سینما، تختی را خاک کرد
روزنامه جام جم: تعطیلات نوروز یعنی بیکاری، استراحت، گردش، بیدار ماندن تا نصفه شب، کیف کردن و اگر شد سینما رفتن و فیلم دیدن. از خوشگذرانیهای این ایام که بگذریم، سینما رفتن هم برای اکثر مردم جزو تفریحاتی است که معمولا در این روزها از آن غافل نمیشوند، اما هر که نداند اهالی سینما خوب
روزنامه جام جم: تعطیلات نوروز یعنی بیکاری، استراحت، گردش، بیدار ماندن تا نصفه شب، کیف کردن و اگر شد سینما رفتن و فیلم دیدن. از خوشگذرانیهای این ایام که بگذریم، سینما رفتن هم برای اکثر مردم جزو تفریحاتی است که معمولا در این روزها از آن غافل نمیشوند، اما هر که نداند اهالی سینما خوب میدانند که امسال چه نوروزی بر سینمای ایران گذشت. سیل و خسارات روحی و مالی ناشی از سیل نه تنها تعداد بیشماری از هموطنان مان را داغدار کرد بلکه سینمای ایران را هم تحت تاثیر خود قرار داد و سالنهای سینما را در سکوت فرو برد. انگار مردم استانهای در امان مانده از سیل هم خیلی حال و حوصله و روحیه تفریح را نداشتند.
همانطور که در جریان هستید، فیلمهای «متری شیش و نیم»، «ژن خوک»، «چهار انگشت»، «رحمان ۱۴۰۰»، «پیشونی سفید ۳»، «زندانی ها» و «غلامرضا تختی» از چند روز مانده به تعطیلات نوروزی روی پرده رفتند و طبق آماری که تاکنون منتشر شده دو فیلم «رحمان ۱۴۰۰» به کارگردانی منوچهر هادی و «متری شیش و نیم» به کارگردانی سعید روستایی در صدر جدول تعداد تماشاگران و میزان فروش قرار گرفتهاند و فیلم «غلامرضا تختی» با وجود اینکه در جشنواره فیلم فجر مورد استقبال مردم و منتقدان قرار گرفت، اما نتوانست در گیشه فروش خوبی را رقم بزند.
قطعا کمتر کسی چنین گیشهای را برای «غلامرضا تختی» پیشبینی میکرد و تقریبا همه بر این باور بودند فیلمی که از زندگی اسطوره کشتی و پهلوان ایرانی ساخته شده مورد استقبال قرار بگیرد که اینطور نشد.
اما چرا؟ چرا تختی در گیشه شکست خورد؟ آیا تختی در قاب بهرام توکلی آن اسطورهای نبود که مردم توقعاش را داشتند؟ آیا اصلا جنس این فیلم مناسب اکران نوروزی بود؟ آیا مناسبات غلط اکران و تعداد محدود سئانسها باعث بروز چنین اتفاقی شد؟ یا…. در فضای مجازی که جنجال بر سر این فیلم زیاد بود و موافقان و مخالفان این فیلم رو در روی هم بر سر مواضعشان پافشاری میکردند. موافقان این فیلم جسارت کارگردان در بیان برخی نکات از زندگی تختی را پسندیدند و مخالفانش «تختی» بهرام توکلی را شخصیتی خنثی و منفعل و عاری از هرگونه جذابیت دانستند. به هر حال، ذائقه سینمایی عموم مردم تنزل پیدا کرده یا مردم هنوز که هنوز است نمیخواهند باور کنند اسطوره آسمانیشان زمینی بوده یا هر دلیل دیگری داشته باشد، اما واقعیت این است که فیلم تختی در گیشه شکست خورده و به قول معروف نتوانسته رگ خواب مخاطب را بهدست بیاورد و حالا باید دید چرا؟!
تختی، تختی نبود
بهزاد عشقی، منتقد پیشکسوت سینما با تاکید بر اینکه فیلم «غلامرضا تختی» نتوانست چهره کاملی از یک اسطوره را به تصویر بکشد در گفتگو با جامجم توضیح داد: با قاطعیت میگویم که فیلم «غلامرضا تختی» نتوانست چهره کاملی از تختی را ارائه دهد. نه اینکه لزوما میبایست از تختی یک اسطوره بسازد، مشکل فیلم این است که حتی نمیتواند اسطورهزدایی کند. ما در قهرمانان اساطیری هم میبینیم که هر کدام بالاخره یک نقطه ضعفی دارند. نقطه ضعف اسفندیار چشمش است، نقطه ضعف آشیل پاشنهاش است و… یا حتی در قهرمانان تراژدی میبینیم که تراژدی شخصیتهای شکسپیر از جایی شروع میشود که نقطه ضعفهای درونیشان هاله قهرمانیشان را زیر سوال میبرد. اتللو به عنوان یک سردار انسان یکهای است، اما در زندگی واقعی به دلیل احساس حقارت و خودکمبینی فریب یاگو را میخورد و دزدمونا را به کام مرگ میفرستد، اما در فیلم «غلامرضا تختی» صرف نظر از مبحث اکران و تعداد محدود سئانسها خود فیلم توانایی معرفی شایسته و کامل شخصیت تختی را ندارد. تماشاگران فیلم تختی، چه کسانی که مثل من تختی را در زمان خودش درک کردهاند و چه کسانی که تختی را در زمان خودش درک نکردهاند بهطور کل نمیتوانند با این فیلم ارتباط قابل قبولی برقرار کنند.
او ادامه داد: فیلم باید قائم به ذات باشد و تماشاگر را قانع کند. در صورتیکه اگر تماشاگر هیچ پیشزمینهای از این شخصیت نداشته باشد نمیتواند درکی از آن داشته باشد. ما بسیاری از شخصیتهای اسطورهای را از طریق سینما شناختیم تا تاریخ. بهعنوان مثال من در زمان کودکی فیلم «اسپارتاکوس» را دیدم. در آن زمان هیچ شناختی از این شخصیت نداشتم، اما فیلم براساس عناصر شنیداری و دیداری و شخصیتپردازیهایش نهتنها من را با این شخصیت آشنا کرد بلکه با تمدن روم و مناسبات سیاسی ـ اجتماعی آن دوران هم آشنا کرد، اما شما تصور کنید فیلم «غلامرضا تختی» را یک انسان بدون هیچ زمینه ذهنی ببیند، به نظرتان میتواند درک درستی از این شخصیت تاریخی و مناسبات اجتماعی – سیاسی آن دوران داشته باشد؟ یک نوع محافظهکاری، سهلانگاری و بیتوجهی به مبانی درام در این فیلم وجود دارد که کتمانناپذیر است. تختی که من روی پرده میبینم تبدیل به یک شخصیت دراماتیک نمیشود. یکی از فرازهای مهم زندگی تختی بخشی است که مربوط به زندگی سیاسیاش است که متاسفانه همه چیز در ابهام میگذرد. بسیاری از نامهای بزرگ و تاریخی کشورمان در این فیلم تنها در حد یک اسم باقی میمانند. شما این فیلم را اگر در اروپا نشان دهید چه کسی متوجه میشود که طالقانی یا مصدق دقیقا چه نقشی در تاریخ این کشور یا زندگی تختی داشتند؟
یک شخصیت خنثی
عشقی خاطرنشان میکند: عشق فراز مهمی از زندگی تمام قهرمانان اساطیری است. به عبارت دیگر زندگی خصوصی قهرمانان نقش مهمی در تبدیل شخصیت واقعی آنان به یک شخصیت دراماتیک دارد که در فیلم «غلامرضا تختی» خیلی سایه وار از آن عبور میشود. من به عنوان کسی که تختی را در زمان خودش درک کرده کسی که روی پرده میبینم شخصیتی است خنثی که نه عاشق است و نه مبارز. در هنرهای دراماتیک و داستانی شخصیت اصلی باید جذاب، کنشمند و پسندیده باشد تا تماشاگر او را دوست داشته باشد، اما این خصوصیات در این تختی نیست. ضمن اینکه به اعتقاد من در انتخاب بازیگر نقش تختی هم به اندازه کافی دقت نشده و صرفا به تطابق فیزیکی بازیگر با تختی توجه شده. در مجموع تماشاگر با تختی ارائه داده شده در این فیلم نمیتواند ارتباط برقرار کند، اگرچه فیلم از نظر اجرا، فضاسازی، تدوین، جلوههای تکنیکی و… این فیلم ویژگیهای بارزی هم دارد.
این منتقد درباره گیشه وضعیت فروش این فیلم در گیشه سینماها توضیح داد: تبلیغات شفاهی میتوانست در گرایش مردم به سمت این فیلم موثر باشد که نشد و شاید بتوان گفت این از بدشانسی تختی بود که علی حاتمی در میانه ساخت فیلم تختی درگذشت، بهروز افخمی ادامه اش را بی معنا ساخت و توکلی هم که این فیلم را به این شکل ساخت.
او در ادامه در رابطه با وضعیت فروش این فیلم در اکران نوروزی میگوید: رقابت بین فیلمهای اجتماعی و کمدی همیشه در تاریخ سینمای ایران وجود داشته. در نیمی از دهه ۷۰ ملودرامهای اجتماعی فروش بالایی داشته و در دهه ۸۰ رقابت بین فیلم «جدایی نادر از سیمین» و «اخراجیهای ۳» بالا گرفت که در نهایت مردم از «جدایی نادر از سیمین» بیشتر استقبال کردند. به عبارت دیگر در تاریخ سینمای ایران همیشه فیلمهای کمدی جذابیت بیشتری داشته و یکی از انگیزههای مردم برای سینما رفتن، خندیدن بوده و هست. به همین نسبت هم البته ملودرامهای اجتماعی، مخاطبان بالایی دارد. کمااینکه الان فیلم «متری شیش و نیم» پا به پای «رحمان ۱۴۰۰» میفروشد و اگر «غلامرضا تختی» و کلا اکثر فیلمهای بیوگرافی از قهرمانان و اسطورهها در سینمای ایران نمیفروشند مشکل از شیوه روایت و ساختار و پرداخت فیلم هاست که البته در این بین روایتهای خوبی هم از جمله کمالالملک و امیرکبیر و… داریم. جمله معروفی است از لوکاژ، کارگردان لهستانی که بعضی از شخصیتها ظرفیت درام دارند و بعضی ندارند و اتفاقا تختی از آن شخصیتهایی است که ظرفیت درام بسیاری دارد. از این منظر زندگی تختی بسیار دراماتیک است که این شخصیت با اینکه در حوزه اجتماع اسطوره است، اما در زندگی شخصیاش به رسمیت شناخته نمیشود. کمااینکه شخصیتهایی مانند شاه لیر، مده آ، اتللو و هملت هم به این شکل بودند که خیلی خوب به تصویر کشیده شدند، اما در مورد تختی به این شکل نشد و لابد ملاحظاتی از سوی بازماندگان ایشان هم دخیل بوده.
یک تختی غیر سمپاتیک
محمدرضا کائینی، تاریخ پژوهشگر و منتقد هم در یادداشتی که در فضای مجازی منتشر کرده، اینگونه نوشته که؛ «پای نگارنده دیشب پس از مدتها به سینما بازشد. برای دیدن فیلمی که بنابر آمار، یکی از کمترین میزان فروش را آن هم در اکران نوروزی داشته است؛ فیلم غلامرضا تختی. بی توجهی عمومی نسبت به این فیلم، بهرغم همه جنجالها و تبلیغات مستقیم و غیرمستقیم چندماهه اخیر میتواند ناشی از دو چیز باشد؛ اول، واکنش مردم به تخریب یک اسطوره و دوم بیعلاقگی آنان به اینگونه موضوعات و اقبال به طنزهای پوچ و دم دستی.
به هر روی، این پدیده نشان داد به رغم شلتاق فضای مجازی و همراهی نسبی رسانه ملی، جامعه به راه خود میرود و از این معرکه گیریها کاملا برکنار مانده است، اما نکات قابل ذکر درباره این فیلم دو ساعته، به این قرار است:
قهرمان فیلم به هیچ روی سمپاتیک نیست و به رغم لبخند دائمی و بیمنطق و البته پول گذاشتن مداوم کف دست مردم کوچه و بازار از برانگیختن علاقه مخاطب به خود ناتوان است. ریتم کند صحنهها و کش دادن بیش از حد برخی سکانسها خستهکننده است و به هیچ روی مخاطب را نمیگیرد. بدترین وجه فیلم، پژوهش تاریخی آن است که کاملا چنته خالی آن را نمایان کرده، چه اینکه:
اگر کسی حتی یک کتاب مجمل درباره تختی خوانده باشد، داستانهای فیلم برای او ملالآور مینماید، در حالی که فیلمنامهنویس میتوانست با استفاده از ماجراهای کمتر گفته شده زندگی پهلوان، قدری مخاطب را به وجد آورد.
دیدار تختی بههمراه عدهای با دکتر مصدق در احمدآباد و آن هم پس از ۲۸ مرداد، از اطلاعات ویژه فیلمنامهنویس است! چه آنکه اولا: مصدق پس از کودتا سه سال در سلطنتآباد زندانی بود و ثانیا: پس از انتقال به احمدآباد نیز ممنوعالملاقات گشت!
به شهادت تاریخ، مصدق جز یک عکس نوشته کوتاه به مناسبت یکی از موفقیتهای تختی در مسابقات، مکتوب دیگری برای وی ارسال نداشته است. با این حال فیلمنامهنویس دوست داشته برخلاف دستخط زیبای مصدق، یک عکس نگاشته مطول با خط خرچنگ قورباغه همراه با ذکری از «حصر خانگی» از سوی وی برای تختی ارسال شود!
دیدار تختی با طالقانی و تبادل قرآن و انگشتر در مسجد هدایت و یکی دو سال قبل از کنگره جبهه ملی انجام شده است. فیلمنامهنویس این دو را سر هم داده است، البته با تقدم دومی بر اولی!
فیلمنامهنویس به جای یک تحقیق دم دستی در به دست آوردن سخنرانی طالقانی در کنگره جبهه ملی دوم ترجیح داده تلفیقی از سخنرانی وی در اولین نمازجمعه تهران ونیز احیای کاخ سعد آباد در سال ۱۳۵۸ را به جای آن قالب بزند! و نهایتا آنچه گفتیم، اشارت به اندکی از بسیار بود و خبطهای این روایت بیش از این موارد است.
آموزش مجازی مدیریت عالی حرفه ای کسب و کار Post DBA + مدرک معتبر قابل ترجمه رسمی با مهر دادگستری و وزارت امور خارجه | آموزش مجازی مدیریت عالی و حرفه ای کسب و کار DBA + مدرک معتبر قابل ترجمه رسمی با مهر دادگستری و وزارت امور خارجه | آموزش مجازی مدیریت کسب و کار MBA + مدرک معتبر قابل ترجمه رسمی با مهر دادگستری و وزارت امور خارجه |
مدیریت حرفه ای کافی شاپ | حقوقدان خبره | سرآشپز حرفه ای |
آموزش مجازی تعمیرات موبایل | آموزش مجازی ICDL مهارت های رایانه کار درجه یک و دو | آموزش مجازی کارشناس معاملات املاک_ مشاور املاک |
برچسب ها :تختی ، سینما ، سینمای ایران ، غلامرضا تختی ، فرهنگ و هنر ، فیلم تختی ، فیلم سینمایی غلامرضا تختی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰