عباس نوروزی یکی از تکاوران و مدافعان مقاومت خرمشهر است. این تکاور ارتشی درباره حضور تکاروان نیروی دریایی ارتش برای مقابله با نیروهای بعثی در خرمشهر روایت میکند:
پیش از ما، تعدادی از تکاوران بوشهر به آنجا رفته بودند و ما نیز به آنها پیوستیم. بار اصلی دفاع در خرمشهر بر دوش تکاوران نیروی دریایی بود. همچنین سایر نیروها همچون مردم، جوانان خرمشهر و سپاه و بسیاری دیگر از جان گذشته حضور داشتند و با دشمن در کنار یکدیگر میجنگیدیم. حتی وضعیت آبادان هم در آن زمان به هم ریخته بود. وضعیت آبادان و کوی ذوالفقاری نیز آشفته شده بود و دشمن در حال پیشروی بود. آقای حسنی سعدی( سرلشکر حسنی سعدی) به فرمانده ما، ناخدا هوشنگ صمدی گفته بود که هر چه نیرو داری جمع کن که نیروهای عراقی از این منطقه عبور کرده و به سمت آبادان سرازیر شدهاند. «صمد مجاور محله» یکی از همرزمان من است که مرحوم شده است. او در این بخش از رزم در آبادان حضور داشت. «صمد مجاور محله» توانسته بود با لولههایی که در اختیار داشت قایقی درست کند و نیروها را از بهمنشیر عبور دهد تا در مقابل دشمن بجنگند. ما توانستیم با کمک نیروهای زمینی و تیپی از قوچان به فرماندهی سرهنگ کهتری با عراقیها بجنگیم. عملکرد نیروها به گونهای خوب بود که عراقیها را به آن سوی رودخانه بهمنشیر عقب زدیم و حتی قسمت اولیه جاده آبادان-ماهشهر هم آزاد شد.
در خرمشهر، تکاوران نیروی دریایی ارتش به افراد عادی که در شهر باقی مانده بودند تا دفاع کنند رزم مقدماتی را آموزش میدادند تا بتوانند در مقابل دشمن ایستادگی کنند. این مدافعان بسیار، نوجوان و جوان بودند و با قدرت و شهامت در شهر حضور داشتند. باید به طور ویژه از جوانان خرمشهر و آبادان تقدیر شود. آنها آمده بودند که در اوج خطر به خواست خود بمانند و با دشمنان بجنگند.
ما علاوه بر جنگیدن با دشمنان بعثی، کارهای دیگری هم انجام میدادیم. به عنوان مثال من دوره تخریب و خنثیسازی دیده بودم. گاهی اوقات بارانی از گلولههای توپ بر سر ما فرود میآمد؛ عراق آنچنان سلاح و مهمات فراوان داشت که تمام منطقه را زیر باران توپهای خود میگرفت. گاهی برخی از گلولهها عمل نمیکرد و ما مجبور بودیم این گلولههای عمل نکرده را در همان محل خنثی کنیم یا جمعشان کنیم تا درجای دیگر منهدم شوند؛ بنابراین پاکسازی محلههای خطرناک از گلولههای عمل نکرده در خرمشهر یکی دیگر از کارهایی بود که که تکاوران نیروی دریایی ارتش انجام دادند و شاید کمتر به آن اشاره شده باشد. همین پاکسازیها برای تأمین امینت جان مدافعان بود. شهید اسماعیل شعبانی از جمله شهدای تکاور نیروی دریایی ارتش بود که در حین خنثی کردن گلولههای عمل نکرده به شهادت رسید.
ما در مرکز آموزش تکاوران جز شجاعت و از خود گذشتگی یا عشق به وطن و میهن چیزی ندیدیم. تمام مدافعان با این دیدگاه در خرمشهر حضور داشتند. گاهی اوقات وقتی توپخانه دشمن شروع به شلیک میکرد در جایی که فقط دو نفر ممکن بود گنجایش داشته باشد پنج نفر سنگر میگرفتند. عشق به آب و خاک این شجاعت را در وجود تکاوران و سایر مدافعان کاشته بود که در آن شرایط بسیار حساس،عقبنشینی نکنند و اگر هم تصمیمی گرفته شد، دستوری بود که از بالا به نیروها ابلاغ شد و راهی برای ماندن باقی نمانده بود. عصر چهارم آبان ماه بود که نیروها آرام آرام به عقب آمدند و از زیر پل خرمشهر گروه گروه عبور کردند. فرماندهان ما آقای ضرغامی و هوشنگ صمدی افرادی بودند که آخر از همه خرمشهر را ترک کردند.
عشق به وطن در وجود تمام افراد وجود دارد. بچههای نوجوانی که در خرمشهر بودند میتوانستند به عقب بیایند اما این کار را نکردند. خرمشهر نماد همبستگی ملی ما بود. همه تلاش کردند که خرمشهر را حفظ کنند و اجازه ندهند که از دست برود. در دوران آزادسازی خرمشهر، سپاهی، ارتشی، بسیجی و نیروهای مردمی «منیت» را کنار گذاشته بودند و در کنار یکدیگر از کشور دفاع می کردند. باید بدانیم که خاک وطن چه ارزشی دارد. نیاز داریم که حماسههایی مانند سوم خرداد و بازپسگیری خرمشهر را مرور کنیم. خرمشهر نقطهای بود که ملت ایران یکی شدند.
۵۸۵۸
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰