امیر صادقی ـ کارشناس مردمشناسی استان کردستان ـ درباره آیینهای نوروزی کردستان به ایسنا گفت: استقبال از نوروز در کردستان با خانهتکانی شروع میشود. در روستاها از چند روز قبل و در شهرها یک ماه قبل از عید، شروع به خانهتکانی و خرید میکنند. در روستاها مهمترین کار، سفید کردن دیوارهای خانه بود که در طول زمستان دوده تنور زمستانی آن را سیاه کرده بود. سپس قالیها را بیرون برده و میتکاندند و اگر هوا آفتابی و مساعد بود آنها را میشستند. در شهرستان سقز بر این اعتقادند که با این کار علاوهبر تمیزی فرش، درد و بلای سال گذشته میگذرد و وارد سال نو میشوند.
او اضافه کرد: در روستاهای کردستان چند روزی مانده به عید، بزرگ خانواده به شهر میرفت و «رزق و روزی» میخرید، اما در شهرها تقریباً یک ماه قبل از عید خریدها شروع میشد. اهالی خانه باهم به بازار رفته و برای بچهها پارچه میخریدند و به خیاط میدادند. همیشه هم اصرار میکردند تا قبل از عید لباسها آماده شود. یکی دو هفته قبل از عید، خواروبار نیز خریده میشد اقلامی مانند روغن، برنج، گوشت، تخم مرغ، نقل و شیرینی، میوه و آجیل و …، در گذشته نیز که نظام ارباب و رعیتی وجود داشت، قبل از عید هر خانهای موظف بود برای خان روستا چوب و هیزم جمع کند.
این کارشناس مردمشناسی در ادامه به برخی دیگر از آیینها و رسمهای نوروز در استان کردستان به این شرح پرداخت:
سبزه، اولین سین هفتسین
به پیروی از سنت پیشینیان، مردم کردستان تقریباً یک ماه قبل از نوروز، مقدمات تهیه سبزه که در زبان کُردی «سَمَنی» خوانده میشود، را فراهم میکردند. گندم، نخود، عدس و کنجد از جمله غلاتی است که از آن سمنی میسازند. این حبوبات را در سینی و دیگر ظرفها میریزند و روی آنها را با پارچهای میپوشانند تا کمکم سبز شوند. گاهی هم مخصوصاً برای سمنی کنجد، پارچهای را به دور بطری یا کوزهای سفالی پیچیده و کنجد را روی آن میپاشند و آب میریزند تا بدین ترتیب بطری یا آبخوریهای گِلی، سبزه داشته باشند. از این بطریها و آبخوریهای سفالی به جای گلابدان نیز استفاده میشود تا در روز عید مورد استفاده قرار گیرند. بعد از آمده شدن سبزه، نوبت به تزیین آن میرسد. بیشتر روبانهای دو سه سانتیمتری قرمزرنگ به دور ظرف سبزه میپیچند و قطعههای کوچکی از همین پارچه را به صورت پولکهایی بریده، وسط آنها را سوراخ کرده و از انتهای برگهای سبزه میگذرانند. در برخی نقاط از کردستان نیز دایره کوچکی از وسط سینی یا بشقاب سبزه را خالی میگذراند و موقع تهیه سبزه دانههای خیس شده را در آن محل نمیریزند. این محل را به گلابدان اختصاص میدهند و در روز عید با آن به دست و روی مهمانان گلاب میریزند.
تخممرغهای رنگی
چند روز مانده به عید، تخممرغها را آماده رنگ کردن میکنند. در روستاها برای رنگ کردن آنها بیشتر از پوست پیاز، برگ مو، کاه، زاج و تفاله انگور استفاده میکردند، به این ترتیب تخم مرغهایی به رنگ زرد، نارنجی، قهوهای و گلی به دست میآمد. در برخی از مناطق کردستان هر یک از تخم مرغها را در تکه کوچکی از یک پارچه منقش و زیبا میپیچیدند و آنها را در آب میجوشاندند. با این کار رنگها و گلهای الوان پارچه روی تخم مرغ نقش میبندد و به آن جلوه خاص میبخشد.
این در حالی است که در شهرها از پودرهای رنگی استفاده میشود. پودرهای رنگهای مختلف را در نعلبکیهای جداگانه ریخته و مقداری آب بر آن میافزایند. سپس مقداری پنبه را بر چوب کبریت مانند کلاهک پیچیده و برای هر رنگ یکی فراهم میشود. پس از پختن تخم مرغ با چوپ پنبهها، روی آنها نقشهای مختلف زده میشود. همچنین هر کسی برای عزیزی که دارد و یا مناسبتی مثل ازدواج اگر پیش آمده باشد روی تخممرغ نوشتهای مینویسد.
بازی «هیلکه شکینی»
در نوروز بازی با تخممرغهای پخته شده در تمام کردستان رواج بسیار دارد. این بازی از چند روز قبل از عید تا چند روز پس از آن در میان مردم ادامه دارد و بازی به دو شیوه انجام میشود؛ در روش اول بازیکن اول دو طرف تخم مرغی را به گونهای در دست میگیرد که انگشتانش به دور آن حلقه شده و تنها یکی از دو سر تخممرغ مشخص باشد. بازیکن دوم بازی با تخممرغ دیگری که در دست دارد به آن ضربه میزند. اگر تخم مرغ اولی بشکند (ترک بردارد) باید آن را به طرف مقابل بدهد در غیر این صورت قضیه برعکس است. در روش دیگر دو نفر تعداد مساوی تخم مرغ را در یک ردیف میچینند و هر بار یکی از اول و یکی از آخر بر میدارند و مطابق روش اول به هم میزنند و تخممرغهای شکسته را کنار میگذارند. در نهایت آن کسی که تخممرغهایش دیرتر تمام شده باشد پیروز میدان بوده و تمامی تخم مرغهای شکسته از آن او خواهد شد و پول تمامی تخم مرغها را طرف مقابل باید بپردازد.
جمعه آخر سال
مردم کردستان در آخرین شب جمعه سال به زیارت قبور عزیزانشان مخصوصاً کسانی از آشنایان که اولین عید درگذشتهشان است، میروند. در این روز مردم با طبقهای خرما، حلوا و یا در برخی مناطق با پخت کلوچههای محلی به نام «برساق» بر سر مزار میروند تا یاد آنهایی که دیگر در میانشان نیستند را گرامی بدارند. در شهرستان بیجار معتقدند که روح مردههایشان در این شب به خانه برمیگردد و اگر بوی غذا به مشام آنها برسد میدانند که بازماندگانشان آنها را فراموش نکرده و برای آنها دعای خیر میکند.
این رسم که از جشن باستانی فَروَردگان (بازگشت فروهرهای مردگان) به یادگار مانده است تا چند سال پیش در شهر قروه و روستاهای اطراف آن به صورت دیگری برگزار میشد. در روستاهای این شهرستان شب آخرین جمعه سال مراسم ویژهای برگزار میشد. به این ترتیب که هر خانواده مقداری نان روغنی تهیه کرده و مرد آن خانواده، چهار یا پنج عدد از این نانها را به قبرستان روستا میبرد. به تدریج مردان روستا گردهم میآمدند و نانهای روغنی را که با خود آورده بودند، در یکجا جمعآوری میشد. آنگاه دلاکی از میان جمع برخاسته و در حالیکه لنگی به صورت پیشبند بسته بود، مقداری از نانها را لای پیشبند ریخته و بین حاضران تقسیم میکرد. این کار را چند بار انجام میداد تا نانهای جمعآوری شده تمام شود. سپس افرادی که در این جلسه همگانی حضور داشتند، در محوطهای مسطح یا در ایوان محل امامزاده، دایرهوار مینشستند. در این لحظه، بزرگ آبادی با صدای بلند میگفت: «فاتحه» و همگی سوره فاتحه را میخوانند. سپس انتخاباتی برگزار میشد که در آن چوپان، گاوبان، دشتبان، باغبان، میرآب، حمامی، سلمانی و نجار برای یک سال مشخص میشدند و بعد از فصل جمعآوری محصولات، هر خانوادهای موظف بود مقداری از محصول خود را به هر یک از این افراد تقدیم کند.
آیین «طبقکشی» و «نوروزانه» برای نوعروسها
یکی دیگر از رسمهای نوروزی در کردستان این است که هنگام عید خوانچههایی برای عروسهای نامزدشده و یا به خانه شوهر رفته فرستاده میشود. معمولاً سه تا چهار خوانچه فرستاده میشود. هر چند گاهی تعداد این خوانچهها به دوازدهتا هم میرسید. طلا، پارچههای گرانبهای رنگارنگ و زیبا، جوراب، دستمالهای تزئینی، عطر، انواع غذاها و پلو خورشتهای متنوع، شربت، ماهی نوروزی، سمنو، شیرینی، آجیل، انواع میوه مخصوصاً سیب سرخ که نشانی از مهر و محبت است و تخممرغهای رنگ شده، از جمله هدیههایی است که در این خوانچهها قرار میگیرند و «نوروزانه» نامیده میشود. این خوانچهها بر سر طبقکشهای مخصوص در بعدازظهر آخرین روز سال به خانه خانواده عروس یا نامزد برده میشود.
لحظه تحویل سال و غذای سال نو
تا شب عید، مردم لباسهای نو خود را از خیاطیها گرفتهاند، خانه تکانی کردهاند و وسایل آتش بازی شب عید را فراهم کردهاند. خواروبار نوروزی خریداری شده و انواع میوه و خشکبار و آجیل برای پذیرایی از مهمان فراهم آمده است. مردها و پسربچهها از سلمانی برگشتهاند و خانمها حنا به دست گرفتهاند. در واقع تمام تدارکات عید فراهم شده و مردم کردستان آماده پیشواز از نوروز هستند.
با تاریک شدن هوا، آتشها روشن میشود و صدای انفجار ترقه و کوزی از هر خانه و کوچهای به گوش میرسد، اما در شب عید خانوادههایی که عزادار هستند آتش روشن نمیکنند. در شهر قروه رسم بر آن است که دیگر همسایهها به پشتبام خانواده عزادار رفته و آتش روشن میکنند و در روز عید نیز غذای نهار را که معمولاً پلوخورشت است را به خانه همسایه عزادار میبرند. شام شب عید در بیشتر نقاط کردستان حلوا است. همچنان که ایرانیان باستان شروع سال نو را با خوردن شکر و عسل شروع میکردند مردم کردستان نیز با خوردن حلوا، سال جدید را به کام خود شیرین میسازند. در برخی از روستاها علاوهبر حلوا، خرما و روغن محلی همراه با گوشت و برنج نیز آماده میشود.
«شال انداختن»؛ آیینی در شب سال نو
از دیگر رسمهای شب عید در روستاهای کردستان آویختن شال از روزنه یا لب بامهاست. در پایان مراسم آتشبازی، کودکان و جوانان روستایی در یک یا چند دسته دورهم جمع میشوند، و از هر دسته یک نفر، شالی را که بر لباس کُردی خود دارد، باز کرده و از لب بام یا «روچن» (باینجه، کولانجه) خانهها پایین میفرستد. در معماری قدیم روستاها، روچن روزنهای بوده که بر سقف خانهها تعبیه میشده است. امروزه این رسم بر لب بام خانهها انجام میشود. کودکان شال لباس کُردی را که «پشتوین» نیز نام دارد، از روزنهها یا لب بامها پایین میفرستند و با صدای بلند آواز زیر را میخوانند:
«هه لاوه و مه لاوه، کورتان ببی به زاوا، شتیکمان بو بخهنه ناو تاوا / (شال) آویخته و آویزان (است)، پسرتان داماد باد، چیزی برای ما در تابه بیندازید»
در برخی از روستاهای بانه به جای شال از ساقبند (پووزهوانه) استفاده میکنند و هنگان پایین فرستادن، میخوانند: «هه ته ری و مه ته ری، شتیکمان بو بخه نه ناو چه په ری»
در این شهرستان گاهی همراه «پووزهوانه» یا شال، یک آینه یا سورمهدان پایین میفرستادند تا مایه روشنایی آن خانه باشد. در برخی از روستاهای کردستان جوانان، پس از صرف شام این کار را با شیوه دیگری انجام میدهند. به این ترتیب که ظرفی بزگ و فلزی را با رشتههای طناب طوری میبندند که به مانند کفه ترازو درآید. سپس فانوسی روشن را در وسط ظرف میگذارند و در اطرافش آینه، سرمهدان، شانه و مقداری گندم قرار میدهند. محتویات این ظرف بهویژه چراغ، وجه امتیازی است بین کودکان و جوانان. صاحبخانه از این طریق متوجه میشود که جوانان خواستار هدیه نوروزی هستند و نه خردسالان، بنابراین لازم میداند که در دادن هدیهها، مزیتی برای آنان قائل شود. ظرف مذکور به آرامی از لبه بام پایین فرستاده میشود و جمع جوانان ندا سر میدهند که: «هه لاوه مه لاوه بیستانی سورو ساوا، کورتان ببی به زاوا، کچتان نه بی به تاوا/ بوستانتان سبز و تازه باد، پسرتان داماد باد، چیزی برای ما در تابه بیندازید.»
زنان و دختران در صورت تمایل، با شانهای که در داخل ظرف است یک یا دو بار موی سر را در برابر آینه و در روشنایی فانوس شانه میزنند و اندکی از سرمه به گوشه چشم یا ابرو میکشند. سپس هدیه نوروزی را که معمولاً مهمتر و بهتر از هدایای کودکان است، بر محتویات ظرف میافزایند. جوانان بلافاصله طناب را بالا کشیده و به سوی پشت بام دیگری میروند.
در برخی از روستاها، به جای یک ظرف، دو ظرف را به چند رشته طناب میبندند و به صورت ترازویی در میآورند. محتویات یکی از کفههای این ترازو همان چیزهایی است که به آنها اشاره شد. در کفه دیگر، مقداری سبزی، سنجد، نان و نمک میگذارند، سپس آن را به آرامی از لب بامها آویزان میکنند. در هر خانه، پس از رو به رو شدن با این ترازوی مخصوص، کمی از نان را میخورند و اندکی از نمک را به زبان میزنند. آنگاه ضمن نگاهی به آینه، محتویات یکی از کفههای ترازو را بر وسایل موجود در کفه دیگر میافزایند و در کفه خالی هدیههای نوروزی قرار میدهند.
اما در بیشتر روستاهای کردستان اعضای خانواده با شنیدن این آواها مقداری خرما، کشمش، سنجد، بادام، گردو و مانند آنها را در گوشهای از شال میریزند و انتهای آن را گره میزنند و آنچه داخل شال گذاشته میشود «ناوشالانه» مینامند. بچهها هم شال را بالا کشیده و محتویات آن را داخل زنبیل یا کیسهای ریخته و سراغ خانه بعدی میروند. در نهایت نیز هر آنچه را که به دست آوردهاند، بین خود تقسیم میکنند. برخی از کودکان روستایی در شب نوروز، مستقیماً به درِ خانهها میروند و با خواندن جملههای یاد شده هدیه نوروزی میخواهند. در بعضی خانهها، در جمله «کورتان ببی به زوا» (پسرتان داماد باد) به جای اسم عام «کور» (پسر)، نام خاص پسر صاحبخانه را قرار میدهند و به این شیوه توجه او را در زمینه دادن هدیه بیشتر و بهتر جلب میکنند.
لازم به ذکر است در مراسم شال انداختن، هدیهدهندهها نباید درباره نام صاحبهای شالها و مشخصات اجراکنندگان این برنامه سوال و یا در شناختن آنها اصرار کنند. در برخی از نقاط اگر جوانی که دارای نامزد است، از روزنه یا لب بام منزل نامزدش، شال بیندازد و شناخته شود، خانواده نامزد، پیراهنی به شال او میبندند.
«هفتسین» در کردستان از دیروز تا امروز
درکردستان، انداختن سفره «هفتسین» رسم نبوده، مگر در برخی از شهرها مانند سنندج و بیجار، اما امروزه در برخی از خانوادهها سفره «هفتسین» از لزومات نوروز است.
در سالهای گذشته برای سفره «هفتسین» ابتدا آینهای قدی و تمامسنگ را به دیوار اتاق تکیه میدادند و در دو طرف آینه، لعلهای بلور که با شمع روشن میشد، قرار میگرفت، اما امروزه از آینههای کوچکتر و معمولی استفاده میکنند. در گذشته سفره نسبتاً کوچکی روی زمین پهن میشد و روی سفره، سینی و بشقابهای سَمَنی (سبزه) که نوارهای قرمز به دور آنها پیچیده شده بود، تخممرغهای رنگ شده، تنگ ماهی قرمز، شیرینی، تنگهای بلورین شربت و قرآن کریم میگذاشتند. امروز اما «هفتسین» را کامل میکنند و سکه، سرکه، سنجد، سیر، سیب و سماق را نیز روی سفره قرار میدهند.
به محض اعلام تحویل سال، همه خانواده کف زده و با شادی و شعف دست و صورت پدر و مادر و بزرگترها را میبوسند و عید را تبریک میگویند. در برخی از نقاط کردستان رسم بر این است که هنگام تحویل سال خانمها طلاها و جواهراتشان را در دست میگیرند تا بلکه سال جدید پُر از نعمت و فراوانی برایشان باشد. بعد از ورود تلویزیون نیز رسم شد که هنگام تحویل سال و اعلام آن از تلوزیون، بچهها پول و اسکناس به طرف تلویزیون پرت کنند.
در سنندج نیز رسم بر آن بوده که بچهها «نوروزنامه» هایی را که قبلاً آماده کرده بودند را در صبح روز عید به والدین خود میدادند تا عیدی دریافت کنند. نوروزنامه یک کاغذ بزرگ بوده که بر بالای آن شکلهایی چون سماور، قلیان، بشقابهای سمنو، ظرفهای تخممرغ، شیرینی و ماهی کشیده میشد. در زیر این شکلها، چهار ستون خطکشی شده که بالای ستونها مانند چهار پنجره میکشیدند و در میان این ستونها به فاصله جای نیمبیت شعر، خطکشی میکردند. شعرهایی را برای بچهها خود میخواندند و کل صفحه را نیز با مداد رنگی رنگ میکردند.
همچنین غذای روز عید نیز پلو و خورش است و نوع خورش در هر خانوادهای متفاوت بوده و اصراری بر پخت یک نوع خورش نیست.
کوسه برنشین؛ آیین نوروزی کردستان
در مناطق مختلف کردستان «کوسه وهوی» (کوسهگردی و کوسه برنشین) در دو موقع از سال برگزار میشود. در مناطقی مانند بیجار و برخی از جاهای دیگر در اواسط زمستان، و در مناطقی مانند بانه و برخی شهرستانهای دیگر در هنگام نوروز. کوسه فردی از اهالی روستاست (معمولاً چوپان روستا) که قیافه غیرعادی و در عین حال مضحک به خود میدهد. در هنگام عید، کوسه، لباسهای زیادی را روی هم پوشیده و پالتوی بلندی را روی آن میاندازد، شاخهایی از چوب یا داس برای خود درست کرده و ریشی از پنبه یا پشم و سبیل درازی از موی بز میسازد. برای اجرای مراسم، نقش زن کوسه را نیز یکی دیگر از جوانان روستا بر عهده گرفته که او نیز لباس زنانه کُردی پوشیده و سرخاب سفیدآب میزند. کوسه و زنش به همراه جمع جوانان داخل روستا شروع به گشتزنی میکنند و در حالت جدی و شوخی باهم به مناظره میپردازند و با نکتهپردازیهای مضحک و حرکات خندهدار موجب شادی و خندهی مردم میشوند.
کوسه به هر خانهای که وارد میشود به استقبال او میآیند و هدایایی به مناسبت نوروز مانند انواع خشکبار و گاهی روغن و کره و تخم مرغ به او هدیه میدهند.
درباره این آیین بیشتر بخوانید: روایتی شنیدنی از ماجرای «کوسه برنشین»
میرمیرین یا میرنوروزی؛ رسمی که دیگر اجرا نمیشود
«میرمیرین» یکی دیگر از رسمهای ویژهای است که از گذشتههای دور، در نوروز در میان کُردها رواج داشت. این رسم بیشتر در زمانی رواج داشت که روستاها به شیوه «خان و رعیتی» اداره میشد و امروزه این رسم فراموش شده و دیگر برگزار نمیشود.
«میر» که از میان عامه مردم شهر یا روستا انتخاب میشد، وظایف سنگین و دشواری بر عهده داشت. مهمتر از همه با شروع حکومتش حق هرگونه خندیدن یا تبسم از او سلب میشد و وظیفهی افراد دیگر این بود که در صورت مشاهده کمترین خنده یا تبسم از «میر»، او را از این مقام خلع کرده و با خشونت تمام از مسند «میرنوروزی» پایین میکشیدند. میرنوروزی معمولاً از میان افرادی انتخاب میشد که بسیار خونسرد، شوخطبع، نکتهپرداز و در عین حال جدی و مصمم بودند. بزرگان شهر یا روستا امکانات لازم را برای حکومت میر فراهم میکردند و لباسهای گوناگون و شمشیر و خنجر و دیگر وسایل را برای او و یارانش فراهم میکردند. اعضای حکومت میر عبارتند بودند از وزیر دستِ راست که اجرای اوامر عادی و معمولی را بر عهده داشت. وزیر دستِ چپ که مأمور اجرای دستورهای غیرعادی و مضحک بود و میرزا که سِمت منشیگری میر را داشت. علاوهبر اینها، مرد «گوپال زیوین» که همواره کوپالی سیمین در دست داشته و فرمانهای امیر را به دیگران ابلاغ میکرد. «وشکه رین» که لباسی از پوست پشمی حیوانات میپوشیده و زنگولههای متعدد به آن میبست. این شخص با طنزها و شوخیهای گوناگون موجب خنده دیگران میشد و جز «میر» همه را به باد شوخی و مسخره میگرفت، خدمتگزاران و خنجرزنان که لباس مخصوص و قرمز رنگی میپوشیدند و همچنین نوازندگان و رامشگران محلی نیز در دستگاه «میرنوروزی» حضور داشتند.
میر و یارانش در روزهای حکومت خود، همراه نگهبانان و دستههای مختلف مردم در کوچه و بازار و اماکن عمومیِ شهرها به گردش میپرداختند و فرمانهای گوناگون صادر میکردند و باعث خنده و سرگرم شدن اهالی شهر میشدند. مردم هم سعی میکردند میر را به خنده بیندازند تا او را از مسند قدرت پایین کشند. معمولاً میر در اواخر حکومت خود اگر هنوز نخندیده بود، بدون اطلاع دیگران فرار کرده و خود را در گوشهای پنهان میکرد و یا به خانه یکی از بزرگان شهر پناه میبرد تا از دست افرادی که میخواهند او را در روزهای باقیمانده حکومتش بخندانند، در امان باشد.
دید و بازدید نوروزی کُردها
در روستاهای کردستان رسم دید و بازدید به صورت امروزی رواج نداشته است. محیط کوچک روستا این امکان را فراهم میکرد تا همهی اهالی یکدیگر را در روستا ملاقات کنند. مردها در جیبشان خرما، نقل، گندم برشته شده، گردو و … میگذاشتند و به هر بچهای که میرسیدند مقداری از آن را به عنوان «نوروزانه» میدادند. در واقع در این مناطق در روز عید اهالی به عید دیدنی خانودهای میروند که یکی از اعضایشان در سال گذشته فوت کرده باشد و فاتحهای میخوانند و سپس همگی به قبرستان روستا میروند.
در کردستان سیزده را چگونه به در میکنند؟
در کردستان نیز به مانند دیگر نقاط ایران، مردم از صبح زود روز سیزده به دشت و کوه و تفرجگاهها میروند و مردم از روز دوازدهم وسایل و خوراکیهای سیزدهبهدر آماده میکنند و صبح روز سیزده، خانوادههای فامیل به صورت جمعی یا هر خانواده، جداگانه راهی باغها و کوهپایهها شده و به طور کلی به آغوش سرسبز طبیعت کردستان پناه میبرند. در برخی از نقاط، رامشگران مردم را همراهی کرده و مجلس «هلپرکی» برپا میشود و یا آنکه خودِ خانوادهها دستگاه پخشی با خود برده و با صدای موسیقی اصیل کُردی دست به اجرای رقص زیبای کُردی میزنند.
غذای این روز در روستاها متنوع بوده و هر خانوادهای چیزی میپزد، اما در شهرها مخصوصاً در سنندج غذایی که بیشترین طرفدار را در روز سیزده دارد، گوشت کبابی است. برخی از خانوادهها غذای محلی «کهلانه» را تهیه میکنند و برخی دیگر نیز دلمه برگ مو میپزند.
گره زدن گیاه و شاخه درختان به وسیلهی دختران دمبخت هر چند قبلاً در کردستان رسم نبوده اما اکنون انجام میشود. تفریح و رقص و شادی مردم تا هنگام غروب ادامه دارد و پس از جمع کردن وسایل و راهی شدن به سوی خانه، زنان و دختران خانواده سبزههایی را که پیش از نوروز در ظرفهای گوناگون تهیه کردهاند به دامن چمنزار و یا کنارجویها و کوهپایهها میاندازند و اگر کنار رودخانه باشند آن را به آب میسپارند. همچنین هر فردی سیزده عدد سنگریزه را جمع میکند و در حالیکه رو به سوی شهر یا روستا دارد، آنها را از روی شانههای خود به پشت سر پرتاب کرده و معتقدند که به این ترتیب، طومارِ نحسی روز سیزده را درهم پیچیدهاند. همچنین در شهرستان دیواندره در این روز سعی میکردند هر چیز کهنه را به دور بیندازند و در برخی از روستاها حتی دام نیز ذبح میکنند.
انتهای پیام
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰