.
وی افزود: در سال ۱۹۴۴ یکی از تبعات کنفرانس تهران که اندکی قبل برگزار شد، نمایانتر میشود. اگرچه در آغاز جنگ، شوروی و بریتانیا تعامل بیشتری دارند؛ ولی بهتدریج تعامل آمریکاییها با انگلیسیها آشکارتر میشود و تقریباً در برخی موارد اختلافات شوروی با بریتانیا و آمریکا در سپهر سیاسی ایران، بیشتر دیده میشود. قبل از کنفرانس تهران، بین واشنگتن و انگلیس ائتلاف و ارتباط زیادی وجود نداشت؛ ولی بهتدریج بعد از کنفرانس تهران، ما شاهد شکلگیری ائتلاف جدید لندن و واشنگتن در مسائل ایران میشویم که این از ثمرات کنفرانس تهران است. به خصوص در مورد تمکین آمریکا به روسیه در گشودن جبهه جدید جنگ در نرماندی و ایجاد مجال و فضای لازم و کافی به ارتش سرخ برای شکست نیروهای آلمان هیتلری.
با این همه، مسئلۀ آذربایجان باعث شد که بلافاصله بعد از جنگ، اولین رویارویی بلوک شرق و غرب در جهان شکل بگیرد و آنچه امروز به عنوان «جنگ سرد» در ادبیات مرسوم تاریخنگاری جهان وجود دارد با مسئلۀ آذربایجان در ایران آغاز شد. مسئلۀ آذربایجان ایران باعث شد اولین مناقشۀ بلوک غرب و بلوک شرق، در مصوبات شورای امنیت سازمان ملل (در کنفرانس تهران در مورد شکلگیری سازمان ملل هم صحبت شده بود) جلوهگر شود. شوروی بهخاطر مسئلۀ فرقۀ دموکرات آذربایجان انگیزه داشت که در ایران بماند و حتی ازطریق این فرقه، تمایل به جدا کردن بخشهایی از ایران را هم داشتند. این مسئله باعث شد که نیروهای شوروی به بهانۀ ماجرای آذربایجان بیشتر از بقیۀ قدرتها) تا یک سال بعد) در ایران بمانند و بعد با قطعنامههای متعدد سازمان تازهتأسیس ملل متحد مجبور به ترک ایران شدند. بعد از فروپاشی فرقۀ دموکرات آذربایجان در ۲۱ آذر ۱۳۲۵، یعنی یک سال بعد از به قدرت رسیدن این فرقه، نیروهای شوروی و ارتش سرخ هم ایران را کاملا ترک کردند.
مجید تفرشی گفت: ایران اگرچه در هر دو جنگ بینالملل اعلام بیطرفی کرد، ولی این بیطرفی نقض و ایران اشغال شد. لذا سیاسیون ایران تصمیم گرفتند اواسط جنگ جهانی دوم، پس از اینکه تقریبا معلوم شد آلمان بازنده است، ایران از حالت بیطرفی خارج شود و سمت متفقین قرار بگیرد. این کار به همراه برگزاری کنفرانس تهران باعث شد ایران نسبت به جنگ جهانی اول کمتر آسیب ببیند و تمامیت ارضی ایران هم حفظ شود.
تفرشی در پایان سخنان خود با اشاره به رویداد تصویربرداری سفرای بریتانیا و شوروی در بالکن محل سفارت شوروی در تهران در همان محل تاریخی در کنار صندلی خالی و نمادین سفیر آمریکا با همان ژست و طرز نشستن سران سه قدرت در کنفرانس تهران، عنوان کرد که این اقدام نابخردانه، خواسته یا ناخواسته در جهت یادآوری تحقیر ملی ایران در برابر اشغالگران عمل کرد و تاثیر و بازتاب نامطلوبی در افکار عمومی ایرانیان گذاشت.
در پایان این نشست مهرداد بادامچی به یکی از اتفاقات بهیادماندنی این کنفرانس برای مردم روسیه اشاره کرد و گفت: کنفرانس تهران پس از نبرد سخت استالینگراد برگزار شد. در جریان دیدارهای دو جانبه در حاشیۀ این کنفرانس، چرچیل متن نامۀ جرج پنجم، پادشاه بریتانیا، را خطاب به استالین خواند و شمشیر پادشاه را از طرف پادشاه به استالین اهدا کرد که بعدها به شمشیر استالینگراد مشهور شد و استالین این شمشیر را در حالی که خم شده بود، بوسید و تحویل گرفت؛ سپس شمشیر را به همراهش داد و آن همراه چون شمشیر دست نگرفته بود، جوری شمشیر را گرفت که غلافش در دستش ماند، ولی شمشیر به زمین افتاد که توهین به انگلیس محسوب شد.
[۱] Eureka/Ancient Greek: εὕρηκα
[۲] Archimedes/ Ancient Greek:Άρχιμήδης
[۳] Winston Leonard Spencer Churchill
[۴] Joseph Vissarionovich Stalin/ Russian: Иосиф Виссарионович Сталин/ Georgian: იოსებ ბესარიონის ძე სტალინი
[۵] Franklin Delano Roosevelt
[۷] Yalta (Ukrainian and Russian: Я́лта)
[۸] Franz Mayer (انگلیسی). Franz Maier (آلمانی)
[۱۰] Lavrentiy Pavlovich Beria/ Russian: Лавре́нтий Па́влович Бе́рия/ Georgian: ლავრენტი ბერია
۳۱۱۳۱۱
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰