حسین قره: آقای جبلی در گفتگویی گفت: «بعضی از منابع خبری که خوشان را حرفهای و مسلط میدانند فرق ویراست و توئیتر را نمیدانند؛ گویی به فتح بزرگی رسیدند و میگویند جبلی توئیتزده! اما در مورد عبارت «مدیر باجبده و باجبگیر» باید بگویم منظورم آنجا روشن بود. قرار نیست به بهانه جذب مخاطب و جذابیت شدن برنامههایمان به هیچ چهره هنجارشکنی باج نمیدهیم که بخواهد ارزشهای ما را زیر سؤال ببرد.» (به نقل از تسنیم)
اینکه رئیس رسانه ملی اخبار و حواشی شکل گرفته پیرامون نظراتش را میخواند و آنقدر حساس است که نکتهسنجانه خطا و اشتباه منابع خبری را گرفته و توضیح میدهد، امر پسندیدهای است. شاید این روحیه از آنجا میآید که جبلی خود کار خبری کرده و روزگاری خبرنگار بوده است.
گفتگوی کوتاه جبلی اما گزارههای دیگری دارد که باید مورد مداقه و بررسی قرار گیرد.
یک آن بخش که میگوید قرار نیست به بهانه جذب مخاطب و جذابیت برنامهها به هیچ چهره هنجارشکنی باج بدهد. اولین پرسش در این سرفصل آن است، مگر چهره هنجارشکن گذرش به صداوسیما میافتد، یک و
دو؛ مگر قبل از آنکه «خبر» بازگشت و آمدن یک مجری برای ساخت برنامهای فراگیر شده و به گوش آدم و عالم برسد؛ در آن سازمان عریض و طویل بررسی نمیشود. مگر آن سازمان مجمعالجزایری است که هر مدیری برای زیرمجموعه خودش تصمیم میگیرد و سر آخر از رسانههای دیگر مدیر بالادست و کلان و رئیس سازمان مطلع میشود و بعد از شنیدن شنیدهها هشدار میدهد که فلان شخص و شخصیت اهل باجخواهی است و هنجارشکن است و چه و چه و نباید به سازمان برگردد. البته بعد از ایجاد یک التهاب رسانهای و جنگی بیهوده و بیثمر که یکی به نفع دیگر قربانی شده و حذف میشود. اگر روند این است آقای جبلی فکری کنید یا بخشنامهای بدهید که قبل از ورود افراد هنجارشکن که قطعاً در فهرستی قرارگرفتهاند، با شما مشورت شود و مجریان و برنامهسازان قبل از آنکه بازگشت و یا عدم بازگشتشان برای سازمان متبوعتان هزینه درست کند، کنار گذاشته شوند.
همین که بخشی از جامعه درگیر خبر رفتن و آمدن و باز رفتن و آمدن دو مجری شدند، یک هزینه روانی برای جامعه بود و اگر شما واقعاً کلان و ملی نگاه کنید متوجه میشود که حتی همین اشتباهات و اقدامات شما و مدیرانتان چقدر بر شکافهای جامعه ایرانی عمق داده و بر سنگربندی جبههها -که اصلاً میتواند وجود نداشته باشد- دامن میزنید.
آقای جبلی شما مسئول رسانه ملی هستید و علیرغم علایق خود باید کلان نگاه کنید، شاید مخاطب فلان برنامه تلویزیون در جبههای تندرو باشد و چیزی طلب کند، اما شما نمیتوانید مثل او نگاه کنید، وظیفه شماست که سطح منازعات ملی را کاهش داده و بر آرامش فضا و در ایجاد بسترهای گفتگوی جامعه اقدام کنید. شما نمیتوانید بخشی از یک ماجرا باشید، یا در یک خط و جبههای تعریف شوید؛ -منظور شخص حقیقی شما نیست قطعاً آنجا پهنه سلایق شخصی شماست- اما جایگاه شما به شما این امکان را نمیدهد یا نباید بدهد که شما همچون پدری که یک فرزند عزیزدردانه دارد فقط در خدمت آن فرزند باشد و تمام توان خانواده را هزینه او کند.
سرفصل دیگری که در همین گزاره وجود دارد، مسئله مخاطب است، شما در دانشگاه امام صادق هم بحث مخاطب و مردم را همچون دوگانهای مطرح کردید که مخاطب در دسته اکثریت قرار میگرفت و مردم در اقلیت، بعد از طرح مسئله از سوی رسانهها شما واکنش نشان داده و گفتید: «همیشه این را تکرار کردهام که رسانه ملی امانتِ مردم نزد ماست و مردم نمیپذیرند که ما به این امانت، خدایی ناکرده بیتوجهی کنیم. مردم همین انتظار را از همه دارند؛ از هنرمندان، رسانه و مجموعه تصمیمگیران؛ اینکه به ارزشها و امانتهای مردم، تاریخ و فرهنگشان توجه ویژه شود»؛ و بعدازآن تأکید کردید: «به هر حال نوع کار در رسانه ملی اینگونه است که با عموم مردم و افکار عمومی سر و کار دارد.»
بیشتر بخوانید:
دوگانه سازیهای رشیدپور – شهبازی جای نگرانی است آقای جبلی جای نگرانی است
از «برادران لیلا» تا «تفریق»؛ چرا فیلمهای ترانه علیدوستی و نوید محمدزاده لو میروند؟/ قاچاق ۵ فیلم در شش ماه
رشیدپور و گلزار واسطه آشتی مخاطب با تلویزیون؟/ تلویزیون با مجریان خودی به جایی نرسید!
از مخاطب اصرار از تلویزیون انکار/ تکلیف بازگشت رشیدپور و گلزار به تلویزیون به کجا رسید؟
پرسش اینجاست این مخاطب کیست که شما حاضر نیستید برای او هیچ کاری بکنید، نه برنامه بسازید و نه برنامهساز موردعلاقهاش را به کار بگیرید. مگر نمیگویید که کار شما در رسانه ملی بر اساس افکار عمومی و عموم مردم است، شما بر اساس کدام نظرسنجی رسمی حتی درونسازمانی خودتان به این نتیجه رسیدید که اگر آن برنامهساز به تلویزیون برگردد، مردم برآشفته شده و با تلویزیون قهر میکنند. شما بر اساس کدام نظرسنجی و کدام افکار سنجی و پرسش عمومی به این نتیجه رسیدهاید برنامهسازی که در یک سال گذشته (مطابق گفته یکی از مدیران خودتان) ۵ درصد مخاطب داشته است و برنامه دیگرش چیزی همین حدود و اندکی بیشتر، الا و لابد باید ادامه پیدا کند که شما با آن قطعیت دستور دادید آن برنامه با همان مجری ادامه پیدا کند.
واقعاً آقای جبلی ما صبر کردیم و آن شنبه موعود گذشت و آن مجری محبوب شما برنامه پاورقیاش را اجرا کرد، صادقانه بگویید با تمام آن پروپاگاندایی که هفته گذشته شد این برنامه چقدر مخاطب داشت، یعنی بازگشت شکوهمندانه آن دوست شما به تلویزیون با حمایتی آنچنان کمنظیر که شما کردید، چقدر مخاطب داشت. البته میدانم که شما حاضر نیستید برای مخاطب به کسی باج بدهید. چون اصلاً مخاطب برای شما مهم نیست، چون اگر مهم بود باید برایش کاری میکردید. حتی شده باج بدهید تا کماکان مخاطب شما بمانند. (باج دادن به مردم، یعنی مطابق خواست مردم یا اکثریت کار کردن، امر نکوهیدهای نیست)
آقای جبلی مهم است که قاطبه مردم با رسانه ملی مشغول باشند، این وظیفه شما است که فرهنگ ایران را حفظ کنید. ایران یک گستره فرهنگی بسیار بزرگ است، بزرگتر از مرزهای سیاسی که امروز سرزمینی به نام ایران در آن است، شغل شما است که پاسدار این مهم باشید و این فراتر از آن است که جمع بزرگی از مردم با عناوین مختلف از چرخه مخاطبانتان خارج کنید، یک روز با نام مخاطب یک روزی با نام چه و چه.
اگر اقدامی کنید که مخاطب، مردم، بینندگان، تماشاچیان، شنوندگان خلاصه هرچه که شما میگوید دوباره تلویزیون و رادیوشان را روشن کنند و از شبکههای داخلی برنامه ببینند و بشنوند، هر نامی دارد بهجز باج دادن.
سرفصل دیگر تعریف هنجارشکن است، این سرفصل جای بحث بسیاری دارد ولی شما جای دستگاه قضا ننشستهاید، شما نمیتوانید کسی که بهعنوان مجرم در دستگاه قضا محکوم نشده است را هنجارشکن تعریف کنید. چه انتظار است آن کسی که دستگاه قضا محکومش کرده در رسانه جای طرح نظر و مطرح کردن مباحثش را داشته باشد، شما دایره را آنقدر تنگ گرفتهاید که عملاً چند سال دیگر حتی همین مجریان نورچشمی و دردانه هم از دایره بیرون میافتند.
آن برنامهساز که با واکنش شما بازنگشت مسئلهای را طرح نکرده بحثی را در جامعه شکل نداده بود. انتظار آن بود، آنان که از منظر اندیشه عمیقاند و زاویهدار در رسانه جایی برای طرح نظر داشته باشند که البته آن دیگر به رؤیایی محال بدل شده است.
۵۷۵۷
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰