اصولا تعداد زیادی نیستند که می دانند استاد مدرسه مطالعات عالی سوربن و کسی که کرسی هانری کربن در مدرسه عالی سوربن زیر نظر او اداره می شود یک ایرانی است. نام کربن و آوازه پژوهش های پدیدارشناسانه او در ایران بیش از آنکه با ترجمه های انشالله رحمتی رونق دوباره ای بگیرد، با نام علامه طباطبایی گره خورده بود. چه اینکه در دهه چهل نویسنده تفسیر المیزان در جلساتی که در قم برگزار می شد، میزبان فیلسوف فرانسوی می شد و با او درباره مسائل و مباحث معطوف به تشیع به گفتگو می نشست. در دهه پنجاه نیز حضور هانری کربن در ایران با تاسیس انجمن شاهنشاهی فلسفه و پیش از آن تشکیل سمینارهای متعدد در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بیشتر می شود. در این میان نقش سید حسین نصر نیز در حضور مداوم و فعالانه کربن در ایران نباید نادیده انگاشته شود. نقشی که با اجرای نوعی از واسطه گری فرهنگی بین علامه طباطبایی و هانری کربن و تشویق هر دو نفر به انجام و دوام تحقیقات فلسفی و شیعی از یک سو و تاسیس انجمن شاهنشاهی فلسفه از سوی دیگر قابل تامل است.
***
پس از مرگ هانری کربن، سقوط رژیم پهلوی، پیروزی انقلاب اسلامی، تعطیلی انجمن فلسفه، هجرت ناخواسته نصر و گوشه گیری خودخواسته علامه طباطبایی در سالهای پایانی دهه پنجاه، نام کربن در ایران انقلاب زده در محاق فراموشی فرو می رود. رویکرد ایدئولوژیک هوادران حکومت نوپدید در ایران نیز بیش از آنکه مجالی برای طرح ایده های پدیدارشناختی از تاریخ اندیشه اسلامی بدهد، در پی بسط تفسیری سیاسی و فقهی از تفکر دینی و شیعی است. در دهه شصت کوشش های سید جلال الدین آشتیانی زمینه ای برای پردازش غیرایدئولوژیک – اگر چه غیر انتقادی- به متن فلسفه اسلامی را فراهم می سازد و در دهه هفتاد شمسی به تدریج کتاب های سید حسین نصر که به زبان انگلیسی و برای مخاطبان غربی نوشته شده بود به زبان فارسی بازگردانده می شود. در دهه هشتاد دوباره نام و یاد هانری کربن در فضای فکری ایران طنین انداز می شود و نه تنها جشنی به مناسبت صدمین سالروز میلاد او در موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار می شود، بلکه ترجمه کتاب های او به زبان فارسی نیز با تاخیری چهل ساله آغاز می شود. تا به اینجا که در میانه دهه نود هستیم نه تنها همه آثار هانری کربن ترجمه و منتشر شده است، بلکه از مجلد معظم اسلام ایرانی که شاهکار فیلسوف فرانسوی به حساب می آید دو ترجمه فارسی در دست است.
***
اما پس از مرگ هانری کربن در اواخر دهه هفتاد میلادی، مدرسه مطالعات عالی سوربون میزبان شاگردان و رهروان کربن بود. آنان هر یک بخشی از وجوه متنوع مطالعات کربن را پیگیری و آن را گسترش دادند. البته تاثیرپذیرفتگان از فکر کربنی در کل فرانسه قابل ملاحظه و مشاهده بودند. از کریستین ژامبه که تفحص چپ گرایانه در فلسفه صدرالدین شیرازی را برگزید تا ژیلبر دوران که علائق راست گرایانه خود را با مطمح نظر قرار دادن طرح پژوهشی کربن به پیش برد. از پیر لوری که تحقیق در علم کیمیا را سرلوحه کار خویش قرار داد، تا حتی نامدارانی نظیر پل ریکور که بحث درباره اتوپیا را بسط دادند.
اما در میان همه شاگردان و رهروان هانری کربن، محمدعلی امیرمعزی جایگاه ویژه ای دارد. او شاخص ترین پژوهشگر اروپایی است که تحقیقات و تالیفات خود را با محوریت تشیع و در چارچوب پدیدارشناسی کربنی تدوین کرده است. امیرمعزی در سوربون با دفاع از پایان نامه خویش تحت عنوان «راهنمای الهی در تشیع نخستین» در سال 1991 گستره پژوهش های خود را محدود به بازشناسی و تبارشناسی مذهب تشیع از قرن اول تا چهارم هجری کرده است. او در این مسیر علاوه بر اتخاذ رویکرد پدیدارشناختی، بررسی های تاریخی از طریق سندشناسی و منبع پژوهی برای استخراج احادیث، روایات و اخبار به حاشیه رانده شده توسط فقها، حکما و متکلمین را نیز در دستور کار خود قرار داده است. به همین خاطر در رساله دکتری خویش روایات متعددی از کتاب نادیده گرفته شده «بصائر الدرجات» نقل کرده است.
او در سال 1992 با ادامه دادن مسائل و مباحث مطروحه در پایان نامه درخشان خویش مقاله ای درباره صفار قمی نویسنده بصائر نوشت و پس از اخذ کرسی کربن در مدرسه مطالعات عالی سوربون، دروس ارائه شده خود را با محوریت این نویسنده و محدث شیعی سامان داد. دیدگاه محمدعلی امیرمعزی چه در رساله دکتری و چه در مقاله ای که درباره صفار قمی محدث مکتب قم در قرن سوم هجری نوشته است، تاکید بر جایگاه کانونی امام شناسی در مکتب تشیع است. امری که در کانون تالیفات دیگر امیرمعزی نظیر کتاب «مذهب راز» که متشکل از مجموعه مقالات او در دهه نود میلادی است که در سال 2006 منتشر شده نیز قرار دارد. لازم به ذکر است که دو سال پیش از آن نیز امیرمعزی با همکاری کریستین ژامبه کتاب «تشیع چیست؟» را در سال 2004 منتشر کرده بود. کتابی که سعی داشت تفارق ها و تمایزهای جهان شناسی شیعی و جهان بینی اهل سنت و جماعت را متذکر شود و از این مسیر بر جنبه های معنوی اسلام شیعی تاکید دوباره ای بگذارد. محمد علی امیرمعزی در مجموعه آثار خود می کوشد برای تبیین نظریه امام شناسی شیعی، از احادیث نقل شده در منابع اصلی و اصیل مذهب امامیه، ابتدا پردازش معنایی به عمل آورد و سپس نظامی مبرهن و ساختاری هماهنگ از آنها ارائه کند. همانطور که ذکر شد امیرمعزی در این پردازش و پژوهش از پدیدارشناسی به سبک هانری کربن بهره بنیادین می برد.
***
امیرمعزی برای تبین گوهر شیعه نخستین که بر محور امام شناسی و شان عرفانی امام به عنوان راهنمای کامل و پیشوای ربانی قرار داشته است به منابع متفاوتی رجوع می کند. کتب روایی و احادیثی که در مکاتب کوفه، بصره و قم اما شاه بیت منبع پژوهی او معطوف به احادیثی است که صفار قمی در کتاب خود نقل کرده است. چه اینکه از نظر محمدعلی امیرمعزی کتاب «بصائرالدرجات فی علوم آل محمد» صفّار قمی خالص ترین و وفادارترین منبع در سنت اولیۀ ای است که او از آن با عنوان سنت باطنی غیر عقلی یاد می کند. اما این سنت چیست؟ چگونه شکل گرفته است و چگونه به حاشیه رانده شده است؟
امیرمعزی معتقد است جدال الهیات عقلی و فقهی با الهیات باطنی شیعه نخستین در قرن چهارم هجری منجر به پیروز شدن روایت کلامی و فقهی از مذهب تشیع شده و در نتیجه تبدیل این مذهب به یک مکتب شرعی را به دنبال داشته است. بدین ترتیب از قرن چهارم تا به امروز، شیعه نخستین که از نظرگاه امیرمعزی نمود حقیقی تشیع بوده در حاشیه قرار گرفته است و حقیقت باطنی تشیع و به عبارت بهتر تشیع به مثابه یک طریقت عرفانی به محاق رفته است. به عبارت دیگر او معتقد است ادبیات باطنی شیعه سده های نخستین در گرایشات اجتهادی و فقهی متفکران شیعی قرون چهارم به حاشیه رانده شده و گرایشات کلامی جایگزین آن گردیده است. امیرمعزی برای تبیین این مدعای خود دست به جستجوی گسترده ای در آثار روائی و اخباری شیعه از قرن اول تا چهارم هجری می زند و نتیجه می گیرد که با استناد به این منابع اولیه، جهان شناسی، آخرت شناسی و الهیات نجات تشیع نخستین در «امام شناسی» و در واقع فهم و پذیرش وجود امام به عنوان راهنمای الهی و پیشوای ملکوتی منحصر شده است. چه اینکه محور اندیشه مذهبی شیعیان در چهار سده نخستین شکل گیری این مذهب، بر مدار معرفت امام و ولایت متمرکز بوده و حتی محورهای دیگر اعتقادی نظیر خداشناسی و باور به توحید و معاد با توجه به محور ولایت و امام شناسی قابل تفسیر بوده است. بدین ترتیب نظریه امام شناسی به عنوان کانون تشیع نخستین همواره مورد توجه امیرمعزی در رساله دکتری، مقالات متعدد و کتب دیگرش بوده است. نکته ای که فصل تمایز امیرمعزی با استاد نامدارش کربن است در افزودن نگاه تاریخی به رویکرد پدیدارشناسی است که آثار استاد ایرانی سوربون را جزء پژوهش های انتقادی قرار می دهد.
***
اگر ما در کتاب «راهنمای الهی در تشیع نخستین» شاهد اثبات اصالت جنبه های باطنی و تاویلی فکر شیعی در سده های نخستین از سوی امیرمعزی هستیم، در کتاب دیگرش با عنوان «مذهب راز» شاهد بررسی معانی باطنی تشیع در نسبت با بروز تاریخی و سیاسی تشیع و تفسیرهای مختلف از آن هستیم. محمدعلی امیرمعزی در مقاله خواندنی خود درباره صفّار قمی و کتابش بصائر الدرجات نیز سعی می کند به این پرسش بپردازد که چرا این کتاب و نویسنده اش همواره از سوی متفکران شیعی محل اشکال و تردید بوده است و این اثر چه جایگاهی در تاریخ اندیشه شیعی دارد؟ به عبارت دیگر امیرمعزی می کوشد عدم اعتنای متفکران و نویسندگان شیعه به صفار قمی و کتاب بصائر الدرجات اش را ذیل منازعه گرایشات کلامی و فقهی با ادبیات باطنی تشیع طرح و بررسی کند. منازعه ای که تا به امروز به ضرر تشیع باطنی و به سود تشیع کلامی و فقهی بوده است. اگر چه این نکته خوشایند فیلسوفان و متکلمان عقل محور شیعی است، اما نمی تواند مورد تایید پژوهشگری باشد که در جستجوی جوهر مذهب امامیه، متون و منابع اولیه شیعه را کاویده و مورخ تشیع فارغ از پیرایه های عقلی، فقهی و کلامی نام گرفته است.
* نویسنده و روزنامه نگار حوزه اندیشه
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰