مهری رنجبر: امیر حسین اسفندیار؛ستاره و البته آشپز تیم ملی والیبال.وقتی تیم ملی به لهستان باخت از حال رفت و همه را نگران کرد.خودش می گوید فشار عصبی بود و یک قلب درد.قلب دردی که تا به حال برایش پیش نیامده بود.با اسفندیار گپ زدیم.از سفر به ایتالیا.از شبی که لهستان را بردیم و از شبی که به آنها باختیم!از اینکه چه شد برای بچه ها آشپزی کرد و از اینکه اصلا قرار است آینده والیبال چه چیزی شود؟حرف هایش خواندنی است.
قلبم گرفت،از حال رفتم
من بعداز بازی به دلیل فشار عصبی و ناراحتی بابت باخت قلبم درد گرفت و افت فشارم ، حالم بد شد. تا به حال پیش نیامده بود. این بازی برای ما خیلی مهم بود و دوست داشتیم برنده بازی باشیم. ما رفته بودیم که ببریم، واقعا هم راه داده بود که برنده بازی باشیم اما یک دفعه بازی از دست ما در رفت و باختیم. ما خیلی دوست داشتیم به جمع 4 تیم اول برسیم که متاسفانه نشد و شرمنده مردم و کادر فنی شدیم. ان شالله در تورنمنت های بعدی جبران کنیم.ست اول را به اشتباه خودمان باختیم، ست دوم را خوب شدیم و بردیم. ست سوم تا یک جایی پیش رفتیم و یکی، دو اشتباه باختیم، ست چهارم را با اختلاف و قدرت بردیم. اما ست پنجم باید کم اشتباه بازی می کردیم که دقیقا با چند اشتباه عقب افتادیم و وقتی بازی از دستمان در رفت، دیگر نشد جبران کنیم.در بازی اول طبق آنالیزی که کادر فنی داشت فقط کورک اسپک می زد که او را مهار کردیم. اما در بازی دوم وقتی کورک را از کار انداختیم، سرعتی زن های لهستان و منطقه 4 لهستان خیلی خوب کار کرد.
چه شد صعود کردیم
در این بازی ها ما کم کم پیشرفت کردیم، پیشرفتی که خودمان هم حس می کردیم. تیم ما 5-6 بازیکنی داشت که برای بار اول در تیم ملی بازی می کرد و نه تنها در لیگ ملتها که رقابتهای بین المللی بزرگسال را تجربه می کرد. وقتی بچه ها در شرایط مسابقه قرار گرفتیم، بازیکنان فیکس تیم بیشتر با هم هماهنگ شدند و با استرس کمتر راحت تر بازی می کردیم، همین هم باعث شد تا تیم ایران هفته به هفته بهتر بازی کند و نتایج هم عالی. اما نشد که با شکست دوباره لهستان در بازی یک چهارم نهایی و صعود به نیمه نهایی کار را تکمیل کنیم.البته این هم تجربه ای بود.تجربه بود، پا داده بود تا بهترین نتیجه را بگیریم، اما یک تجربه تلخ شد. ان شالله در رقابتهای بعد جبران می کنیم.
سخت ترین شب زندگی ام را تجربه کردم
آن شب سخت ترین شب زندگی ام بود. من که به خاطر حالم تا ساعت 2 بامداد یکشنبه در اتاق پزشک تیم بودم و تازه ساعت 4-5 صبح خوابم برد. قطعا بچه ها هم همین طور بودند، قبل از اینکه حالم بد شود، یادم می آید بعداز بازی همه بچه ها ناراحت بودند، البته من با ورود به هتل از حال رفتم به همین دلیل خیلی کنار آنها نبودم.همه نگران شدند. وقتی حالم بد شد، میلاد ، آقا بهروز، آقای خوش خبر به دادم رسیدند، آقای داورزنی کلی مرا دلداری داد. شرایطم که بهتر شد به آنها گفتم نگران نباشند و بعد هم آقای قلی پور پزشک تیم خیلی برای بهتر شدن حالم زحمت کشید.
ممنون بچه های نسل قبل هستیم
سید، سعید معروف، شهرام محمودی و امیر غفور به این خاطر نسل طلایی بودند که وقتی والیبال هنوز آن قدر پیشرفت نکرده بود،ایران با آن در دنیا به چشم آمد. اصلا نمی شود زحمات بازیکنان بزرگ آن نسل را که به حدو اندازه اسطوره دردنیا می شناسند را فراموش کرد یا زیر سوال برد. ما هم راه آنها را ادامه می دهیم و با نتایج عالی هم زحمات آنها را جبران می کنیم. با این حال نمی شود گفت کدام نسل، نسل طلایی والیبال است. به هر حال آنها زمانی والیبال ایران را در آسیا بالا کشیدند که کشورمان در قاره هیچ حرفی برای گفتن نداشت.اما حالا همه می دانند ایران فراتر از آسیاست، به همین دلیل هم مردم و هم دنیای والیبال، توقع مدال از ایران در قهرمانی جهان دارند.
در قهرمانی جهان روی سکو می رویم؟
تیم تازه شکل گرفته و هنوز جواد کریمی، علی اصغر مجرد و میثم صالحی سه بازیکن مصدوم را ندارد و شک نکنید با برگشت آنها ، قدرت تیم بیشتر می شود . ما همه برای تصاحب مدال جهانی وسکوی جهانی تلاش می کنیم. البته رقابتهای قهرمانی جهان خیلی سحت تر از لیگ ملتهاست ،تیم ها یک ماهی برای ریکاوری و آمادگی فرصت دارند تا با همه توان برگردند، ما هم همه توان و قدرتمان را می گذاریم تا بهترین نتیجه را بگیریم و دل مردم را شاد کنیم.
ایتالیا؛این میزبان بد
میزبانی ایتالیا واقعا بد بود. سالن تمرین که افتضاح بود، نه تهویه داشت و نه خنک کننده . دو، سه تهویه گذاشته بودند که هیچ فرقی با نبودن نداشت. هتل هم اوایل خیلی خوب نبود، غذاها کیفیت نداشت، تخت اتاق ها کوچک بود و بچه ها اذیت می شدند. وقتی تیم های دیگر اعتراض کردند شرایط غذایی بهتر شد. به هر حال میزبانی ایتالیا در شان دور نهایی لیگ ملتها نبود.ما ساعت 11:30 دقیقه شب به هتل سیدنی در بولونیا رسیدیم و ساعت 1:15 اتاقها را تحویل گرفتیم. آقای خوش خبر به پذیرش هتل گفت برای بچه های درباره شام یا اسنک صحبت کردند که آنها گفتند یادمان رفته و بنابراین ما هم آن شب گرسنه خوابیدیم.
غذاها بد بود؛آشپز شدم
من به دلیل سابقه زندگی تنهایی آشپزی بلدم، در گدانسک هم آن قدر غذا بود بود که به آقای خوش خبر پیشنهاد دادم یک روز من برای بچه ها غذای ایرانی بپزم. او و آقا بهروز هم با مدیرهتل صحبت کردند که مدیر هتل گفته بود یک روز برای ناهار می توانید از آشپزخانه استفاده کنید . من و آقای طلوع کیان هم دست بکار شدیم و برای بچه ها غذا درست کردیم تا بچه ها خوشحال شوند.
بیشتر بخوانید:
251 251
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰