پیش از آن در دهههای گذشته مطبوعات و نشریات میتوانستند چنین جریانی ایجاد کنند. اما از اوائل دهه نود، این اتفاق به دلایل مختلف کمرنگ شد. نه مطبوعات دیگر آن جایگاه سابق را داشتند و نه جوایز مربوط به ادبیات و کتاب دیگر سهمی از سبد خرید کتاب مخاطب را برمیداشتند. بار معرفی کتاب و ترویج کتابخوانی کم کم افتاد به دوش فضای مجازی. هرچند، هنوز هم هیچ سایت، کانال یا صفحه پربازدید موفقی در این زمینه وجود ندارد. در واقع کانالها یا صفحات اینچنین در شبکههای اجتماعی هم چندان پررونق نبودهاند. چنانچه اگر بخواهیم تک تک آنها را اسم ببریم، شاید به تعداد انگشتان یک دست هم نرسند. بهخصوص که مخاطبان کم کم اعتمادشان را به این نوع تبلیغات کتاب هم از دست دادند. بعضی کانالها به معرفی سفارشی کتابها رو آوردند، بعضی در گعدههای محفلی غوطه خوردند و بسیاری از آنها در نهایت از هدف اصلی دور شدند.
در حال حال حاضر شاید تنها بشود به بعضی تکچهرهها اشاره کرد که با نوشتن درباره یک کتاب، میتوانند تا حدودی در ترویج آن مؤثر باشند. با این حال «کتاب باز» یکتنه به نظر جور اینهمه فقدان را کشید.
چهره اصلی این برنامه، سروش صحت، نه اجرایی خشک و اتوکشیده داشت نظیر بعضی مجریان برنامههای حوزه کتاب که در دهههای گذشته در صدا و سیما میدیدیم. و نه یکسره انگیزههایی خارج از کتاب و کتابخوانی داشت. چون چهرههای معروف سینما و تلویزیون، گاهی چنان با کتاب بیگانهاند که همان بهتر در شمایل مروج کتاب ظاهر نشوند! به قول سعدی در آن حکایت معروف خواننده بدآواز و بدصدا؛ یکی گفت: «این زحمت خود چندین چرا همیدهی؟ گفت: از بهر خدا میخوانم. گفت: از بهر خدا مخوان»! این قصه از این جهت به بیراهه رفته بود که پیش از این ورود چهرههای معروف برای رونق بخشیدن به عرصه کتابخوانی اتفاق افتاده بود اما راستش گاهی اتفاقی نامبارک بود. طرف قرار بود عرض و آبرویی برای نویسندگان و آثارشان فراهم کند، چنان با کتابخوانی غریب و از فرهنگ مطالعه دور بود که همان اندک اعتماد مخاطبان به کتاب و کتابخوانی را هم از بین میبرد! به همین جهت، چهره بسیار مناسبی برای اجرای این برنامه در سالهای اخیر انتخاب شد.
وقتی تمام این مناسبات بهدرستی مراعات میشود، احتمال ورود مهمانان صاحبشأن هم در برنامه بالاتر میرود؛ حضور چهرههای پیشکسوتی نظیر علی نصیریان در این برنامه که تقریبا به هیچ برنامهای نمیرود از جمله همین نمونههاست. وقتی مخاطب چنین چهرههایی را به عنوان مروج کتاب و کتابخوانی میبیند، قاعدتا تأثیرگذاری برنامه بهمراتب بالاتر میرود. همچنین میشود به حضور چهرههایی نظیر حامد بهداد و عادل فردوسیپور در برنامه اشاره کرد. که پیشتر در برنامههای تلویزیونی آنطور که باید حضورنیافتهاند.
هرچند، «کتاب باز» البته بیحاشیه نبود. با نگاه ژورنالیستی اگر بخواهم در این باره بگویم، چه بهتر که اینطور نبود. چون واقعیت این است قصه بعضی برنامههای فرهنگی صدا و سیما گاهی قصه تراشیدن سر بیصاحب است! نه مخاطبی دارد، نه شنوندهای، نه پرسشی، نه انگیزشی. هیچ! گاهی هم چنان برنامه به جنجال آمیخته میشود که تو گویی قصد اصلی میل کشیدن به چشم شنونده است و اسکی به اعصاب بیننده! «کتاب باز» اما در حواشی خود هم محترمانه رفتار کرد و در هر حال به سیاق سابق خود، به ترویج فرهنگ کتابخوانی، برگشت. وقتی صحبتهای کارشناس یک برنامه تلویزیونی، آن هم در صدا و سیمای ایران، بارها در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود، نشاندهنده چیست؟
شک نکنید؛ «کتابباز» برنامه موفقی است. از فعل ماضی استفاده نمیکنم چون امیدوارم همچنان باز در فصلی نو، شاهد این برنامه مؤثر و موقر باشیم. چراکه هرچقدر راجع به کتاب و کتابخوانی بگوییم، باز کم است. ۵۵ درصد مردم آرژانتین بهطور منظم کتاب میخوانند. مردم ژاپن، ۹۰ دقیقه در روز مطالعه دارند. تیراژ کتابها در ترکیه حدودا ۵۰ برابر ایران است. ۹۰ درصد مردم کانادا در طول سال حداقل یک کتاب میخوانند. هر هندی سالانه بالای ۳۰۰ صفحه کتاب میخواند. ۵۰ درصد مردم ایتالیا حداقل دو کتاب در سال را تمام میکنند. مردم ایران کجای این فهرست قرار دارند؟ طبق آخرین آمار، سرانه مطالعه ما ایرانیها فقط بالاتر از کشورهای حاشیه خلیج فارس است.
حالا خودتان قضاوت کنید که برنامههایی نظیر «کتاب باز» همچنان باید ساخته شوند بلکه با حضور مؤثر خود مردم را با کتاب و کتابخوانی آشتی بدهند؛ صلحی که شاید التیامبخش نزاعهای درونی بسیاری از ما باشد؛ آرامشی که حتی برای ساعاتی در روز، بتواند معنایی به زندگی ما بدهد. ما را به بهشت ببرد.
۵۷۵۷
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰