شعر برای شب چله (مجموعه ای از دلنشین و زیباترین شعرهای یلدایی)

در این مقاله شعر برای شب چله گلچین شده اند. این شعرها مجموعه ای از زیباترین و دلنشین ترین شعرهای یلدایی هستند که می توانید بین آن ها غزل، دوبیتی، شعر بلند و کوتاه پیدا کنید. برای تبریک این شب یا خواندن آن در جمع دورهمی هایتان حتما این مطلب به دردتان خواهد خورد. با

کد خبر : 531151
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۶
شعر برای شب چله (مجموعه ای از دلنشین و زیباترین شعرهای یلدایی)


در این مقاله شعر برای شب چله گلچین شده اند. این شعرها مجموعه ای از زیباترین و دلنشین ترین شعرهای یلدایی هستند که می توانید بین آن ها غزل، دوبیتی، شعر بلند و کوتاه پیدا کنید. برای تبریک این شب یا خواندن آن در جمع دورهمی هایتان حتما این مطلب به دردتان خواهد خورد. با ما همراه باشید.

شعر برای شب چله

شعر برای شب چله

در همین حسرت که یک شب راکنارت، مانده ام
در همان پس کوچه ها در انتظارت مانده ام
کوچه اما انتهایش بی کسی بن بست اوست
کوچه ای از بی کسی را بیقرارت مانده ام
مثل دردی مبهم از بیدار بودن خسته ام
در بلنداهای یلدا خسته، زارت مانده ام
در همان یلدا مرا تا صبح ،دل زد فال عشق
فال آمد خسته ای از این که یارت مانده ام
فال تا آمد مرا گفتی که دیگر، مرده دل

وز همان جا تا به امشب، داغدارت مانده ام
خوب می دانم قماری بیش این دنیا نبود
من ولی در حسرت بُردی، خمارت مانده ام
سرد می آید به چشم مست من چشمت و باز
از همین یلدا به عشق آن بهارت مانده ام

امسال بهترین متن تبریک شب یلدا را شما بفرستید!

***

عمرتون صد شب یلدا
دلتون قدر یه دنیا
توی این شب های سرما
یادتون همیشه باما
دل خوش باشه نصیبت
غم بمونه واسه فردا

***
به صد یلدا الهی زنده باشی
انار و هندوانه خورده باشی
اگر یلدای دیگر من نباشم
تو باشی و تو باشی و تو باشی

***

شعر برای شب چله

تو دلداری چو من دیوونه داری
تو مجنونی چو من بی خونه داری
شب یلدا مرا دعوت کن ای دوست
اگه تو یخچالت هندونه داری

***
به مخمل گیس یلدایی که داری
به رقصان برگ غوغایی که داری
تو پاییزی و باید هم ببالی
به “آذر” دخت زیبایی که داری

***

بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید

خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید

صحبت حُکّام ظلمتِ شبِ یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید

بر درِ اربابِ بی‌مروّتِ دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید

تَرکِ گدایی مکن که گنج بیابی
از نظرِ رهرُوی که در گذر آید

صالح و طالِح مَتاعِ خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید

بلبلِ عاشق، تو عمر خواه که آخِر
باغ شود سبز و شاخِ گُل به بر آید

غفلتِ حافظ در این سراچه عجب نیست
هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

حافظ

***
من پاره های قلبم و در اشک جاری ام
خونابه ای به وسعت یک زخم کاری ام
چون قلب دیرسال تراشیده بر درخت
تنهاترین نشانه یک یادگاری ام
یلدای من که ثانیه شوم ساعت است
ای وای بر حکایت شب زنده داری ام
زندان شیشه بود جوابم که چون گلاب
دیدم سزای خنده شوم بهاری ام
من دست بر کمر زده ام از خمیدگی
جز دست من نکرده کسی دستیاری ام
غم زوزه جراحت گرگم به کوهسار
با درد خویش هم نفس بی قراری ام
چون سایه ی طویل درختم که در غروب
هر لحظه بیشتر ز تن خود فراری ام
بندی به پای دارم و باری گران به دوش
در حیرتم که شهره به بی بند و باری ام

***

برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم

ز اول هستی آوردم قفای نیستی خوردم
کنون امید بخشایش همی‌دارم که مسکینم

دلی چون شمع می‌باید که بر جانم ببخشاید
که جز وی کس نمی‌بینم که می‌سوزد به بالینم

سعدی

***

از برگ برگ دفتر من پرت می شوند
معشوق های خسته ی پایان گرفته ام
یلدای چشم های تو را گریه میکنند
موهای رنگ و بوی زمستان گرفته ام

***

یلدا شب پیوند دل و خاطره است
دیدار من و برف لب پنجره است
یلدا شب هندوانه و فال و غزل
کار دل من بی تو ولی یکسره است

***

شعر برای شب چله کوتاه و بلند

چنین بود تا بود گردان سپهر
گهی پر ز درد و گهی پر ز مهر
تو گر باهشی مشمر او را به دوست
کجا دست یابد بدردت پوست
شب اورمزد آمد و ماه دی
ز گفتن بیاسای و بردار می
کنون کار دیهیم بهرام ساز
که در پادشاهی نماند دراز

فردوسی

***

آری تو نوشتی
من خواندم
تو خواندی من گوش سپردم
تو بودی و من نگاهت می کردم
تو بودی و عشق بود
و عشق و عشق
تو بودی مهربانی بود و امید
چشمان تو بود و یک دنیا زندگی
آری عزیزم
آری امشب شب یلدا است
شب فال
شب عشق
شب هندوانه
و شب آزادی و شب رهایی
چیزی به یادم نمی آید
جز اینکه
امشب شب تنهایی من است

***
به عزت شب قدر و شب حساب برات
به حرمت شب آبستن و شب یلدا

به جانفزایی علم و به دل‌گشایی جان
به پادشاهی عقل و رئیسی اعضا

عطار

***

وقتی پاییز تموم میشه
زمستونم شروع میشه
برف میاد فراوان
تو کوچه و خیابان
یلدا شب اولشه
شادی و شور همراهشه
همه میان به دور هم
می‌خوریم آجیل و انار و هندونه
همیشه یلدا یادمون می‌مونه
همیشه یلدا یادمون می‌مونه

***
رفتم شب یلدا به سراغ حافظ
تا حال مرا کند برایم محرز
گفتم که شود بهتر از این احوالم؟
دیوان به زبان آمد و گفتا هرگز!

***
سی ام آذره و یک شب زیبا
یه شب بلند به اسم شب یلدا
شب شب نشینی و شادی و خنده
شبی که واسه همه خیلی بلنده
همه اهل خونه خوشحال و خندون
آجیل و شیرینی و میوه فراوون
شب قصه گفتن و یاد قدیما
قصه لحاف کهنه ننه سرما
شب یلدا که سحر شد، فصل پاییز میره
جای پاییز رو زمستون می‌گیره
ننه سرما باز دوباره برمی‌گرده
کوله بارش رو پر از سوغاتی کرده

***

در زرد و سرخ شام و شفق بوده‌ام کنون
تن را به عودی شب یلدا برآورم

چون شب مرا ز صادق و کاذب گزیر نیست
تا آفتابی از دل دروا برآورم

خاقانی

***

بلندترین شب کدومه؟
شبی که به یاد می‌مونه؟
شب قشنگ یلدا
شب بلند یلدا
در این شب سرد و قشنگ
با میوه‌های رنگارنگ
سیب و انار و هندونه
مزش چه به یاد می‌مونه
آخ مزش چه به یاد می‌مونه
مادر بزرگ خوبم
قصه می‌گه یه عالم
قصه خوب و زیبا
از شب سرد یلدا
۲- باز شب یلدا اومد
بلندترین شب سال
منتظرش می‌شینیم
از سال پیش تا امسال
همون شبی که می‌گن
بلندتر از هر شبه
شب‌های بعد یلدا
کوتاه و کوتاه تره
همه ما جمع می‌شیم
خونه مادر بزرگ
می‌شینیم زیر کرسی
هم کوچیک و هم بزرگ
روی میزش نشسته
قاچ‌های هندوونه
یه کاسه‌ بزرگش
انار دونه دونه
کیشمیش و پسته می‌ده
با آلو و توت خشک
نقل و نبات شیرین
به هر کی می‌ده یه مشت
آخ که شب‌های یلدا
چه شور و حالی داره
هر کسی زود نخوابه
یک شب عالی داره

***

شب یلدا ، شب یلدا ، عطر پیرهن تو داره
شب یلدا ، شب یلدا ، تو رو یاد من می یاره
واسه ی نشستن غم ، روی قلب پاره پارم
عطر پیرهن تو رو بس ، یاد اسمون تارم
یلداتان مبارک

***
محفل آریایی تان طلایی
دلهایتان دریایی
شادیهایتان یلدایی
پیشاپیش مبارک باد این شب اهورایی

***
دوباره نوبت دیدار یلداست
بدون یار این یلدا چه تنهاست
وجودش نور در این تیره شب بود
بدونش این شب یلدا و سرماست
دگر یلدا برایت دل ندارم
نگاهم منتظر بر نور فرداست
همه در شور این یلدا بهارند
انار سرخ بر سفره چه زیباست
ندارم جز تو امشب آرزویی
که با تو هر شب من مثل یلداست

***

شعر برای شب چله از میان غزلیات حافظ

بخوان برایم از غزل های حافظ
بگو که غزل‌ وار دوستم می داری
بگو این حس برایم همیشگی ست
من دوست دارم تکرار را
تکرار شب های یلدا را
تکرار دستانت را
وقتی پشت پنجره
دانه های برف آرام آرام
بر زمین خیس می نشیند و آب می شود
مثل نگاه تو در دل من
و طنین صدای تو
لابلای غزل های حافظ

***
یلدا چه شبی پر از حکایت
دلداده به هم پر از حمایت
یلدا شب ما شب قشنگییست
سفره دلمون پر از یه رنگیست
یلدا رو ببین سالی گذشته
در فراق یار حالی گذشته
یلدا شبیه که دوستی کاشتیم
آن شب جای قهر آشتی داشتیم
یلدا میمونه تو خاطراتم
تا یلدای بعد من با هاتم

***

در همین حسرت که یک شب را کنارت مانده ام
در همان پس کوچه ها در انتظارت مانده ام
سرد می آید به چشم مست من چشمت و باز
از همین یلدا به عشق آن بهارت مانده ام

***

شب یلدا ز راه آمد دوباره بگیر ای دوست! از غمها کناره
شب شادی وشـور و مهربانی است زمان همدلی و همزبانی است
در آن دیدارها تا تازه گردد محبت نیز بی اندازه گـردد
به هرجا محفلی گرم و صمیمی است که مهمانی درآن رسمی قدیمی است
به دور هم تمام اهل فامیل شده بر پا بساط میوه – آجیل
ز خوردن خوردنِ این شام چلّه شود مهمان حسابی چاق و چلّه!!
همه با انتظاری عاشقانه نظر دارند سوی هندوانه!
نشسته با تفاخر توی سینی کنارش چاقویی را هم ببینی

چو گردد قاچ قاچ آن هندوانه شود آب از لب و لوچه روانه!
بساط خنده و شادی فراهـم اس ام اس می رسد پشت سر هم
جوانان آن طرف تر جوک بگویند دل از گرد و غبار غـم بشویند
کسی را گر صدایی نیم دانگ است در این محفل پی تولید بانگ است!!
زند با “ای دل ای دل” زیر آواز ز بعد آن “هاهاها”یی کند ساز!
ببندد چشم و جنباند سرش را بخواند شعرهای از برش را!
چنین با شور و نغمه – شعر و دستان خرامان می رسد از ره زمستان
شمردم من ز چلّه تا به نوروز نمانده هیچ؛ جز هشتاد و نه روز !
کنون معکوس بشمارید یاران که در راه است فصل نوبهاران….

***
دوستت دارم هایت
شعری جدید است
که تا به حال هیچ
شاعری نتوانسته
مثل آن را بسراید
وقتی که شب، یلدا باشد
فصل، زمستان باشد
و روشنی همین فردا باشد..

***
همه چیز به وقت خودش میچسبد
مثل نوشابه تگری در تابستان
مثل باران بهاری در اردیبهشت
مثل برف پنبه ای در یلدا
مثل بودن تو ،همین حالا

***
ای لعل لبت به دلنوازی مشهور
وی روی خوشت به ترکتازی مشهور
با زلف تو قصه‌ ایست ما را مشکل
همچون شب یلدا به درازی مشهور

***
سفیدی برف را برای روحت
سرخی انار را برای قلبت
شیرینی هندوانه را برای عشقت
و بلندی شب یلدا را
برای زندگی قشنگت آرزومندم

***
دوستت دارم هایت
شعری جدید است
که تابه حال هیچ
شاعری نتوانسته
مثل آن را بسراید
وقتی که شب،یلدا باشد
فصل، زمستان باشد
و روشنی همین فردا باشد

***
غصه هایم به قصه تبدیل شده اند
قصه ای به بلندای شب یلدا؛
ای کاش خاموش شود
شعله ی جان سوز عذاب ها
ای کاش کوتاه شود
غم های غم انگیز صداها

***
از غم به جان آمد دلم درمان ندارد
شام غریبان را سحر امکان ندارد
امشب شب مهتاب و یلدا با هم آمد
تکرار تلخ ماجرا پایان ندارد

***
سفیدی برف را برای روحت
سرخی اناز را برای قلبت
شیرینی هندوانه را برای عشقت
و بلندای یلدا را برای زندگی قشنگت آرزومندم
یلداتون مبارک

***
لبی سرد و دلی افسرده داریم
به سر افکار تیپا خورده داریم
رسد پایان پاییز و از آغاز
هزاران جوجه ی نشمرده داریم

***
شب طولانی
و ساعت ها در عجله
بیا یک عالم حرف بزنیم
برای خود قصه ببافیم،
من شیرین شوم و
تو خسروی
شب یلدای شاعرانه

***
اینجا زنی هست
که هر شب به امید شب یلدا
فال حافظ را می گشاید
تا بفهمد کی می آیی
از پس این شب طولانی، ای کم پیدا ؟



لینک منبع : هوشمند نیوز

آموزش مجازی مدیریت عالی حرفه ای کسب و کار Post DBA
+ مدرک معتبر قابل ترجمه رسمی با مهر دادگستری و وزارت امور خارجه
آموزش مجازی مدیریت عالی و حرفه ای کسب و کار DBA
+ مدرک معتبر قابل ترجمه رسمی با مهر دادگستری و وزارت امور خارجه
آموزش مجازی مدیریت کسب و کار MBA
+ مدرک معتبر قابل ترجمه رسمی با مهر دادگستری و وزارت امور خارجه
ای کافی شاپ
مدیریت حرفه ای کافی شاپ
خبره
حقوقدان خبره
و حرفه ای
سرآشپز حرفه ای
آموزش مجازی تعمیرات موبایل
آموزش مجازی ICDL مهارت های رایانه کار درجه یک و دو
آموزش مجازی کارشناس معاملات املاک_ مشاور املاک

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.