برنامه لایو در سامانه زوم با مشارکت سرکار خانم دکتر کاترین بابائیان، خانم دکتر نزهت احمدی و دکتر رسول جعفریان درباره مطالعات صفوی در ایران و ارتباط با پژوهشگران دیگر کشورها شنبه گذشته 9 اسفند برگزار شد.
در این برنامه با عنوان «گفتمان ایران شناسی»، رسول جعفریان به پرسش هایی درباره مطالعات تاریخی اش درباره صفوی، مهمترین تحولات نیم قرن گذشته و افق های پیش رو پاسخ داده است. مشروح این پاسخ ها را در زیر می خوانید:
رسول جعفریان؛ جستوجوگر گذشته با دغدغههای آینده
* لطفا درباره کارنامه علمی خود و اینکه چه اشخاص و جریانهای فکری درشکل گیری شخصیت علمی شما تاثیرگذار بوده اند توضیح دهید؟ مهمترین دغدغه ها و پرسشهایی که در طول حیات علمی خود با آن مواجه شدید چه بودند و چه تاثیراتی بر کارنامه علمی شما گذاشتند؟
بنده در شهر اصفهان که از حوالی هزار سال پایتخت صفویان بود به دنیا آمده ام. منطقه محل تولدم، یکی از قدیمی ترین محلات اصفهان و در واقع منطقه جی است. مدرسه را همانجا رفتم. در اصفهان آثار صفوی را به چشم می دیدم.
کم کم با تشویق یکی از دوستانم به عالم طلبگی آمدم. انقلاب شد، و من در قم بودم. آن وقت یک جور نوگرایی در قم پدید آمد که علاوه بر فقه و اصول که درسهای حوزوی بود، مرا به سمت فلسفه و بعد هم تاریخ برد.
علاقه مندی ام در حوزه تاریخ اول تاریخ اسلام بود. بعد هم تاریخ تشیع در ایران و سپس به دوره معاصر ایران پرداختم و بعد هم ده سال به تاریخ صفویه پرداختم. در مطالعات تاریخ اسلام، بیشتر تأثیری بود که این بحث در اسلام شناسی ما داشت و بعد از انقلاب الگویی برای تحولات شده بود. من از تاریخ تشیع به تاریخ صفوی رسیدم. تاریخ تشیع، بیشتر برای رسمیت مذهب شیعه در ایران و تفاوت ما ایرانی ها با دیگران بود.
علاقه من به تاریخ معاصر به دلیل درگیر شدن در این بحث ها به مناسبت جریان های سیاسی روز بود که ریشه در مشروطه داشت. در واقع از اواخر دهه شصت به دوره صفویه علاقه مند شدم.
در این زمینه استادان خاصی داشتم که دقیقا از همان سالها با آنها آشنا شدم. می توانم بگویم سال 1369 که وارد دوره صفویه شدم، دو استاد داشتم. استادانی که سنتی بودند. اینها مورخ و کتابشناس و اهل شرح حال نویسی و نسخه خطی بودند و در امتداد کارها و تحقیقاتی قرار داشتند که ادامه کار شیخ آقابزرگ طهرانی بود.
یک نکته مهم این است که استادان من خطی شناس و فهرست نویس های قهاری بودند. من از دل نسخ خطی وارد تاریخ صفویه شدم. اولین بار متن حکم شیخ الاسلامی مجلسی را ضمن یک مقاله نوشتم. باید بگویم، با رویکرد به تاریخ تشیع، وارد دوره صفوی شدم. دو استاد من یکی مرحوم سید عبدالعزیز طباطبائی، ود یگری مرحوم محمدعلی روضاتی بودند که خوب افراد شناخته شده ای هستند.
* مهمترین تحولاتی که در نیم قرن گذشته در حوزه مطالعات صفوی رقم خورده چه بوده و اولویت هایی که باید به آن پرداخته شوند کدام است؟
اولا باید عرض کنم، فعالیت علمی جدی در حوزه تاریخ گذشته ایران، از حوالی دهه بیست به بعد بوده و فعالیت نسبتا جدی از آن دوره آغاز شده است. فعالیت های صفوی شناسی در ایران، از دوره عباس اقبال شروع شده که چند متن مانند مجمتع التواریخ را منتشر کرد.
همان وقت نصر الله فلسفی هم زندگانی شاه عباس اول را در سه جلد منتشر کرد که می شود گفت از نظر تحقیق، مهم ترین کار تألیفی در ایران حوزه صفوی از نظر پیشینیه کار بوده است. کار تاریخ ادبیات ادوارد براون از صفویه تا دوره معاصر در سال 1316 خورشیدی منتشر شده است. در بیرون ایران هم این فعالیت ها در حوزه صفوی شناسی دنبال شد. یکی از کسانی که در باره صفویه کارهای قابل توجهی کرد، مینورسکی بود که تذکره الملوک را با آن حواشی منتشر کرد. کار لکهارت هم در باره صفویه و سقوط آن مهم بود. لکهات در دهه سوم قرن بیستم و تا مدتها بعد از آن هم به ایران رفت و آمد داشته است. کتاب تشکیل دولت ملی در ایران والتر هینتس هم در اواسط قرن بیستم نوشته شد که کار با ارزشی بود.
کتاب نظام ایالات در دوره صفوی هم اثر مهمی بود که به صورت علمی به تاریخ بخشی از نظام صفوی پرداخته و سال 49 ترجمه شد. این کتاب ها نخستین آثاری هستند که ذهن تحلیلی ما را درباره صفویه شکل می داد. بعدها کتاب راجر سیوری هم با عنوان ایران عصر صفوی آمد. همین طور کتاب نقش ترکان آناتولی در تشکیل دولت صفوی از فاروق سومر که ترجمه آن در اوائل دهه هفتاد به بازار آمد. این حوزه پژوهش بود.
اما تصحیح متن های صفوی خودش یک مسیر خاصی در مطالعات صفوی دارد. ما در این زمینه هم مثل بسیاری از زمینه های دیگر نیازمند متون تصحیح شده و در اختیار بودیم که عملا وجود نداشت. کتاب عالم آرای عباسی که ایرج افشار و سپس دکتر محمد اسماعیل رضوانی تصحیح کردند و منتشر کردند شروع یک کار تصحیحی در این حوزه بود. کار متون صفوی را در ایران در درجه اول و بعد از آن، مرحوم احسان اشراقی دنبال کرد. مهم ترین کار او نقاوه الاثار و خلاصه التواریخ بود. عبدالحسین نوایی هم احسن التواریخ را منتشر کرد. بعدها دیگران این مسیر را ادامه دادند.
آقای میرمحمدصادقی، میر هاشم محدث، مجد طباطبائی در ایران. آثاری هم در بیرون ایران تصحیح شده که از جمله در این اواخر آقای کندو کتاب دستور الملوک را منتشر کرد.
بنده و همین طور آقای دکتر صفت گل و بسیاری دیگر هم آثار کوچک و بزرگی را از متون صفوی تصحیح و منتشر کرده ایم. برای مثال مرآت واردات که ایشان تصحیح کرد و میراث مکتوب منتشر کرد مهم بود. اعتراف نامه ایشان هم که زمانی که بنده مجلس بودم، آنجا منتشر شد. نمونه دیگر که تازگی منتشر شده زبده التواریخ کمال بن جلال الدین منجم یزدی است که آقای مهدوی راونجی منتشر کرده است. افضل التواریخ نیز از کارهایی است که این اواخر منتشر شده است. به نظرم این حوزه هم الان غنی است، اما نمی توانم بگویم کامل شده است.
بخشی از فعالیت های سند شناسانه هم در این زمینه قابل ذکر است. در ایران عبدالحسین نوایی در دهه چهل و پنجاه و شصت انتشار اسناد را دنبال کرد و یک مجموعه ای از اسناد و مکاتبات ایران دوره صفوی را منتشر کرد. مجموعه ایشان خیلی غنی است و البته به نظر می رسد الان وقتش است که یک بار دیگر در باره آنها کار بشود. بسیاری از مجلات نیز پیش از انقلاب و پس از انقلاب در این زمینه اسنادی را که غالبا دیوانی بود منتشر کردند.
مجله تحقیقات تاریخی ارتش پیش از انقلاب در این زمینه فعال بود. بعد از انقلاب گنجینه اسناد از سازمان اسناد ملی و همین طور میراث جاویدان از اداره اوقاف.
اساس تاریخ صفوی روی نسخ خطی است که بخشی را اشاره کردم که تصحیح و منتشر شد. اما به طور کلی تاریخ صفویه، در منابع مختلفی است که غالبا خطی است. بنابر این باید اشاره به فهرست نویسی نسخه های خطی کنم که گرچه مستقیم در صفوی شناسی نبود اما اطلاعات مهمی در این زمینه داشت. کسانی مانند مرحوم آقابزرگ در ذریعه، آگاهی های مهمی از این دوره دارند. در ایران فهرست نگارانی مانند محمدتقی دانش پژوه و عبدالحسین حائری و باستانی راد اینها اطلاعات گرانبهایی از دوره صفوی و بیشتر فرهنگ مکتوب آن بدست دادند.
کسی نمی تواند بدون مرور بر مجلدات دهگانه اول فهرست مجلس مدعی شناخت این فرهنگ باشد. ایرج افشار و دانش پژوه نقش مهمی در توسعه کلی تحقیقات صفوی شناسی از لحاظ نشر متون و مقالات دارند.
باید از فعالیت های انجمن آثار ملی ایران یاد کنم که در دهه های سی تا پنجاه، در باره شهرها انجام داد و به دلیل کتیبه خوانی و اسناد و یا کارهایی مثل از آستارا تا استرآباد ستوده، سهم جدی در مطالعات صفوی داشت. حسین مدرسی هم در باره قم و قزوین و اسناد برجای مانده که بسیاری صفوی بود، سهمی در این زمینه دارد.
اما کارهای تحقیقی ـ تالیفی بعد از انقلاب هم در ایران ادامه یافت. یک دوره ای صفوی شناسی زیر فشار افکاری مانند دکتر شریعتی کم جاذبه شد. شاید دهه اول انقلاب کار روی صفویه به همین مناسب محدود بود. از شاهان هم نمی شد یاد کرد، چون به هر حال در انقلاب، یک تفکر ضد شاهی حتی شاهان شیعه صفوی و قاجار هم بود و حتی هنوز هم هست. اینها همه قدری کار کردن راجع به سلاطین صفوی را کند می کرد. بعدا در دهه هفتاد و هشتاد، فعالیت هایی شروع شد.
بنده در سال 70 کتاب دین و سیاست در دوره صفوی را منتشر کردم. سالهای بعد به تدریج یک دوره کتاب در باره سلاطین صفویه آقای منوچهر پارسا دوست نوشت که شرکت سهامی انتشار آنها را چاپ کرد و البته به رغم دامنه وسیع ارجاعات، چندان جا نیفتاد. کارهای تحقیقی دوره های بعدی برخی از پایان نامه های دکتری بود که منتشر شد و شاید معروف ترین آنها ساختار نهاد و اندیشه دینی دوره صفوی دوست ما دکتر صفتگل بود.
در سالهای اخیر نهضتی برای نشر ادبیات دوره صفوی صورت گرفت و دیوان های بسیاری منتشر شد. اما هنوز اندر خم یک کوچه هستیم و متون زیادی مانده است. کتابخانه مجلس، در این ده سال گذشته، شمار زیادی از دیوان های دوره صفوی را منتشر کرده است که به نظرم هنوز روی آنها کار جدی تاریخی ـ تحلیلی نشده است.
در ایران، پژوهش های مربوط به صفوی از نظر نشر متون به نسبت خوب است، اما از نظر تحلیلی زیاد قوی نیست. در برخی از ابعاد هم کار شده است نه همه ابعاد آن. تاریخ دینی و سیاسی تا حدی کار شده، اما اما تاریخ اجتماعی و اقتصادی و نیز هنری و معماری ضعیف تر بوده است. کار مرحوم باستانی را با سبک و سیاق خودش یادمان هست. گرایش به تاریخ اقتصادی و اجتماعی بیشتر در بیرون از ایران دنبال شده است. البته مواردی وجود دارد که بنده یا سرکار خانم احمدی یا دیگران دنبال کرده ایم. دلیلش هم این است که اساس تاریخ نگاری در این حوزه ها، در این ایران سنت دیرین ندارد.
* در مسیر علمی خود با چه رویدادها و حتی تنگناهایی مواجه شده اید که باعث شدند افق های دیگری به روی شما گشوده شود؟
نکته ای که باید توضیح بدهم. ورود من به حوزه تاریخ به عنوان یک روحانی، بسا شبیه دوستان دیگر نباشد که روی علاقه و نه مسأله دار بودن، وارد یک رشته ای می شوند. من برای حل برخی از مسائلی که در انقلاب تبدیل به یک مسأله شده بود، وارد تاریخ شدم. برای مثال تجربه یک دولت شیعی برای بنده که تاریخ تشیع کار می کردم و آن وقت ها، کتاب تاریخ تشیع را نوشته بودم، مهم بود.
کار روی تاریخ برای بنده، حکم جواب دادن به برخی از نقدها و اتهامات را هم داشت. نقدهایی که بر تشیع منتشر می شد، مثل مشارکت در سقوط بغداد توسط مغولان مهم بود. بنابر این ورودم به این دلیل بود که یک دولت مذهبی شیعی را به عنوان ادامه تاریخ تشیع بررسی کنم. برای همین چنان که گفتم، اولین مقاله ای هم که نوشتم در باره منصب شیخ الاسلامی بود.
بعد در باره نماز جمعه در دوره صفوی. بعد در باره ارزیابی های دینی دیگر از دولت صفوی یا انتقاد از علما و مانند اینها. ترکیب دولت صفوی از نظر دینی و سیاسی مد نظرم بود.
این را هم اشاره کردم که من از دل نسخه خطی وارد تحقیق در دوره صفوی شدم. نه از کتابهای چاپی. می توانم بگویم بخشی از تازگی کارهای من در این زمینه هم همین بود. شما یا باید سند در اختیار داشته باشید یا یک گزارش منتشر نشده. من اغلب از مکتوبات منتشر نشده استفاده می کردم.
من تقریبا این راه را انتخاب کردم. کمتر کار سندی می کردم، چون خیلی سند هم از دوره صفوی نیست، و به علاوه آنچه هست، در خارج از کشور، خیلی در دسترس ما نبود. بیشتر کار من ترکیبی از یافتن یک متن جدید با یک تحلیل بر اساس آن بوده است. طبعا به دلیل این که متن ها کمتر در دسترس بوده، کارهای نسبتا جدیدی در می آمد. فکر می کنم، عده دیگری هم روش شان شبیه به من بوده است. حاصل دو دهه کار من همین کتاب سیاست و فرهنگ روزگار صفوی است. البته بعد از آن هم مقالات زیادی نوشته ام. به علاوه، متن های چندین منتشر کرده ام.
یکی از جنبه های خاصی که از دوره صفوی علاقه داشتم، مسائل مربوط به جریان های تبشیری مسیحی بود که سبب شد چندین مقاله و نوشته در این باره تهیه کنم و به علاوه انجیل خاتون آبادی را هم منتشر کنم. بعد هم کتاب از دربند تا قطیف را با همکاری یکی از دانشجویانم خانم صدیقی منتشر کردیم.
باید بگویم هنوز دستنوشته های فراوانی هست که از دوره صفوی مانده و تصحیح و منتشر نشده و اینها می تواند بخش های زیادی از تاریخ این دوره را روشن کند. در باره مساله اخباری گری، یا بحث آوازه خوانی و غنا، بحث تصوف، و این قبیل مسائل رساله های فراوانی هست که می توان روی آنها کار کرد. برای من یکی از بحث های جذاب، مباحث مربوط به مجادله های فکری شیعه و سنی در این دوره است. جامعه ایران، الان هم درگیر این مباحث هست و شما می توانید یک امتداد تاریخی را در این قبیل مباحث مشاهده کنید.
از بحث های جذاب دیگر برای من بحث مهدویت در این دوره است. این که دولت صفوی، مقدمه ظهور مهدی باشد، از مسلمات این دولت بوده است. اسماعیل و به خصوص طهماسب خود را فرماندهی می دانستند که مقدمات ظهور را آماده می کنند. این بحث تا آخر صفویه مطرح بود و می دانیم که علامه مجلسی هم دیدگاههای خاصی در این زمینه داشت که اینها را بنده در مهدویان دروغین بویژه چاپ دوم آورده ام. دیگران هم نوشته اند.
بحث های خاندانی هم از بحث های خوبی دوره صفوی است. در باره سادات در این دوره، کمتر کار شده است. کار در باره نقش خاندان کرکی هم در همین ردیف بود. اما راستش زمینه کار در این زمینه زیاد است. برخی از مدخلهای دایره المعارف تشیع با عنوان آل در این باره راهگشاست.
تاریخ اجتماعی و همین طور تاریخ آموزشی و علمی هم در این دوره همچنان نیاز مند تحقیقات بیشتر است که من به آنها علاقه داشته ام. بحث تاریخ علم در این دوره ا زمسائلی است که این اواخر بیشتر به آن توجه کرده ام. همین طور قصه خوانی که همان اوائل به آن توجه کردم و داستان ابومسلم نامه را از روی چند متن که آن وقت چندان شناخته نشده بود، و البته باید بگویم دکتر محجوب مقدم بر بنده بود، آن ها را در کتاب قصه خوانی در تاریخ ایران آوردم.
مشکل این است که مواد این گونه تحقیقات کم است و غالب کسانی که می نویسند چون حوصله گشتن در نسخ خطی را ندارند، به سفرنامه های خارجی روی می آورند که کار راحتی است. یک بیماری سفرنامه زدگی ما در حوزه تحقیقات صفوی داریم.
در حوزه نقش علمای عرب در دوره صفوی هم کارهای چندی هست. آقای نیومن، قبلش آقای جعفر المهاجر، و خود من هم مقاله نسخه های مهاجر را دارم. کتاب نقش خاندان کرکی هم فکر می کنم از کارهای نسبتا تازه بود.
* به نظر شما برای انجام برنامه های تحقیقاتی مشترک با دیگر دانشگاه های جهان چه اقداماتی را باید در اولویت قرار داد و چه گام هایی برداشت؟
اول بگویم که اهل هر مملکتی، دوست دارد تاریخ مملکت خود را خودش بنویسد و از منابع خودی استفاده کند. این حس خوبی است و انگیزه ای هم در آن، برای کار بیشتر هست. اما سه چیز را باید توجه داشت:
یکی این که ما همیشه باید بدانیم که خودمان، احیانا دوستی یا دشمنی با مسائل پیرامونی داریم. اتفاقا صفویه مثال خوبی برای این امر است. من در این چند دهه که کار می کنم، بارها دیده ام دوستی ها و دشمنی ها نسبت به صفویه سر خط آمده و سایه بر نوشته ها و قضاوتها افکنده است. یک نویسنده ای که بیشتر هم داستان و البته تاریخ هم در ایران می نویسد، مقاله ای دارد با عنوان صفویه تونل وحشت تاریخ ایران. نمونه دیگر دکتر شریعتی است که تشیع علوی و صفوی را نوشته و خیلی به دولت صفوی حمله کرده است. این حب و بغض ها بیشتر در مسائل داخلی هست. در مقابل افرادی که از بیرون می آیند، نگاه های متفاوتی با ما دارند.
خود همین که از بیرون به مسائل نگاه می کنند، از لحاظی جالب است. البته آنها هم بینش های خاصی دارند، اما به هر حال، قدری شفاف تر از داخلی به مسائل نگاه می کنند. مشکل دیگر در اینجا، شیفتگی هم هست، حتی گاهی نگاه های ایدلوژیک یا عوامی که ناشی از باورهای عمومی نسبت به برخی از امور تاریخی است. منهای اینها، بسیاری از اوقات، به خصوص در همایش ها، بحث های سطح پایینی ارائه می شود که ناشی از انگیزه های مشارکت با هدف های غیر علمی و بیشتر شغلی است. اینها سطح کارهای ارائه شده در داخل تا اندازه ای را پایین می آورد. البته اشکالی ندارد آدم علاقه به کسی یا موضوعی داشته باشد و روی آن کار بکند اما جنبه علمی را باید نگاه دارد. با این حال باید بگویم علاقه به هویت ملی سبب کار بیشتر می شود. در سالهای گذشته، در شهر اصفهان کارهای زیادی در باره صفویه و آثار آن دوره شده که جای شگفتی دارد. می شود گفت، باید علمی تر باشد، اما وسعت کار خیلی قابل توجه است. دانشنامه تخت فولاد در زمینه رجال دوره صفوی و البته قاجار و بعد از آن خیلی اثر خوبی است.
نکته دوم این است که ما اصولا به شناخت جنبه های بین المللی صفوی باید توجه کنیم. خیلی ها فکر می کنند دوره قاجار ما با غرب ارتباط پیدا کرده ایم، در حالی که این ماجرا از صفویه شروع شده و گسترده هم بوده است. آقای ویلیام فلور، آقای رودی متی و بسیاری دیگر در این باره زحمت فراوان کشیده اند. ما باید نوعی مشارکت با فعالیت های صفوی شناسی در بیرون از ایران که سنت نسبتا کهنی دارد، برای تحقیق در باره صفویه داشته باشیم. باید کار به نوعی دو جانبه باشد. اینها مکمل هم هستند. ترکیب اینها می تواند یک حوزه پژوهشی خوبی را فراهم کند. چنان که نگاه های دو طرف می تواند تحقیقات را بهتر و وسیعتر کند. یک مسأله دیگ راین است که اصولا منابع و مواد تاریخ صفویه از نظر زبان فارسی و عربی در داخل است، و استادانی که در مراکز دیگر هستند، نیاز به اینها دارند. در آن طرف هم اسنادی وجود دارد و همین طور نوعی نگرش و سنت پژوهشی که می تواند در این زمینه مهم باشد. ما باید در پروژه های مشترک کار کنیم تا بتوانیم از داشت ها و دانش هم استفاده کنیم.
سوم تفاوت حوزه های تحقیقی در دو طرف است. قبلا اشاره کردم ما بیشتر به تاریخ مذهبی و دینی و سیاسی می پردازیم. اما سنت تاریخ نگاری در حوزه هنر و معماری قدری بین ما ضعیف است. همین طور تاریخ نگاری اقتصادی. خوب برای اولین بار، مینورسکی ما را با نظام اداری صفوی آشنا کرد و تذکره الملوک را منتشر کرد. سالها پیش کتاب پیدایش دولت صفوی از میشل مزاوی منتشر شد و یکی از نخستین کارهایی بود که در فارسی در باره صفویه ترجمه شد و موثر بود. همین طور کتاب مشترک خانم بابایی و خانم کاترین بابائیان با عنوان غلامان خاصه: نخبگان نوخاسته دوران صفوی هم از این دست است. در باره تفریحات ایرانیان از صفویه تا قاجاریه که بخشی از تاریخ اجتماعی ماست، آقای متی کار کردند. آقای فلور که در حوزه مسائل پولی و مالی دوره صفوی کار کردند و این را به دوره قاجار هم وصل کردند. همین طور در زمینه دیوانسالاری در این دوره نوشتند. ایشان در باره هلندی ها و نقش آنها در آن دوره هم بر اساس اسناد کارهای خوبی کردند، که در داخل امکان انجام آنها اندک بود. برخی وقایع مهم دوره اخیر صفوی هم بر اساس آن اسناد کار شد. اینها چند عنوان کتاب بود که آقای ابوالقاسم سری ترجمه و انتشارات توس منتشر کرد در حوزه پرتغالی ها در خلیج فارس هم اخیرا چند کار منتشر شده از جمله کارهای آقای دکتر وثوقی که مغتنم است. از کارهای خوب دوره اخیر از آقای متی با عنوان ایران در بحران: انحطاط صفویه و سقوط اصفهان که در ایران خیلی مورد توجه قرار گرفت و دوبار هم ترجمه شد. این کتاب هم سقوط را از زاویه مالی و پولی و بحث طلا و نقره در ایران این مسأله را تحلیل کرده بود.
به طور کلی باید گفت، ترجمه کارهای بیرون از ایران هم یک تحولی در داخل ایجاد کرده است. این اواخر ترجمه کتاب خوب خانم بابایی با عنوان اصفهان و کاخ هایش: کشورداری، تشیع و معماری بزم در آغاز دوران ایران مدرن مسلما در گسترش تحقیق در باره معماری و هنر دوره صفوی موثر خواهد بود. همین طور ترجمه کتاب کالین میچل با عنوان سیاست ورزی در ایران عصر صفوی که آقای حسن افشار ترجمه کرده اند. این کتاب اخیر از متن ها و نوشته های بنده هم فراوان استفاده کرده است.
بدین ترتیب ما در حال حاضر یک مجموعه عظیمی کار خوب در باره صفوی در خارج از کشور داریم که بخش قابل توجهی ترجمه شده است. سطح اینها یکی نیست، اما به هر حال همین که به ایران پرداختند، برای ما مهم هست و باید استقبال کنیم.
در حوزه تاریخ مذهبی هم، کارهایی که در باره شیخ بهایی یا پدرش شد از آقای استوارت کارهای خوب و موثری در ایران بود و بیشتر آقای محمد کاظم رحمتی اینها را ترجمه و تحشیه و منتشر کرد. اخیرا تعدادی از اینها را در کتابی که در با عنوا ن احوال و آثار بهاءالدین عاملی معروف به شیخ بهایی منتشر کرده آورده است.
این ترجمه ها به دلیل این که به یک سنت تاریخ نویسی جهانی وصل است، می تواند در داخل تحول ایجاد کند و روی روش ها اثر بگذارد. الان چند حلقه برای تحقیق در باره صفوی هست. یکی در ایران که بیشتر متن محور است، دیگری در گرجستان یا ارمنستان و یا ترکیه که بیشتر سند محور است. البته در ترکیه علاوه بر سند، یک ادبیات ضد قزلباشی هست که اخیرا کشف شده است. در اروپا هم اسناد هلند و برخی مراکز دیگر، محور پژوهش است. به نظرم در بخش عثمانی، آسیای میانه، و همین طور گرجستان و ارمنستان و حتی روسیه که البته مربوط به دوره اخیر صفوی است، اسناد فراوان و احیانا متن هایی هست که می تواند کمک زیادی به شناخت دولت صفوی داشته باشد.
باید از همایش های صفوی شناسی یاد کرد که بنده در دو مورد یکی در دانشگاه ادبنبورو در سال 1377 و دیگری در آلمان در شهر بامبرگ در سال 1382 شرکت کردم. قرار بود نوبت بعدی در ایتالیا باشد که متاسفانه برگزار نشد. البته یک بار هم در لندن، همایش روابط خارجی صفویه موضوع یک کنفرانس بود. به نظرم آن دوره، دوره طلایی برای مشارکت پژوهشگران ایرانی و خارجی در باره صفویه بود. از ایران آقایان اشراقی و افشار و صفت گل و در بامبرگ خانم دکتر احمدی هم بودند. خوب سرکار خانم بابایی و بابائیان از ایرانیان پژوهشگر و مقیم غرب و نیز و بسیاری از صفوی شناسان غربی در آنجا بودند.
/6262
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰