ای آنکه از خیانت های چشم آگاه است و از پنهانی های دل با خبر!
ای آنکه آینده را میداند و نیامده را میشناسد!
ای آنکه او را جز او نمیشناسد و از او جز او خبر ندارد!
ای آن که زمین را از آب انباشت و هوا را با آسمان مسدود کرد!
ای کسی که مهربانترین نامها و کریمترین اسمها از آن اوست!
ای بخشندهای که عطاهایش هرگز تمام شدنی نیست، جاده کرامتش انتها ندارد و باران مهرش توقف نمیپذیرد!
ای برانگیزنده همت کاروانیان برای نجات یوسف در خشکسالی بیابان!
و ای در آورنده او از چاه،
و ای گمارنده او به سلطنت پادشاهی از پس عبودیت و بندگی!
و ای بازگرداننده او به یعقوب، پس از آنکه چشمهایش به سپیدی نشست! و او همچنان خاموش و خویشتندار بود.
ای بردارنده و برطرف کننده غم و اندوه و ابتلا از ایوب،
ای بازدارنده دستهای ابراهیم از ذبح فرزند ارجمندش! فرزندی که در نهایت عمر و منتهای پیری نصیبش شده بود.
ای آنکه دعای ذکریا را مستجاب کرد و یحیی را بدو بخشید، و او را تنها و بی کس فرو نگذاشت!
ای آنکه یونس را از شکم ماهی نجات داد!
****
ای آنکه دریا را برای بنی اسرائیل شکافت و نجاتشان داد و فرعون و سپاهیان را غرقه ساخت!
ای آنکه بادها را بشارت دهندگان و طلایه داران باران رحمت خویش قرار داد!
ای آن که بر بندگان نافرمان خویش شتاب روا نمی دارد!
ای آنکه در ازای ناسپاسی من، محرومم نکرد و تدارک حرمان ندید!
خطاهای من گسترش یافت ولی رسوایم نساخت.
گناهانم عظیم شد ولی آبرویم را نبرد.
لغزش هایم فزونی گرفت و او پرده حیثیتم را ندرید.
مرا غرقه در نافرمانی خویش دید، ولی شهره بدنامیام نکرد.
ای آنکه بر سواد معاصی من قلم ستر کشید و پرده آبرویم را به گناه فاحش ندرید!
ای آنکه با خوبی و احسانش خود را به من نشان داد؛ و من با بدیها و عصیانم در مقابلش ظاهر شدم!
ای آنکه به ایمان هدایتم کرد پیش از آنکه من شکر در مقابل نعمت را بشناسم!
ای آن که در ذلت خواندمش و عزتم بخشید!
در جهل خواندمش و شناختم عنایت کرد.
در تنهایی صدایش زدم و جمعیتم بخشید.
در غربت طلبیدمش و به وطن بازم گرداند.
در فقر خواستمش و غنایم بخشید….
* برگرفته از کتاب شکوای سبز به قلم سید مهدی شجاعی
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰