به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، فرازهای این دعا عبارت است از: ۱- در کمین لحظه های نورانی ۲- گذار از «مشکلات» به «آسانیها» ۳- قبول عذر و ریزش گناه
أَللّـهُمَّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَیْلَهِ الْقَدْرِ وَ صَیِّرْ اُمُوری فیهِ مِنَ الْعُسْرِ اِلَی الْیُسْرِ
وَ اقْبَلْ مَعاذیری وَ حُطَّ عَنّیِ الذَّنْبَ وَ الْوِزْرَ یـا رَؤُفـاً بِعِـبادِهِ الصّـالِحـینَ.
در کمین لحظه های نورانی
سعدی گفته است:
«شبها اگر همه «قدر» بودی، شبِ قدر، بی قدر بودی.»[۱]
پس، برقی می جهد، خورشیدی می تابد، چهره افقِ دلها و اندیشه ها، روشن می شود، و جلوه الهی، یک لحظه، بر «زمان» می تابد.
باید آن «لحظه نورانی» را درک کرد. لحظه ای که دارای فضیلت بسیار است. شبی که از هزار ماه برتر است، «لیله القدر»ی که در اثر انتباه، هشیاری، بصیرت، خودآگاهی، زمان آگاهی و…بسیار سرنوشت ساز است و سرنوشت و مقدّرات مردم، در شب قدر، معیّن و معلوم می گردد.
مگر اقبال، چندبار به در خانه انسان می آید؟
مگر در سال، چند شب قدر و سرنوشت آفرین داریم؟!
مگر چه قدر فرصت طلایی و استثنایی فراهم می شود که خدا تصمیم می گیرد که رحمت عام و کرم گسترده خود را شامل حال بندگان کند؟!
شبی که فرشتگان، فوج فوج، از آسمان فرود می آیند، و حامل رحمت الهی و برکات آسمانی و خیرات فراوان و فیض های سرشارند، شبی که قلب ماه رمضان است.[۲]
حیف است که ماه رمضان بگذرد، و بی بهره بمانی و در ماه رمضان، از فیض شب قدر، محروم باشی.
حیف اگر در شب قدر، «قدر» خود نشناسی…
شب قدر، مشعلی است فراراه. طوفانهایی هم می وزد.
این چراغ افروخته در رهگذر باد، اگر مورد غفلت قرار گیرد، برقش خاموش می شود و آن «لحظه نورانی» که در کمینش بودی، گم می شود و باز در ظلمت های «گناه» و «خودپرستی» و «روزمرّگی» و «غفلت» و «نفس امّاره» و… ـ ظُلُماتٌ بَعضُها فَوقَ بَعضٍ ـ
امّا اگر چشم بصیرت دل را به روی آن نورانیت «لیله القدر» گشوده باشی، شبت، روشن تر از روز خواهد شد و لحظه های ساکتت، گویای هزاران نجوای عاشقانه…
فقط «تنبّه» لازم است و بیدار دلی و هشیاری!
به قول خواجه عبداللّه انصاری: ـ در مقالات ـ
«تجلّی حق، ناگاه آید، امّا…بر دل آگاه آید.»
به فرموده پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
«شَهرُ رَمَضان سَیِّدُ الشُّهُورِ وَلَیلَهُ القَدرِ سَیِّدَهُ اللَّیالی.»[۳]
ماه رمضان سرور ماههاست و شب قدر، سرور شب ها.
هرکه آیین سروری و سالاری و قرب خدا جوید نباید غافلانه عمر بگذراند.
برای درک فضیلت لیله القدر، بصیرت و هشیاری و مراقبت لازم است، تا به فضلهای این ایّام و لیالی دست یافت. توفیق برای «توبه»، خود یکی از بزرگترین فضیلتهای این ماه مقدّس است.
گذار از «مشکلات» به «آسانیها»
این خواسته دوّم ماست:
رسیدن از «عُسر»، به «یُسر»، از «شدّت» به «فرج»، از «مشکلات» به «آسانیها».
و این کار خداست که پس از تحمّل سختیها، مؤمن را به راحت و آسایش برساند، و پس از گذراندن ایام «محنت»، به روزگار «نعمت» برساند، و در دل «شداید»، برایش فرجی بیافریند. و جریان کلّی سیر و صیرورت و «شدن» مسلمان و کارهایش را، رو به آسانی و نجات قرار دهد.
و…البتّه که قدر «یسر» را، سختی کشیده می داند.
و…«قدرعافیت، کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید».
و قدر سلامتی را کسی می شناسد که مدّتی رنج بیماری و انزوای بیمارستان و درد و تب و غم و اندوه را به جان خریده باشد.
فَإنَّ مَعَ العُسرِ یُسراً، اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسراً…»[۴]
آری…هرجا که گنج هست، رنج هست، و آنجا که درّ شاهوار است، نهنگ مردمخوار است…
قبول عذر و ریزش گناه
گناه، بار سنگینی است به دوش گنهکار.
«وِزر»، همان بار سنگین گناه است.
«ذنب»، دنباله ها و پیامدهای اعمال سوء و عواقب معصیت است.
آنچه بال پروازمان را می شکند و پای حرکتمان را باز می دارد و توان عروج و صعود را از ما می گیرد، این بارهای سنگین است.
آنکه زیر این بار مانده، توفیق عمل صالح کمتر می یابد.
آنکه گنهکار است، احساس سنگینی و درماندگی می کند.
معصیتکار، پای خود را به «زمین» بسته می بیند.
یک زنجیری است، یک زندانی و گرفتار است…
تا توبه نکند، سبکبال نمی شود.
تا عذرخواهی نکند، دلش آرام و سبک نمی شود.
تا به خطا اعتراف نکند، وجدانش آسوده نمی گردد.
تا وزرها و گناهانش بخشوده نشود، قلبش به «اطمینان» نمی رسد.
«نفس مطمئنه» از آن کسی است که رضای خدا را جلب کرده باشد.
پس چه باید کرد؟ چه باید گفت؟ چه باید خواست؟
در دعای امروز می گوییم:
پروردگار!… عذرها و پوزش های مرا بپذیر، و گناهانم و بارهای سنگین و بال گردنم را فرو ریز، آنگونه که برگهای زرد پاییزی از درخت ریخته، سبکبال می شود،
آنچنانکه شاخه ها و شاخکهای یک نهال و درخت، زده می شود، تا بهتر رشد کند،
مثل باغی و باغچه ای که علف هرزه های آن را وجین کنند،
توبه ما و توبه پذیری خدا اینگونه است.
زمینه رشد را زیاد می کند و عوامل مانع رشد و حرکت و پویایی را می زداید و گِل و لای ها را از چهره جان می شوید.
طهارت توبه، اینگونه پاک می کند.
خدا مهربان است و به بندگانش، رأفت و لطف دارد. دوست دارد که به درگاهش روی آورده و از او حاجت بخواهند، می خواهد به هر بهانه ای، گناهان عباد صالح خویش را، از نامه اعمال بزداید.
خدا پاک است و پاکی بندگان را طالب است.
خواجه عبداللّه گوید:
«الهی…اگر مجرمم، مسلمانم. اگر گنهکارم، پشیمانم.
اگر عقابم خواهی، مطیع فرمانم و اگر رحمت فرمایی، مستحقّ آنم.
«الهی…اگر تو مرا به «جرم» من بگیری، من تو را به «کَرَم» تو بگیرم.
کرم تو، از جرم من بیش است.
الهی…فرمودی کریمم، امید ما بر آن تمام است. و چون گفتی رحیمم، نومیدی بر ما حرام.
«الهی…اگر توبه به بی گناهی است، پس در این جهان، «تائب» کیست؟!
و اگر به پشیمانی است، پس در جهان، «عاصی» کیست؟!…»
منابع:
[۱] ـ گلستان، باب هشتم.
[۲] ـ امام صادق علیه السلام: قلبُ شهرِ رمضانَ لیلهُ القدر شهراللّه ، ص ۴۰۴.
[۳] ـ شهراللّه ، ص ۳۵.
[۴] ـ انشراح، آیه ۴ و ۵.
2362
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰