به گزارش خبرگزاری هوشمند نیوز، کتاب «ایران و روسیه» نوشتهی استفانی کرونین پژوهشگر برجسته مطالعات خاورمیانه، با ترجمهی محمد آقاجری توسط نشر کتاب پارسه روانهی بازار کتاب شد.
این کتاب بررسی جامعی از تعاملات پیچیده و چندلایه میان ایران و روسیه در دو قرن اخیر ارائه میدهد و گسترهی وسیعی از تاریخ را پوشش میدهد که از اوایل قرن نوزدهم آغاز میشود؛ زمانی که هر دو کشور ایران و روسیه با چالشهای داخلی و فشارهای خارجی مواجه بودند. روایت کتاب مسیر تحول این روابط را از طریق رویدادهای کلیدی تاریخی همچون جنگهای ایران و روسیه، بازی بزرگ میان امپراتوریهای روسیه و بریتانیا، و تأثیر انقلاب بلشویکی بر ایران دنبال میکند.
زینب کاظمخواه خبرنگار گروه فرهنگ روزنامه هممیهن «ایران و روسیه» را در روزنامه هممیهن اینطور معرفی کرده است:
در طول ۲۰۰ سال گذشته، رویارویی ایران و روسیه هم غنی، هم پیچیده بوده است. کتاب «ایران و روسیه: دو قرن مواجهه» دقیقاً به این روابط پیچیدهی میان این دو کشور از دیرباز میپردازد. نویسندهی این اثر استفانی کرونین، استاد تاریخ ایران در دانشکدهی پژوهشهای شرقی دانشگاه آکسفورد و از اعضای کالج سنت آنتونی یکی از نویسندگان و پژوهشگرانی است که موضوع مورد علاقهاش ایران است و کتابهای زیادی دربارهی ایران نوشته است؛ از کتاب «نظامیان، شاهان و زیردستان»، «ستیز ایلیاتی در ایران» گرفته تا «ارتش و تشکیل حکومت پهلوی در ایران ۱۹۲۶-۱۹۱۰» و «اصلاحات و انقلاب در ایران مدرن» ازجمله آثاری است که او نوشته است.
مواجهههای ایران و روسیه در ۲۰۰ سال گذشته موضوعات دیپلماتیک سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، مرامی، اقتصادی و هنری را در بر میگیرد. در آثار پژوهشی که در این باره نوشته شده است، دیپلماسی بلندپروازیهای سرزمینی، جنگها و پیمانهای صلح، بیشتر مورد توجه بودهاند. به اعتقاد استفانی کرونین نویسندهی کتاب «ایران و روسیه»، پژوهشگران امور ایران در غرب، مانند بسیاری از خود ایرانیان، روسیه را از روزن جنگ سرد مینگریستند و هرگونه بررسی دربارهی تأثیر این کشور را که در آن سیمای مهیب و تهدیدگر روسیه نادیده انگاشته میشد نامتعارف میدانستند. این برخورد غیردوستانه و حتی هراسزده به بیاعتنایی بیشتری هم انجامید. روسیه برخلاف فرانسه و آلمان بهندرت موضوع مطالعهی کسانی بود که میخواستند پژوهش دربارهی ایران را در پیش گیرد و در این میان تقریباً هیچیک از آثار تاریخنگاران شوروی به زبانهای غربی ترجمه نشد. از سوی دیگر دسترسی به بایگانیهای روسی در دورهی شوروی محدود بود و به این ترتیب سدی بزرگ بین دانش روسی دربارهی ایران و دانش غربیها دربارهی این کشور وجود داشت.
در ۲۰ سال گذشته تغییری در این روند آغاز شد و آثاری پدید آمد که مبتنی بر رویکردهای نوین دربارهی تاریخنگاری ایران در اروپا و آمریکا تماس بیشتر میان تاریخنگار مشغول بهکار در کشورهای شوروی سابق و غرب و دسترسی آسانتر به مطالب بایگانیها بود. کارهای در دست انجام دربارهی موضوعاتی بسیار گستردهتر از گذشته است و این آثار با ابعاد نوینی از هوشمندی نظری تهیه میشوند. برای نمونه زمینههای تازهی مورد علاقه شامل پیامدهای مهاجرت پیاپی برای ایران و روسیه/ اتحاد جماهیر شوروی در راستای مرزهای دو کشور، تاریخ فرهنگی ازجمله تأثیر روسیه بر سینما، معماری و ادبیات ایران و نیز تاریخ سیاسی است که البته در مورد اخیر و در مضمون گستردهتر آن دیگر تنها به کشورداری پرداخته نمیشود و دیدگاهها، تعاملها و بدهبستانهای زیردستان نیز مورد توجه قرار میگیرد.
استفانی کرونین در این کتاب با آوردن مقالاتی ابعاد گوناگون مواجههی ایران و روسیه را که در دورهی بسیار مهمی روی دادند بررسی میکند؛ دورانی که دو کشور دستخوش تحولاتی انقلابی شدند و حکومتهای سلطنتی و چندملیتی آنها که ویژهی سدهی نوزدهم بود به حکومتهای اقتدارطلب و نوینگرای معمول در سدهی بیستم تبدیل شدند. در این مجموعه مقاله بهجای توجه صرف به حکومتها، رویکردی در پیش گرفته شده که کلیت جامعه ازجمله اقشار زیردست را در بر بگیرد و هدف این است که ویژگی پیچیده و متناقض تأثیر حضور روسیه در شمال ایران بر این کشور بررسی شود. برای نمونه گسترش امپراتوری تزاری در سدهی نوزدهم استقلال ایران را تهدید میکرد اما همزمان از قفقاز دروازهای به سوی ایران، افکاری در مورد قانونخواهی و سوسیالدموکراسی به ایران آمد و بعدها و ضمن تقلای ایران برای بقا و تجدید حیات بسیار مهم بودند.
در سدهی بیستم، شوروی همواره پناهگاه ایرانیانی بود که از سرکوب به آنجا میگریختند. سرکوبهای استالینی تقریباً نسل کاملی از چپگراهای ایرانی را از میان برداشت و در همان حال سرسپردگی حزب توده نیز آن را در نظر ملیگرایان و همنسل جوانتر چپ مدرن در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ بیاعتبار کرد. درست همانطور که انقلابهای ۱۹۱۷ روسیه، روابط ایران و روسیه را از اساس بازآفرینی کرد و آغازگر دورهی تاریخی بهکلی تازهای شد، سقوط امپراتوری اتحاد شوروی در ۱۹۹۱ نیز به همین ترتیب تحولساز شد. ایران و فدراسیون روسیه که دیگر مرزهای مشترکی باهم نداشتند در شبکهی پیچیدهای از روابط جدید اقدام میکردند و هر دو برای تأثیرگذاری بر جمهوریهای جدید قفقاز و آسیای مرکزی باهم در رقابت بودند اما متحدانی نیز بودند که بدگمانی مشترک دربارهی سیطرهجویی آمریکا در منطقه آنها را کنار هم قرار داده بود.
این کتاب که با پژوهش گستردهی افشین متینعسکری دربارهی تماسها و تبادلهای ایران و روسیه در دو سدهی گذشته آغاز میشود، چارچوب تشریحی گستردهای برای فصلهای بعدی است که به چهار بخش تقسیم میشود. دو بخش نخست به صورت مشروح به سدهی پررویداد نوزدهم میپردازد که با درگیری دو دودمان قاجار و رومانوف بر سر بلندپروازیهای سرزمینی در قفقاز آغاز شد و بحرانهای جنگ نخست جهانی و پس از آن سرانجام به سرنگونی دو حکومت انجامید. در بخش اول این اثر ابعاد سیاسی، نظامی، دیپلماتیک روابط ایران و روسیه از نظر زمانی بررسی میشود و در بخش دوم تمرکز بر انقلابهای دوگانه، یعنی انقلاب ۱۹۰۵ روسیه و جنبش مشروطهی ایران است که از سال ۱۲۸۴ تا ۱۲۹۰ به طول انجامید و تعامل میان جنبشها و عوامل انقلابی و محافظهکار در هر دو کشور بررسی میشود. در سال ۱۹۱۷ که بلندپروازیهای توسعهطلبانهی رومانوف به پایان راه خود رسید، دودمان قاجار گرچه تا ۱۳۰۴ ادامه یافت اما در تقلا برای بقا، کاملاً از نفس افتاده بود.
در سال۱۳۰۰ ایران که رضاخان قدرت را در آن به دست گرفته بود و اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی که تازه ثبات یافته بود، آماده شدند تا روابط تازهای را براساس شرایطی متفاوت با سدهی گذشته در پیش گیرند. روزگار پهلوی ـ شوروی موضوع بخش سوم این کتاب است. پشتیبانی شوروی از جنبشهای تندروی منطقهای در ایران در زمانهای بحرانی، یعنی حمایت از جنگلیها و جمهوری شوروی گیلان در سال ۱۳۰۱ و دولتهای خودمختار در آذربایجان و کردستان در سالهای ۲۵ـ۱۳۲۴ نزد ملیگرایان ایرانی آوازهای ننگین داشت و در جای دیگری در این اثر به آن پرداخته شده است. بزنگاه رابطهی سیاسی پهلوی ـ شوروی، ضمن بازبینی گستردهی شرایط بینالمللی و داخلی که به عقد پیمان شوروی ـ ایران انجامید، بازنگری میشود. سپس ضمن کوشش برای آغاز کاوش دربارهی دیگر گونههای تعامل، به جای دیپلماسی بینالمللی، ارتباط شوروی با فعالیتهای کارگری ایران مورد توجه قرار میگیرد و نفوذ شوروی بر حیات فرهنگی ایرانیان بهویژه فیلم و تئاتر بررسی میشود.
در سال ۱۳۵۷ انقلاب دیگری سبب بازآرایی روابط ایران و روسیه شد اما تغییر اساسی در آن ایجاد نکرد. تنها در سال ۱۹۹۱ هنگام فروپاشی شوروی بود که میان این دو کشور که نخستینبار در پایان سدهی هجدهم و آغاز سدهی نوزدهم درنتیجهی توسل به زور همسایه شده بود فاصلهی جغرافیایی تحولساز پدید آمد. فصل پایانی این اثر به بررسی پیامدهای این واقعیت و ارتباطات جدیدی میپردازد که میان ایران و روسیه در فضای پساشوروی ایجاد شد.
کتاب «ایران و روسیه» ابعاد بیشمار رویارویی ایران و روسیه را در دورهای دراماتیک بررسی میکند که هم ایران و هم روسیه را در معرض تحولات انقلابی قرار داد و از امپراتوریهای سلسلهای چندملیتی معمولی قرن نوزدهم به دولتهای مستبد و مدرنشده معمولی قرن بیستم تبدیل کرد. این کتاب با گرد هم آوردن دانشمندان برجسته در این زمینه، استفاده گسترده از آرشیوهای خانوادگی، سفرنامهها و خاطرات ایرانی، روسی و قفقازی و آرشیوهای تازه در دسترس قرار گرفته در ایران و کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق… چشمانداز تازهای دربارهی دغدغههای سنتی روابط بینالملل ارائه میکند: جنگها و دیپلماسی، خصومت ملیگراییهای مخالف، تهدید امپراتوری روسیه در قرن نوزدهم و تهدید شوروی در قرن بیستم. فراتر از اینها، این کتاب به بررسی روابط فرودست همچنین نخبگان میپردازد و بُعد فرهنگی، اجتماعی و فکری را با بُعد سیاسی و دیپلماتیک ترکیب میکند. با انجام این کار، کتاب به دنبال ایجاد گفتمانی جدید است که مفهوم دشمنی تسلیمناپذیر ایران و روسیه را به چالش میکشد.
۲۵۹
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰