آمریکا تا کنون برای این رفتار خودخواهانه خود هزینه ای پرداخت نکرده است. آنچه که در ۷ اکتبر سال 2001 موجب شد آمریکا به افغانستان لشکرکشی کند به ظاهر حادثه 11 سپتامبر بود، در حالی که هیچ فرد افغان در این عملیات حضور نداشت و به علاوه اسناد و شواهدی وجود دارد که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آمریکا برای تسلط بر این منطقه نقشه و طرح داشته و بر اساس اعترافات هیلاری کلینتون از اساس این خود آمریکا بود که طالبان را ایجاد کرد.
با این مقدمه اولین نکته قابل توجه در این زمینه این است که به چه دلیل آمریکا بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر در حالیکه عوامل این حادثه تابعیت کشور عربستان را داشتند بدون مشورت با سایر کشورها و حتی متحدین خود و بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل، افغانستان را آماج حملات انتقام جویانه خود قرار داد. آن قدر خشم انتقام گرفتن جلوی چشمان مقامات آمریکا را گرفته بود که هیچ انتظاری به جز همراهی از سایر کشورها نداشتند و این شد که همه کشورها در فضایی احساسی به درخواست آمریکا پاسخ مثبت دادند ولی بعدا متوجه اشتباه خود شدند. جرج بوش فقط برای التیام بخشیدن به افکار عمومی به شدت آسیب دیده مردم آمریکا بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر سرزمینی را بی صاحب تر از افغانستان برای عملیات انتقام جویانه که صدای مردم آمریکا را خاموش کند، پیدا نکرد. این تهاجم گسترده نظامی که تلفات سنگینی به مردم غیر نظامی افغانستان وارد کرد با وعده بهبود شرایط اقتصادی و امنیتی در افغانستان انجام شد در حالی که در هیچ دورهای در بیست سال گذشته نتوانستند به وعده های داده شده عمل نمایند. به استثنای برخی تغییرات ظاهری و بدون پشتوانه امروز تفاوتی در زیر ساخت های افغانستان مشاهده نمی کنیم و این کشور به شدت نیازمند کمک های خارجی برای خروج از وضعیت بحرانی را دارد.
نکته دوم: آمریکا در طی سال های گذشته تحت عنوان عملیات نظامی برای سرکوب تروریسم بین المللی در افغانستان بی توجه به اصول انسانی و حقوق بشری به تجمعات مردمی همانند مراسم عروسی و عزا، تحت عنوان عملیات نظامی برای سرکوب تروریسم حملات وحشیانه ای انجام داد و مادر بمب ها را در افغانستان آزمایش کرد و از مردم عادی تلفات زیادی گرفت در حالی که آنچه که آنها، تروریسم می نامیدند در جای دیگری در حال بازسازی و تجدید ساختار بود. امروز با مشاهده توان عملیاتی نیروهای طالبان و بررسی نتایج عملیاتهای نظامی کور در افغانستان به این نکته پی می بریم که این عملیات ها هیچ نتیجه ای در سرکوب تروریسم در افغانستان و برقراری امنیت نداشته است. حداقل چندین سازمان شناخته شده تروریستی افغانستان را به عنوان مرکز فعالیت های خود انتخاب کرده اند. اکنون که آمریکا این سرزمین را ویران شده ترک نموده است شایسته است که دولت آینده افغانستان از دولت آمریکا به عنوان متهم ردیف اول و متحدین این کشور به خاطر جنایاتی که در 20 سال گذشته در این کشور مرتکب شدند و خسارت های مالی که در اثر حمله به اهداف غیر نظامی بر جا مانده است به دیوان بینالمللی کیفری بررسی جنایات جنگی شکایت کند.
نکته سوم: آمریکا در بیست سال گذشته با هزینه کردن رقمی معادل دو تریلیون دلار به هیچ کدام از وعده های داده شده دست نیافته است از جمله این اهداف ایجاد و سازماندهی نیروی دفاعی، توسعه اقتصادی، ترویج دموکراسی، ملت سازی و ارتقاء فرهنگ عمومی نشده است. سخنی که این روز ها شنیده می شود مبتنی بر این واقعیت است که حتی آمریکا در ساخت ارتش افغانستان و رقم ۳۵۰ هزار نظامی آموزش دیده نیز دروغ گفته است، گزارش ها حکایت از آن دارد که ۳۵۰ هزار نامی که در فهرست پرسنل وزارت دفاع افغانستان ثبت شده است غیر واقعی و ۲۰۰ هزار نفر از این فهرست وجود خارجی ندارند. در واقع هزینه دو تریلیون دلاری آمریکا در افغانستان نه برای بهبود شرایط مردم افغانستان که به جیب پیمانکار های آمریکایی واریز شده و این رقم های کلان هزینه فوق العاده جنگی سربازان آمریکایی و مستشاران خارجی شده است که از افغانستان به عنوان محلی برای ثروت اندوزی استفاده کردند.
نکته چهارم: آمریکا در هیچ دوره ای از 20 سال گذشته هیچگاه به استقلال افغانستان احترام نگذاشت و مقامات دست نشانده خود در افغانستان را به حساب نیاورده و ارزش و اهمیتی برای مشورت و همفکری با مقامات دست نشانده خود قائل نبوده است. سفارت آمریکا در کابل برای همه تصمیم می گرفت و دولت افغانستان مجبور به اجرای تصمیمات دیکته شده از سوی سفارت آمریکا بود. چند هزار نفر پرسنل سفارت آمریکا در کابل همه طرح ها و پیشنهادات را تدوین و برای تصمیم گیری به دستگاه های ذیربط در آمریکا ارسال می کردند. در این تصمیمات هیچگاه مصلحت های مردم افغانستان مورد توجه قرار نگرفت، مواردی که مقامات آمریکایی بدون اطلاع مقامات دولت افغانستان وارد پایگاه های خود می شدند و بعد از ورود آنها دولت افغانستان از ورود آنها مطلع شد بسیار زیادهستند که آخرین مورد از این نوع رفتارها سفر 7 آذر 1398 ترامپ به افغانستان و حضور در پایگاه بگرام و فراخواندن اشرف غنی به پایگاه برای دیدار با او بود که به شدت مورد اعتراض مردم افغانستان قرار گرفت.از تاسیس دفتر سیاسی طالبان در دوحه تا انجام 18 دور مذاکره با طالبان در دوحه بدون حضور نماینده ای از دولت افغانستان تا مراسم امضای موافقت نامه بین آمریکا و طالبان، دولت افغانستان در هیچ مرحله ای به حساب آورده نشد و اشرف غنی موظف بود تصمیمات اتخاذ شده از سوی آمریکایی ها را اجرا نماید از جمله این تصمیمات بدون مشورت با مقامات افغانستان می توان به آزاد نمودن ۵ هزار زندانی طالب و پیوستن آنها به صفوف مبارزین طالبان و تقویت جبهه طالبان اشاره کرد و هنگامی که اشرف غنی در مقابل آزاد نمودن ۷۰۰۰ زندانی دیگر طالبان مقاومت کرد حمایت خود را از پشت اشرف غنی برداشتند و نیروهای نظامی را خلع سلاح و آنها را از هر گونه اقدامی علیه طالبان برحذر داشته و دست روی دست گذاشتند تا شهرها یکی پس از دیگری سقوط نموده و کار به مراکز استانها رسید و در فاصله ۱۱ روز از آغاز عملیات تصرف مراکز استان ها کابل نیز سقوط کرد. اینجا سوالی که مطرح است اینکه ارتشی که در این سال ها آموزش دیده بود چرا حتی یک گلوله در کابل شلیک نکرد و کسانی که در خارج از کابل سعی کردند در مقابل طالبان ایستادگی کنند با توطئه و عدم ارسال تجهیزات پشتیبانی آنها را در ایستادگی در مقابل طالبان کمک نکردند.
نکته ششم: فساد سازماندهی شده در افغانستان با حضور آمریکا و ناتو تا آنجا پیش رفت که هیچ اقدامی در افغانستان بدون پرداخت رشوه و حق حساب به مسئولین ذیربط عملیاتی نمیشد. بزرگترین عملیات سوء استفاده توسط پیمانکار های آمریکایی واردات سوخت تحت عنوان مصرف پایگاههای نظامی و فروش آنها در بازار آزاد بدون پرداخت سود و عوارض گمرکی بود که این موضوع به منبعی برای درآمد جاری پیمانکاران آمریکایی شده بود.
نکته هفتم : مشارکت اندک مردم در انتخاباتها که تحت نظارت آمریکاییها انجام شد نتوانسته به این نهادها جایگاه و مقبولیت برای تاثیر گذاری بر روندهای سیاسی کشور بدهد و هیچ کدام از نهادهای منتخب در میان مردم جایگاه مردمی نداشتند که در این شرایط بتوانند در مقابل فشارهای وارد شده از سوی آمریکا ایستادگی و مقاومت کنند. این روزها هیچ خبری از مجالس قانونگذاری افغانستان ونمایندگان آن نیست. رئیس جمهور فرار کرد نمایندگان مجالس کجا هستند و جایگاه این نمایندگان در مذاکرات مربوط به آینده کشور چیست؟ هنگامی که آقای اشرف غنی با انتخابات همراه با تقلب گسترده در نهایت رئیسجمهور شد کاملا مشخص بود که این رئیس جمهور نمی تواند به نمایندگی از مردم افغانستان ملاحظات منافع ملی این مردم را مد نظر قرار دهد و بتوانند در مواقع ضروری در مقابل زیاده خواهی های آمریکا و طالبان ایستادگی کند و همین عدم مقبولیت بود که با فرار اشرف غنی از افغانستان هیچ کسی از این فرار ناراحت نشد و حتی موجب خرسندی مردم شد که یکی از موانع پیشرفت مذاکره بین دولت و طالبان از مسیر این توافقات کنار گذاشته شد. آنچه که ما در هفتههای اخیر در کابل مشاهده کردیم این بود که مردم افغانستان کاملا اعتماد خود را به آمریکا از دست داده اند و دولت آمریکا نه تنها نتوانست از مردم افغانستان در مقابل تهدیدات دفاع کند، حتی نتوانست خروج امن عوامل خود از فرودگاه کابل را تضمین کند. صحنه هایی که در فرودگاه کابل به تصویر کشیده شدهاند بسیار دردآور است، تصویرهای منتشر شده از محل نگهداری عوامل همکار آمریکا و ناتو در سوله های انباری در پایگاه آمریکا در دوحه منتشر شده است نیز این را نشان می دهد که آمریکا ارزشی برای انسانیت قائل نیست و همواره به غیر از منافع و مصلحت های خود به موضوع دیگری فکر نمی کند.
سوال بزرگی که امروز در ذهن مردم افغانستان و مردم جهان مطرح است این است که چگونه نتیجه ۲۰ سال سرمایه گذاری در افغانستان برای ایجاد نظام دموکراتیک و مردمسالار در افغانستان یکباره نابود شده است و نکته مهم تر اینکه آمریکا در این روند شریک اصلی از دست رفتن دستاوردهای نظام نوین در افغانستان می باشد تمام تلاشهای به عمل آمده در ۲۰ سال گذشته گویا که علی رغم این که کارگزاران دولت افغانستان مدعی بودند هرگز کشور به عقب باز نمی گردد با ورود طالبان به کابل زمینه عقب گرد تدریجی به گذشته فراهم شده است و سرمایه گذاری های انجام شده نابود خواهند شد.
*کارشناس شرق آسیا
310 310
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰