در قرآن به رؤیا و خواب اشاره شده ولی همراه با تعبیر و تأویل بوده است، تنها در داستان حضرت ابراهیم است که او در باره فرزندش خواب می بیند و می خواهد به آن عمل کند و در ترجمه ها و تفاسیر آن را حجت بر صدق خواب می گیرند. به نظر می رسد این برداشت درست نباشد. دلیلی در قرآن بر اینکه رؤیای حضرت ابراهیم از جانب خدا باشد وجود ندارد. او رؤیایش را بر اساس خلوصش راست پنداشت. اما خدا به او هشدار داد که نه چنان است و باید به جای کشتن فرزند گوسفند ذبح کند. این عملِ او اگر چه به خاطر شدت علاقه او به اجرای فرمان خدا گناه محسوب نمی شود ولی شاید ترک اولائی بود که باید به آن متذکر می شد و نشد. خدا بشر را آفریده و قتل هیچ کس را به ناحق ، آنهم پیامبر خدا توسط پدرش جایز نمی دارد.
مقدمه
تدّبر در قرآن یکی از مسایل مهمی است که قرآن خود به آن تأکید کرده و آنانی را که تدبر نمی کنند را شماتت کرده است. أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا (محمد، 24). یعنی: «آیا به آیات قرآن نمی اندیشند یا [مگر] بر دلهایشان قفلهایی نهاده شده است شاهد بر این مدعاست.
نکته دوم این که چه بسا مشهوراتی که می تواند مورد نقد و تردید قرار گیرد. به اصطلاح «رب شهره لا اصل لها» می تواند محور بعضی تحقیقات باشد. نکته سوم اینکه اساس ترجمه ها و تفاسیر قرآن باید حاوی تنزیه پروردگار باشد؛ قرآن بیش از هر چیز بر تنزیه و تسبیح خدا تأکید دارد. بنابراین هر آنچه که تسبیح و تنزیه را زیر سؤال برد یا خدشه دار کند باید مورد بازبینی قرار گیرد.
نکته دیگر اهمیت و ارزش خواب است که مقدمه ای برای سلامت و آرامش انسان برای کار و تلاش به هنگام بیداری است. قرآن می گوید: وَجَعَلْنَا نَوْمَکُمْ سُبَاتًاً، (نبأ، 9) یعنی «و خواب شما را [مایه] آسایش گردانیدیم». همچنین رؤیا و خواب دیدن یکی از پدیده های شگفتی است که همه با آن درگیرند. آنچه از نظر علمی هم مورد تأیید قرار گرفته است این است که اتفاقات روزانه تأثیر زیادی در شکل گیری رؤیا دارد. نکته دیگر چسبیدن به رؤیا برای اثبات چیزی است که با آنکه توجیه ندارد ولی متأسفانه در بسیاری از موارد، به ویژه از جانب عرفا و متصوفه مورد سوء استفاده قرار گرفته و می گیرد. تا جائی که گاه وحی را که ارتباط خدا با پیامبران خویش است و راه های آن به خوبی در قرآن بیان شده است با آن مرتبط می کنند. در تاریخ عرفان ابن عربی در این زمینه پیشتاز است و اخیراً بعضی نواندیشان دینی هم به آن تمسک جسته اند (اژه ای، 1389).
به نظر می رسد کسانی که چنین مطالبی را بیان می کنند تحت تأثیر آموزههای فلسفی هستند که برای تحقق خواستههای خود عالم خیال را (چیتیک، 1389) تأسیس کرده اند تا مشکلات خودساختۀ شان حل شود (رجوع شود به مقالۀ خیال و مثال /خبرآنلاین) اینجا هم برای آنکه تناقضات ادعایی در مورد وحی حل شود، به عالم رؤیا توسل جسته اند تا از این طریق مسائل آن را حل کنند.
البته در قرآن مخالفان، چنین نسبتی را به پیامبر داده اند «بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْیَأْتِنَا بِآیَهٍ کَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ»، انبیاء 5 یعنی «بلکه این مردم (غافل نادان) گفتند که سخنان قرآن خواب و خیالی بیاساس است، بلکه این کلمات را خود فرابافته بلکه شاعر بزرگی است وگرنه باید مانند پیغمبران گذشته آیت و معجزهای برای ما بیاورد». ابن عربی و پیروان او، هم به این موضوع دامن زدند. در هرحال، ما در ادبیات خود داریم که خواب حجت نیست و قطعاً این امر پشتوانه ای دارد.
یکی از مواردی که به احتمال قوی در اینگونه برداشتها بی تأثیر نبوده خواب حضرت ابراهیم برای ذبح فرزندش اسماعیل است و اینکه این خواب حجیت دارد و مورد رضای خدا بوده است. رؤیا مورد سوء استفاده بسیاری از عوام مردم هم قرار گرفته تا جائی که مجالس و محافل دینی و غیر آن برای اثبات یا رد چیزی به آن استناد می-کنند. این درحالی است که فقها عموماً حجیت خواب را نفی می کنند و حتی اگر آن را به امامان هم نسبت دهند موجه نمی دانند.
این مقاله که به روش انتقادی و اسناد تاریخی نوشته شده است بنا دارد تا درباره حجیت خواب حضرت ابراهیم بحث کند اما قبل از ورود به بحث و طرح سؤالاتی در این باره و پاسخ به آنها لازم است معانی چند واژه روشن-تر شود.
1-تصدیق: در لغتنامه دهخدا آمده است که:
تصدیق . [ ت َ ] (ع مص ) راستگوی داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). راستگو داشتن و راست پنداشتن . (غیاث اللغات ). راست گردانیدن و باور داشتن و با لفظ کردن مستعمل . (آنندراج ). ضدتکذیب . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : اگر کسی از آن اعلام دهد بضرورت او را بر آن تصدیق باید داشت (کلیله و دمنه ). و آن این است که یاد کرده می آید، ضایع گردانیدن فرصت … و تصدیق اخباری که محتمل صدق و کذب باشد. (کلیله و دمنه).
2- فدیه: (لغت نامه دهخدا):
فدیه. [ ف ِدْ ی َ ] (ع اِ) سربها. (منتهی الارب ). آنچه از مال بجای مفدی داده شود. (از اقرب الموارد). فدیه ج ، فِدی ̍، فِدَیات ، مانند سدره و سدرات . (اقرب الموارد). فِدْیَت . رجوع به فدیت شود. || در تداول علوم فدیه و فداء بدلی یا عوضی است که مکلف بدان از مکروهی که به وی متوجه است رهایی یابد (از تعریفات جرجانی ). مبلغی است که از برای غلامان یا اسرا داده میشود. (قاموس کتاب مقدس).
3و 4 و 5- تأویل و تعبیر و تفسیر
در پایگاه عقلی. آی. آر آمده است:
و اما فرق است بین تأویل و تعبیر خواب، زیرا تأویل، برگرداندن صورت خواب است به معنای آن، اما تعبیر عبور دادن شخص از صورت خیالیه منامیه است به سوی واقع، چرا که معانی پس از تنزل نمودن از مرتبه خودشان و ظاهر شدن در مرتبه حسیّه طالب تعبیر هستند. پس در هر تأویلی تعبیر نیست چرا که مُأوِّل فقط صورت را به معنی بر میگرداند و دیگر احوال و اوضاع و عادات خواب بیننده را لحاظ نمیکند اما در هر تعبیری تأویل هست زیرا معبّر با توجه به اوضاع و احوال خواب بیننده علاوه بر برگرداندن ظاهر خواب به باطن آن، خواب بیننده را از صورت ظاهری خواب به معنای واقعیِ متناسبِ با شخص او، عبور میدهد. مثلاً صورت شیر را مطلقاً به علم تعبیر نمیکند بلکه از خواب بیننده میپرسد به چه کاری مشغولی؟ اگر گفت به درس و بحث مشغولم، خواب را تعبیر به علم میکند و اگر چیز دیگری گفت، خواب را تعبیر به مال و ثروت میکند.
باستانی در مؤسسه ذکر در پایگاه تبیان نت در تعریف تفسیر نوشته است:
«التفسیر، کشف القناع عن اللفظ المشکل» یعنی تفسیر، برگرفتن نقاب از چهره الفاظ مشکله است. تفسیر از ریشه «فسر» به معنای واضح و آشکار نمودن است. تفسیر آن گاه است که هاله ای از ابهام، لفظ را فراگرفته، و پوششی بر معنا افکنده باشد، تا این که مفسر با ابزار و وسائلی که در اختیار دارد (منابع و مبانی تفسیری)، در از بین بردن آن ابهام بکوشد. ابهام زدایی در تفسیر در دائره مفاهیم و معانی است. اما تأویل از ریشه «أول» گرفته شده است؛ و لذا تأویل به معنای ارجاع دادن است. تأویل در دائره مفاهیم نیست، بلکه در دائره تطبیقات و شناخت حقائقی است که معنا بدان اشاره دارد. گاه معنای یک لفظ واضح است، ولی شنونده نمی-داند حقیقت مراد گوینده چیست؟ تأویل در موردی به کار می رود که گفتار یا کرداری مایه شبهه گردیده، و موجب حیرت و سرگردانی شخص شده باشد. لذا تأویل گر (کسی که راه تأویل صحیح را می داند) در جهت رفع شبهه اقدام نموده، ظاهر شبهه انگیز آن گفتار یا کردار را به جایگاه اصلی خود (وجه صحیح آن) باز می گرداند. مراد از تشابه در آیات قرآنی آیاتی است که محتاج تأویل هستند؛ و از آنجا که تشابه امری نسبی است، و همه آیات در عین إحکام در قدر متیقن مراد آن، در دائره ای از تطبیقات تشابه دارند، نیاز به تأویل در همه آیات تصور دارد. با این بیان، تأویل در آیات متشابه معنا پیدا می کند. شاید مراد از بطون قرآن هم اشاره به همین تطبیقاتی است که در رتبه های مختلف مراد خداوند، جای دارد. علمای علوم قرآنی گاهی تأویل را برای بیان همین بطون بکار می برند. معنای بطن در مقابل دلالت ظاهری و بیرونی قرآن که از آن به «ظهر قرآن» تعبیر می شود قرار گرفته، و این معنای باطنی برای تمامی آیات وجود دارد. از پیامبر اکرم(ص) نقل شده: «ما فی القرآن آیه إلا و لها ظهر و بطن» یعنی در قرآن آیه ای نیست، مگر آن که ظهر و بطن دارد. همچنین امام باقر(ع) در پاسخ سؤالی در مورد این که مقصود از ظهر و بطن چیست، فرمودند: «ظهره تنزیله و بطنه تأویله» یعنی ظهر قرآن همان دلالت ظاهری قرآن است، ولی بطن قرآن دلالت باطنی آن است. شاید تأویل به معنای تعبیر خواب هم به همین معنا باشد، که حقیقت مراد از خواب معلوم گردد. همچون تعبیر خواب، که در سوره «یوسف» هشت بار به کار رفته، و در سوره اسراء آیه 35 نیز به آن اشاره شده است. مرحوم علامه طباطبائی(قده) ـ صاحب تفسیر المیزان ـ نیز تأویل را بیان حقیقت وجود خارجی آیه می داند، ولی از این کلام فقط مصداق آیه را قصد نکرده است، بلکه به نظر علامه ملاکات احکام و مصالح تکالیف و رهنمودهای شرع نیز تأویل آن می باشد؛ زیرا تمامی احکام و تکالیف از آن ملاکات و مصالح واقعیه نشأت گرفته اند؛ پس در نتیجه همه آن ها به او ارجاع می گردد، و غرض و هدف، صرفا تحقق او است.
6-بلا و ابتلا
پاکزاد (1387) می نویسد:
مراد از واژه «ابتلاء» در اصطلاح قرآن، با توجه به ریشه لغوی کلمه که در بردارنده معنای تداوم و تکرار است، عبارت است از مجموعه برنامه های مستمر و مداوم که در رابطه با انسان و عملکرد و رفتار وی جاری است. (موسوی نسب،/17) مفهوم قرآنی «امتحان» و «فتنه» نیز همین است. بلاء در قرآن به سه معنا آمده است:
1-آزمایش؛( إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ)( صافات/ 106) .
2-نعمت؛ (وَفِی ذَلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ )( بقره/49) یعنی نعمه عظیمه من ربِّکم.
3- محنت؛(وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّیِّئَاتِ)(اعراف/168) (وَنَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَهً)(انبیاء/ 35).
7-رؤیا (خواب دیدن):
شمس علیزاده، (1388) در این باره می نویسد:
دیدن خواب یا رؤیا یک بخش اساسی از خواب ما را تشکیل می دهد. نسبت رؤیا به خواب در بالغین ثابت است و حدود 20 درصد از خواب صرف دیدن رؤیا می شود. رؤیا(خواب دیدن) از هزاران سال پیش توجه فیلسوفان را به خود جلب کرده است و برای تعریف آن به سختی می توان پاسخی تک جمله ای پیدا کرد. رؤیا را شاید بتوان به عنوان هر نوع تصویر، فکر و هیجانی که در طی خواب بروز می کند، تعریف کرد. رؤیا، فعالیت ذهنیِ در حین خواب است که از جهاتی با فعالیت ذهنی در حالت بیداری شباهت هایی دارد ولی از جنبه های بسیار نیز با آن متفاوت است. رؤیا ممکن است کاملاً شفاف یا کاملاً مبهم باشد؛ ممکن است بسیار لذت بخش یا بسیار دردناک باشد. نظرات در مورد رؤیا بسیار متفاوت است، برخی معتقدند که رؤیا هیچ کارایی ای ندارد و برخی برعکس رؤیا را برای سلامت جسمی، روانی و هیجانی لازم می دانند و معتقدند رؤیا باعث می شود که بتوانیم با هیجانات و استرس های مان بهتر کنار بیاییم. حتی نوزادان نیز رؤیا می بینند. از آن جا که در خلال سال های اول زندگی هنوز تمایز بین واقعیت و خیال ممکن نیست، کودکان رؤیا را واقعی و امکان پذیر توصیف می کنند. در سن سه سالگی کودکان تصور می کنند که دیگران در به وجود آوردن رؤیای آن ها مستقیماً نقش دارند. اما اکثر کودکان 4 ساله می فهمند که رؤیای هر شخص مربوط به خود اوست و دیگران در به وجود آوردن آن نقشی ندارند. کودکان ممکن است رؤیا را لذت بخش یا ترسناک گزارش کنند، ولی به طور معمول رؤیای ترسناک یا همان کابوس شایع تر است. تا سن 5 سالگی کودکان رؤیاهای شان را حوادث واقعی می پندارند، ولی از سن 5 سالگی به بعد کودک می فهمد که رؤیاهایش واقعی نیستند. نظریات متفاوتی در این مورد وجود دارد. بر اساس نظریه ی روان-کاوان، رؤیا نمودی از خواسته ها، انگیزه ها و هیجانات ناخودآگاه ماست که توسط خود ما سرکوب شده است و در طی خواب خود را نشان می دهد. بر اساس یک نظریه ی دیگر، رؤیا بر اثر فعال شدن برخی قسمت های مغز در طی خواب روی می دهد و حتی ممکن است عوامل بیرونی از قبیل صداهایی که هنگام خواب در اطرافیان جریان دارد، روی آن اثربگذارد.
در اینکه حضرت ابراهیم خوابی دیده و خواسته به خوابش عمل کند تردیدی نیست، اما در اینکه خواب او مؤیَد من عندالله و خواست خدا بوده سؤالاتی وجود دارد که عبارتند از:
1. آیا خدا در خواب به ابراهیم قتل اسماعیل را فرمان داده بود؟
2. آیا ابراهیم از شدت علاقه به خدا برای اجرای فرمان او بی گدار به آب زده بود؟
3. آیا قد صدقت الرؤیا در قرآن به معنای مثبت قضیه است یا شبه عتاب؟
4. وقتی خدا می گوید قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا که ترجمه می کنند یعنی رؤیایت را تحقق بخشیدی آیا رؤیا واقعاً تحقق یافته بود؟
5. در آیه بعد ما به نیکوکاران جزا می دهیم چه معنا می دهد؟
6. بلاء آشکار در آیه بعد به چه معناست؟
7. آیا خدا به فرزندکشی امر کرده و آیا قتل انسان و آنهم فرزند و پیامبر خدا از نظر خدا جائز است؟
8. رؤیا در قرآن همواره با تأویل و تعبیر همراه است اینجا چرا نیست؟
9. چرا ابراهیم با آن درجه از نزدیکی به خدا از خدا نپرسید، و تفسیر و تأویل نخواست؟
10. چرا خدا در دادن فرزند به ابراهیم از بشارت آنهم توسط مأموران خود استفاده می کند اما در قتل او چنین نمی کند؟
11. آیا خواب هم یکی از طرق ابلاغ دستور الهی است؟
12. فدیه در این آیات به چه معناست؟
13. این نمایش غم انگیز برای چیست و با چه هدفی صورت گرفته است؟
14. «الخلیل یأمرنی و الجلیل ینهانی» چه را می رساند؟
15. آیا خداوند نمی توانست کشتن فرزند به دست ابراهیم را که امری غیر عقلائی است با امری مشروع مثلاً فرستادن اسماعیل به سمت جهاد جایگزین کند؟
16. آیا مقام خلّت و امامت ابراهیم قبل از این داستان بوده یا بعد از آن؟
17. آیا با این عمل ابراهیم می خواست به ثواب بیشتری برسد؟
18. آیا صبر و اطاعت اسماعیل هم از جانب خدا بوده است؟
19. آیا خدا با عمل خلاف می خواهد پیامبرش را بیازماید؟.
20. در این حادثه نقش شیطان چگونه است؟
21. آیا نگرانی های ذهنی ابراهیم از جمله نسبت به از دست دادن این فرزند برومند باعث چنان خوابی نشده است؟
22. آیا اسرائیلیات در شرح ماوقع تأثیری نداشته و باعث چنین تفسیری نشده است؟
23. آیا ما برای توجیه بزرگواری و اطاعت ابراهیم خدا را متهم نکرده و گرفتار توجیهات بیخود نشده ایم!
24. آیا چنین تفسیری به وجود شرّ که بسیاری از ملحدان و بعضی فیلسوفان به آن معتقدند و خدا را در این زمینه متهم می کنند کمک نکرده است؟
25. آیا ذبح عظیم به گوسفند بر می گردد؟
26. آیا نسبت ذبح عظیم به امام حسین (ع) درست است؟
27. آیا خدا برای بندگان خود عسر و حرج می خواهد؟
28. آیا این هشداری از جانب خدا به ابراهیم، خلیل خود نبود؟
29. آیا این نگرش جدید از مقام ابراهیم می کاهد؟.
و اما آیات سوره صافات با ترجمه فولادوند:
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَی قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ ﴿۱۰۲﴾
و وقتی با او به جایگاه سعی رسید گفت ای پسرک من، من در خواب [چنین] می بینم که تو را سر می بُرم پس ببین چه به نظرت می آید گفت ای پدرِ من، آنچه را مأموری بکن ان شاء الله مرا از شکیبایان خواهی یافت (۱۰۲)
فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ ﴿۱۰۳﴾
پس وقتی هر دو تن دردادند [و همدیگر را بدرود گفتند] و [پسر] را به پیشانی بر خاک افکند (۱۰۳)
وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ ﴿۱۰۴﴾
او را ندا دادیم که ای ابراهیم (۱۰۴)
قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ﴿۱۰۵﴾
رؤیا[ی خود] را حقیقت بخشیدی ما نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم (۱۰۵)
إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِینُ ﴿۱۰۶﴾
راستی که این همان آزمایش آشکار بود (۱۰۶)
وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ ﴿۱۰۷﴾
و او را در ازای قربانی بزرگی باز رهانیدیم (۱۰۷)
اما آنچه در تفاسیر گفته اند این است که کلمه «کذلک» اشاره به داستان قربانی کردن اسماعیل است که در آن آزمایشی سخت و محنتی دشوار بود. و مشار الیه به کلمه «هذا» نیز همان داستان است و می خواهد شدت امر را تعلیل کند.و معنایش این است که: ما به همین منوال نیکوکاران را جزاء می دهیم : نخست امتحان های به ظاهر شاق و دشوار و در واقع آسان برایشان پیش می آوریم ، تا وقتی به شایستگی از امتحان درآمدند، بهترین جزا را هم در دنیا و هم در آخرت به ایشان بدهیم و این را بدان دلیل می گوییم که در داستان ابراهیم به روشنی دیدند که ابتلایش صرف امتحان بود و واقعیت نداشت و همان ظاهر هم بسیار شاق و ناگوار بود. وَ فَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیم یعنی ما فرزند او را فدا دادیم به ذبحی عظیم که – بنا بر آنچه در روایات آمده – عبارت بود از قوچی که جبرئیل از ناحیه خدای تعالی آورد. و مراد از ذبح عظیم بزرگی جثه قوچ نیست ، بلکه چون از ناحیه خدا آمد و خدای تعالی آن را عوض اسماعیل قرار داد عظمت داشت.
و اما پاسخ به سؤالات:
1. آیا خدا قتل اسماعیل را در خواب به ابراهیم فرمان داده بود؟
بر اساس آنچه در قرآن آمده ابراهیم خطاب به فرزندش اسماعیل می گوید که من درخواب دیده ام که تو را می کُشم. در اینجا سخنی از خدا و دستور او نیست. او خواب خود را که بر اساس آنچه در اخبار آمده سه بار پشت سر هم دیده است و آن را دلیل بر حقانیت و صادقانه بودن آن و از جانب خدا می-داند. در صورتی که دلیل موجهی بر آن نیست. تازه اگر فرمان خدا باشد چرا در خواب باید گفته شده باشد؟
2. آیا ابراهیم از شدت علاقه به خدا برای اجرای فرمان او بی گدار به آب زده است؟
در صداقت ابراهیم تردیدی نیست، او خلیل خدا و کسی است که همه چیز خود را در راه خدا و برای رضایت خدا داده است. این درجه از قرب شاید او را متقاعد کرده است که پس این خواب رؤیائی صادقه و خواست خدا است و از این جهت بی تردید تصمیم می گیرد که آن را به اجرا بگذارد.
3. آیا قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا در قرآن به معنای اثباتی قضیه است یا شبه عتاب؟
کلمه کلیدی در این داستان عبارت قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا است که آنچه مشهور است و عموم بر آن وفاق دارند و در ترجمه ها و تفسیرها آمده است این است که خدا به ابراهیم می گوید تو رؤیایت را تحقق بخشیدی یا فرمان خدا را به جا آوردی یا دوستیت را اثبات کردی. شاهد آن چند ترجمه بعضی بزرگان است که آنها را در اینجا می آورم (بنیاد علوم و معارف اسلامی):
مشکینی:
حقّا که تو خوابت را تحقق بخشیدی (زیرا متعلق امر آن رؤیا همان کشیدن کارد بر حلقوم بوده، هر چند پدر و فرزند از آن ذبح را فهمیده بودند) ، ما نیکوکاران را این گونه پاداش می دهیم.
مکارم شیرازی:
آن رؤیا را تحقق بخشیدی (و به مأموریت خود عمل کردی) !» ما این گونه ، نیکوکاران را جزا می دهیم!
موسوی همدانی (ترجمهالمیزان)
آن رؤیا را تحقق بخشیدی (و به مأموریت خود عمل کردی) !» ما این گونه ، نیکوکاران را جزا می دهیم!
الهی قمشهای:
تو مأموریت عالم رؤیا را انجام دادی (کارد را از گلویش بردار). ما نیکو کاران را چنین نیکو پاداش می دهیم.
صفوی (بر اساس المیزان)
همانا آن رؤیا را حقیقت بخشیدی و آنچه را مأمور شدی انجام دادی; ما همان گونه که ابراهیم را آزمودیم و پاداش دادیم ، نیکوکاران را می آزماییم و پاداش می دهیم .
انصاریان:
خوابت را تحقق دادی [و فرمان پروردگارت را اجرا کردی]، به راستی ما نیکوکاران را این گونه پاداش می دهیم [که نیّت پاک و خالصشان را به جای عمل می پذیریم.]
علیرضا یعقوبی سورکی – تدبردر قران صبوحی
تو رؤیایت را به صدق نزدیک کردی ، ما اینچنین نیکوکاران را پاداش می دهیم
مرضیه علمدار – تفسیر نور خرمدل
تو خواب را راست دیدی و دانستی (و برابر فرمان آن عمل کردی و مأموریّت خود را به جای آوردی . دست نگهدار که در این آزمایش بزرگ موفّق شدی . بیش از این رنج تو و فرزندت را نمیخواهیم)، ما این گونه به نیکوکاران سزا و جزا میدهیم .
عبدالله عبداللهی – آیتی
خوابت را به حقیقت پیوستی. و ما نیکوکاران را چنین پاداش میدهیم.
حداد عادل:
بی گمان راست بودن آن رؤیا را را به اثبات رساندی. آری ما نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم.
این ترجمه ها همه حاکی از این است که قتل اسماعیل فرمان خدا بوده است و ابراهیم در جهت اجرای فرمان خدا حرکت کرده و قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا از کلمات کلیدی در این بحث است. در حالیکه قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا را می توان چنین معنا کرد که تو واقعیتی را در رؤیا در مورد ذبح فرزند خویش راست پنداشتی. تصدیق کردن به این است که ابراهیم واقعیتی را راست پنداشته است. سؤال این است که به چه دلیل این پنداشتن باید به خدا نسبت داده شود؟ در اینجا سه مسئله می تواند مورد توجه قرار گیرد. اول واقعیت خواب که تصدیق و صحت آن مورد بحث نیست. دوم اینکه این خواب تأویل ندارد و عیناً باید در بیداری اجرا شود که برای این تطبیق دلیلی وجود ندارد. سوم این که این گزاره خواست و فرمان خدا باشدکه باز دلیلی بر آن وجود ندارد. در هرحال، همه مترجمان و مفسران این عبارت را توضیحی و تشویقی به حساب آورده اند که خدا با رضایت و خرسندی از اقدام ابراهیم وی را مورد لطف قرار می-دهد. در حالی که می توان آن را حاوی نقد دانست که خدا عتاب گونه می گوید تو رؤیایت را صادق پنداشتی و در صدد برآمدی که آن را اجرا کنی در حالی که نباید چنین می شد.
4. وقتی خدا می گوید قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا که اغلب آن راترجمه می کنند که رؤیایت را تحقق بخشیدی آیا واقعاً تحقق یافته بود؟
به نظر نمی رسد چنین باشد. زیرا ابراهیم به فرزندش می گوید من در خواب دیدم که تو را می کُشم و در بیداری این کشتن تحقق پیدا نکرد و لذا قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا به معنای کشتن بر آن تعلق نمی گیرد، اگر چه بعضی کشیدن کارد بر گلوی اسماعیل را به جای ذبح تلقی کرده اند. ابراهیم در قرآن نمی گوید «انی اری فی المنام انی ارید ان اذبحک» یعنی من در خواب می بینم که می خواهم تو را ذبح کنم تا اینکه این اراده در بیداری تحقق پیدا کرده باشد. بنابراین به نظر می رسد قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا تحقق نیافته است بلکه همان تو رؤیایت را راست پنداشتی بیشتر مصداق دارد.
5. در آیه بعد ما به نیکوکاران جزا می دهیم چه معنا می دهد؟
ممکن است مفسران دلیل اینکه قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا را به رضایت خدا از چنین اقدامی بر می گردانند این باشد که خدا در آیه بعد می گوید ما به نیکوکاران این چنین پاداش می دهیم که نشان از لطف خدا نسبت به ابراهیم دارد، در پاسخ می توان گفت که خدا با توجه به صداقت و خلوص ابراهیم ضمن نقد بر اقدام او همینکه مانع از کشتن فرزندش می شود، خود بهترین پاداشی است که به او داده است. چه پاداشی بهتر از اینکه خدا نمی گذارد پیامبرش دچار خطا شود.
6. بلاء آشکار در آیه بعد به چه معناست؟
بلای آشکار را تا کنون چنین تفسیر کرده اند که خدا می خواست پیامبرش را امتحان کند و او از آزمون پیروز بیرون آمد و این آزمایشی آشکار بود. در حالی که می توان آن را به اینگونه تفسیر کرد که این اقدام عجولانه ابراهیم و تصمیم نادرست او و نجات او از ارتکاب خطا بلا و امتحان آشکاری برای ابراهیم بود.
7. آیا خدا به فرزندکشی امر کرده و آیا قتل انسان و آنهم فرزند و پیامبر خدا از نظر خدا جائز است؟
اگر آنچه را تا کنون گفته اند و مشهور است را بپذییریم به این معنا است که خدا فرزندکشی را، ولو برای آزمون و امتحان جایز می داند، در حالیکه به نظر نمی رسد درست باشد. خدا در قرآن فرزندکشی را نادرست می داند و اعراب را از دختر کشی، ولو با دلیل ترس از فقر «خشیه املاق نهی می کند. وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْئًا کَبِیرًا (اسرا، 31) یعنی: «هرگز فرزندان خود را از ترس فقر به قتل مرسانید (زنده به گور مکنید) که ما رازق آنها و شما هستیم، زیرا این قتل فرزندان بسیار گناه بزرگی است». وقتی کشتن فرزند به دلیل ترس از فقر جایز نیست بدون دلیل هرگز توجیه ندارد. از این مهمتر قرآن قتل نفس محترمه را جائز نمی شمرد و با صراحت می گوید هر کس، کسی را به ناحق بکشد گویی همه انسان ها را کشته است. مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا مائده، 32 یعنی «هر کس انسانی را جز برای حق [قصاص]، یا بدون آنکه فسادی در زمین کرده باشد، بکشد، چنان است که همه انسان ها را کشته است.» قباحت این امر آنجا بالا می گیرد که پیامبر خدا مرتکب چنین فعلی شود. ابراهیم شاید می توانست در باره خود هر اقدامی را انجام دهد ولی او چگونه در مورد فرزند خود چنین حقی را دارد؟
8. رؤیا در قرآن همواره با تأویل و تعبیر همراه است، اینجا چرا نیست؟
در قرآن در مواردی از رؤیا یاد شده است اما همواره آنها با تعبیر و تأویل همراه بوده اند. چرا در این موردِ خاص بحث تأویل به میان نیامده است؟ حتی بعضی موارد دستورات الهی در بیداری هم دارای تأویل است تا چه رسد به خواب. در سوره یوسف که داستان سجده ماه و ستارگان بر یوسف بیان می شود اذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ (یوسف، 4 ) یعنی: «[یاد کن] آن گاه که یوسف به پدرش گفت: پدرم! من در خواب دیدم یازده ستاره و خورشید و ماه برایم سجده کردند!»، یا رؤیای پیامبر در سوره بنی اسرائیل (60) تعبیر و تأویلشان با واقعیت خواب فرق می کند. در سوره یوسف چند خواب دیگر هم هست (یوسف 43) که باز تأویل دارند. خواب ها عموماً یا اضغاث احلام اند (یوسف، 44) و یا صادق که صادق آنها باید تعبیر و تأویل شوند، چرا در اینجا باید عین آن در بیداری به وقوع بپیوندد؟
9. چرا ابراهیم با آن درجه از نزدیکی به خدا از خدا نپرسید، و تفسیر و تأویل نخواست؟
آیا ابراهیم که خلیل خدا است نمی توانست از خدا بخواهد که خوابش را تعبیر کند و در تفسیر و تأویل از او کمک بخواهد؟ آنچه از بعضی روایات بر می آید این است که وقتی ابراهیم خواب می بیند که در منی اسماعیل را ذبح می کند تا موقعی که به این کار اقدام می کند فاصله زمانی و مکانی زیادی بوده است. ابراهیم نسبت به تعبیر یا بهتر است گفته شود تطبیق خواب خود آنچنان مطمئن است که آن را برای هیچکس بازگو نمی کند. او می توانست نسبت به این عمل شاق آنهم در مورد فرد دیگری یعنی اسماعیل از خدا کمک بخواهد تا آن را برای او تأویل کند یا از خدا تخفیف بخواهد.
10. چرا خدا در دادن فرزند به ابراهیم از بشارت، آنهم توسط مأموران خود استفاده می کند اما در قتل او چنین نمی کند؟
هنگامی که ابراهیم در سن پیری از خدا طلب فرزند می کند خدا با فرستادن فرشتگان او را نوید می دهد. آیا درست است که برای قتل جگر گوشه وی که سالها در انتظارش بوده و امیدی برای آینده وی به حساب می آید از خواب استفاده کند؟ به نظر منطقی نمی رسد که خدائی که با پیامبران خود با ندا یا با بشارت مدام در ارتباط است در اینجا برای این امر مهم و خطرناک از رؤیا استفاده کند.
11. آیا خواب دیدن هم یکی از طرق ابلاغ دستور الهی است؟
خدا طرق ارتباط خود را با پیامبران خویش به صراحت بیان کرده و فرموده است وَ مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاّ وَحْیاً أَوْ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ « شوری ،۵۱). وحی و طرق ابلاغ آن را خدا در این آیه بیان کرده و خواب جزو آن نیست. آن چه آیه الله جوادی آملی در این باره برای توجیه تفسیر این نوع عمل حضرت ابراهیم گفته است موجه به نظر نمی رسد سخنان وی چنین است (جوادی. اسراء.آی. آر) :
عصارهٴ بحث این است که ذات اقدس الهی وقتی با بشر بخواهد سخن بگوید، سه راه دارد؛ این اختصاصی به حالت خواب یا بیداری ندارد، در خواب هم بخواهد سخن بگوید همین سه راه هست؛ آنچه برای خلیل حق(سَلَامُ اللَّهِ عَلَیْه) در جریان «ذَبح» فرزند او مطرح شد، آن هم مشمول همین آیه است، پس بخواهد با بشر سخن بگوید از این سه راه است. سرّش این است که در خواب بدن میخوابد جان که نمیخوابد؛ البته افراد غافل همانطوری که در بیداری در خواب هستند، در خواب هم خواب میباشند، لکن مردان الهی جانشان نمیخوابد. درباره شخص پیغمبر(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) رسیده است که «تَنَامُ عَیْنِی وَ لَا یَنَامُ قَلْبِی»؛ من قلبم نمیخوابد، گرچه چشمم میخوابد. درباره مؤمنان خاص هم همین وصف وارد شده است که مؤمن چشم و بدن او میخوابد، ولی قلبش نمیخوابد. رؤیاهایی صادقهای که نصیب مؤمنان خالص میشود، همین است. پس خدا اگر بخواهد با بشر سخن بگوید، همین سه راه است
به نظر نمی رسد که سخنان آیه الله جوادی وافی به مقصود باشد که خواب هم عین بیداری باشد تا بتوان معضل توجیه قتل فرزند را حل کرد. در خواب وحی و من وراء حجاب چه معنی می دهد. سخن در این است که وقتی خدا با این سه طریق در بیداری با بشر به طور عام سخن می گوید چه ضرورتی دارد که در خواب با آنها سخن بگوید. آیا خواب هم دنیایی است که در آن همچون بیداری تکلیف آفرین است؟ به نظر عجیب می رسد. اگر بشر را در این آیه عام بگیریم آیا با افراد شرور هم خدا چنین می کند؟ این بحث نیاز به تفصیل بیشتر دارد.
12. فدیه در این آیات به چه معناست؟
فدا و فدیه در جایی است که خلاف و مکروهی صورت گرفته باشد. آیات قرآن در مورد فدیه هم چنین مفهومی را در بر دارند. نمونه آن و یُبَصَّرُونَهُمْ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذَابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ «معارج، 11» یعنی چون حقیقت حالشان را به آنها بنمایند آن روز کافر بدکار آرزو کند که کاش توانستی فرزندانش را فدای خود سازد و از عذاب برهد. یا ایه 18 لِلَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنَی وَ الَّذِینَ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ أُوْلَئِکَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسَابِ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهَادُ: یعنی: برای کسانی که پروردگارشان را اجابت کنند نتیجه نیکوست وکسانی که او را اجابت نکرده اند چنانچه همه آنچه در زمین است و نظیر آن را داشته باشند، به فداء خویش خواهند داد، آنان بد حسابی دارند و جایگاهشان جهنم است و چه بد بستری است. آیا این مکروه از جانب خدا صورت گرفته یا از جانب ابراهیم؟ به نظر می رسد «و فدیناه» این را به خوبی نشان می دهد. خدا می گوید ما او را (یعنی ابراهیم و خطای او را) نسبت به این ذبح عظیم که قرار بود صورت بگیرد فدیه دادیم.
13. این نمایش غم انگیز برای چیست و با چه هدفی صورت گرفته است؟
این داستان غم انگیز که بیشتر به نمایش شبیه است و بر اساس تفاسیر از جانب خدا و توسط ابراهیم خلیل صورت گرفته است به چه معنا است و با چه هدفی صورت گرفته است؟ آیا خدا برای اینکه خود صداقت و ایثار ابراهیم را بداند این برنامه ترتیب داده شده که بدیهی است او عالم الغیب و الشهاده است و نیازی به این کار ندارد، یا اینکه برای این بوده تا ابراهیم آن را بداند که بر اساس شواهد ابراهیم نسبت به اجرای فرامین الهی آنچنان شایق است که سر از پا نمی شناسد. تصمیم بر اجرای محتوای این خواب بزرگترین شاهد آن است. یا ترتیب برنامه برای عبرت دیگران است و این یعنی دیگران هم یاد بگیرند و نسبت به فرزندکشی و قربانی کردن فرزند شایق باشند که به نظر نمی رسد خدا و ابراهیم چنین منظوری داشته باشند.
14. الخلیل یأمرنی و الجلیل ینهانی چه را می رساند؟
این عبارت که «خلیل فرمان می دهد که ببُر و جلیل از آن نهی می کند» شرح ماوقع این برنامه است به این معنا است که از آغاز خدا نمی خواسته چنین اتفاقی بیفتد و این نظر ابراهیم بوده که خدا با آن موافق نبوده است. ممکن است گفته شود در موارد دیگری هم خدا مداخله کرده و بر خلاف جریان طبیعی فرمانهایی را داده است. مانند خاموش یا سرد کردن آتش نمرود. به نظر می رسد این مورد با «قلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَی إِبْرَاهِیمَ » انبیا، »69، یعنی: «گفتیم ای آتش برای ابراهیم سرد و بیآسیب باش» فرق دارد. در آنجا واقعیت تقابل حق و باطل است و نمرود می خواهد ابراهیم را نابود کند و خدا قدرت خویش را نشان می دهد. اما در اینجا چنین تقابلی نیست. اگر بگوییم خدا می خواهد او را بیازماید که قبلاً آزموده و تازه راههای دیگر هم وجود داشته است.
15. اگر موضوع امتحان ابراهیم از جانب خدا است آیا به گونه ای دیگر نمی توانست انجام شود؟
اگر این تفسیر درست باشد که خدا می خواسته با این فرمان میزان علاقه ابراهیم را ببیند یا بسنجد آیا نمی توانست به جای فرمان کشتن فرزند به دست ابراهیم که امری غیر عقلانی است با امری مشروع مثلاً فرستادن اسماعیل به سوی جهاد جایگزین کند تا ابراهیم با چشم خود ببیند که وی در راه خدا کشته می شود؟ همچنانکه در صحرای کربلا می بینیم که فرزندان و یاران حسین بن علی در مقابل چشمانش به شهادت می رسند.
16. آیا مقام خلیل بودن و امامت ابراهیم قبل از این داستان بوده یا بعد از آن؟
در قرآن آمده که خدا ابراهیم را بارها آزمایش نمود و پیروز از آنها بیرون آمد. وَإِذِ ابتَلی إِبراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِمامًا قالَ وَ مِن ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهدِی الظّالِمینَ(بقره، 124( یعنی: به خاطر آورید هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانی قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمیرسد! سؤال این است که این اتفاق قبل از اتمام این آزمایشها بوده یا بعد از آن. اگر قبل از آن باشد دیگر این آزمون ضروری نبوده است و اگر بعد از آن باشد انجام قتل قطعاً ظلمی است که توسط ابراهیم نسبت به فرزندش قرار بود صورت بگیرد و در آن صورت ابراهیم ظالم خواهد بود. در ادامه این آیه که ابراهیم از خدا می خواهد که امامت را در نسل او برقرار کند و پاسخ می رسد که عهد خدا به ستمکاران نمی رسد، آنوقت چگونه ابراهیم که در حق فرزندش ستم کرده است می تواند امام مردم باشد؟
17. آیا ابراهیم با این عمل می خواست به ثواب بیشتری برسد؟
در تفسیر صافی (فیض کاشانی، ۱۴۱۶ ق) روایتی دیدم که ابراهیم برای دریافت ثوابِ بیشتر طالب تحقق این اقدام بوده است. این دیگر نه تنها برای ابراهیم فضیلتی محسوب نمی شود بلکه از پیامبر خدا به دور است که قتل فرزند را به دست خود بخواهد تا ثواب بیشتری نصیبش شود! از این گذشته تکلیف مادرش چه می شد؟ آنهم از ابراهیمی که به «اوّاه» یعنی مهربان وصف شده است (توبه، 113)
18. آیا صبر و اطاعت اسماعیل هم از جانب خدا بوده است؟
البته همه چیز از جانب خدا است. اسماعیل که همانند پدر در قرآن به حلم (صافات، 101) ستوده شده است، آنچنان محو کمالات پدر است و گفتار و رفتار او را خدایی می داند که هر چه بگوید آن را باور می کند. ظاهراً ابراهیم در آخرین لحظات انجام عبادت حج به وی این خواب را اظهار می کند و اسماعیل در حین انجام مناسک باور می کند که این خواست خدا است و لذا کمال حلم و اطاعت خود را به پدر نسبت به فرمان خدا اظهار می دارد.
19. در این حادثه نقش شیطان چگونه است؟
وقتی اسماعیل قاطعیت ابراهیم را می بیند و به آن تن در می دهد شیطان جای خود دارد. شیطان که همواره در مسیر منحرف کردن بنی آدم است در اینجا هم نقش خود را ایفا می کند. او با علم به نیت ابراهیم و اینکه از نظر او این عمل خواست و فرمان خداست، تلاش می کند تا در مقابل آن بایستد و به این منظور هم مادر اسماعیل را تحریک می کند و هم در سه مرحله در برابر ابراهیم ظاهر می شود و او را از این کار منع می کند. به هرحال این حادثه ای تاریخی است که اتفاق افتاده که باید خاطره آن در مراسم حج زنده بماند.
20. آیا خدا با عمل خلاف می خواهد پیامبرش را بیازماید؟
خدا خلاف نمی کند و به خلاف فرمان نمی دهد. اشاعره معتقدند که خدا هر چه کند نیکوست! خدا هرگز نمی خواهد با عملی شاق پیامبرش را بیازماید. عبارت بعضی از مفسرین عجیب است که «خدا وقتی صدق ابراهیم را دید گفت بس است و خدا دیگر رنج و عذاب را برای شما نمی خواهد». معنای مخالف آن این است که تا قبل از این برنامه خدا رنج و مشقت را برای آنها می خواسته است. حتی ایوب ابتلائش را به شیطان نسبت می دهد «وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَی رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ» (ص. 41) یعنی: و بنده ما ایوب را به یاد آور آنگاه که پروردگارش را ندا داد که شیطان مرا به رنج و عذاب مبتلا کرد. در آنجا هم که داستانش باید مورد باز بینی قرار گیرد، ایوب ناراحتی و بیماری خود را به خدا نسبت نمی دهد بلکه از شیطان شکایت می کند.
21. آیا نگرانی ابراهیم نسبت به سرنوشت فرزند برومندش باعث چنان خوابی نشده است؟
معمولاً می گویند رؤیا بازتاب حوادثی است که در بیداری خاطر انسان را درگیر می کند. می توان احساس ابراهیم را درک کرد. او در سنین پیری از خدا درخواست فرزند کرده و خدا هم به او عطا کرده است. او به خاطر مسایل داخلی و خانوادگی مجبور است فرزند و همسرش را در سرزمین بی آب و علف رها کند. اسماعیل اکنون به سنی رسیده است که نیاز به حمایت دارد. ابراهیم دغدغه فراوانی نسبت به زندگی فرزند شیرین تر از جانش دارد. خوب شاید او از این غافل شده باشد که خدا نگهدارنده است. اما او خیال می کند با اقداماتی که انجام می دهد گویی فرزندش را دارد می کشد، یا از دست می دهد. یا شاید ابراهیم به عنوان خلیل خدا دغدغه داشته است که اگر روزی بین علاقه به خدا و علاقه به فرزند دلبندش بخواهد یکی را انتخاب کند چه می کند و همین دغدغه باعث دیدن چنین خوابی شده است و چون اتفاقی که قرار بود بیفتد در محل منی بوده است آن را خواست خدا تلقی کرده است. در هرحال این نگرانی ها را او در رؤیا می بیند و لازم است تأویل شود. اما او آن را به معنای ظاهر می گیرد و با هیچکس هم در مورد تأویل یا تعبیر مشورت نمی کند. او خوابش را راست پنداشته و فرمان خدا دانسته و از این رو خطایی مرتکب شده است.
22. آیا اسرائیلیات باعث چنین تفسیری نشده است؟
اگر بپذیریم که آنچه در تورات در باره اسحاق آمده قبل از نزول آیات قرآن بوده است. ضمن اینکه بیان داستان توسط قرآن حق و مورد استناد است، اما حواشی داستان از یافته ها و بافته های تورات می-تواند بر تفسیر این آیات تأثیر گذاشته باشد و همان چیزهایی که آنها به اسحق نسبت می دهند را ما هم برای حضرت اسماعیل تکرار کرده باشیم. این مسئله خود قابل بحث بیشتری است.
23. آیا ما برای توجیه بزرگواری و اطاعت ابراهیم خدا را متهم نکرده و گرفتار توجیهات بیخود نشده ایم!
تفصیل این داستان به گونه ای است که می خواهد درجه خلوص و اخلاص و گذشت و ایثار ابراهیم را به عنوان پیامبر خدا که لقب خلیل گرفته و به امامت جامعه مفتخر شده است را بیان کند. اما غافل از اینکه با این بزرگداشت، خدا را که خالق همه موجودات و بی نیاز از همه چیز و دانای نهان و آشکار است را در حد یک سلطان جایر تنزل داده ایم که او از میزان صداقت کارگزارش مطمئن نیست و میخواهد وی را بیازماید و وقتی به عیان دید که او صادق است از تصمیم خود باز می گردد. به اصطلاح ما می خواهیم ابرو را درست کنیم اما چشم را کور کرده ایم.
24. آیا چنین تفسیری به وجود شر که بسیاری از ملحدان و بعضی فیلسوفان به آن معتقدند و خدا را در این زمینه متهم می کنند کمک نکرده است؟
بسیاری از ملحدان و یا فیلسوفان در گذشته و به ویژه در زمان حال مسئله شر (گیسلر، 1392) را یکی از موانع بزرگ برای اعتقاد به خدا می دانند. آنها بلاهای طبیعی را هم بی جهت نشان شر می دانند و معتقدند که خدا باید از آن جلوگیری کند. آنوقت ما چگونه حاضریم که قتل فرزند پیامبر خدا را به دست او خواست پروردگار بدانیم و خدا را متهم به علاقمندی به قتل فرد بیگناهی کنیم که خود به پیامبرش عطا کرده است ؟
25. آیا ذبح عظیم به گوسفند بر می گردد یا به ذبح عظیمی که ابراهیم می خواست مرتکب شود و خدا آن را با فدیه ای جایگزین کرد؟
در باره فدیه در روایات مطالبی ذکر شده که به نظر نمی رسد مطلوب باشد. اینکه گوسفندی که خدا فرستاد عظیم بود یا اینکه چون از جانب خدا بود عظیم بود نمی تواند واژه عظمت را در لسان قرآن که از آن در جاهای دیگر به گونه دیگر استفاده شده است برساند. به نظر می رسد ذبح عظیم همانی است که قرار بود توسط ابراهیم صورت گیرد و خدا مانع آن شد. خدا می فرماید که ما او را (اسماعیل یا ابراهیم) را نسبت به این ذبح عظیم فدیه دادیم یا فدیه ای را با این ذبح عظیم جایگزین کردیم.
26. آیا نسبت ذبح عظیم به امام حسین درست است؟
در بعضی روایات از ذبح عظیم از کشته شدن امام حسین یاد کرده اند و اینکه خدای بزرگ به جای این قتل در آخر الزمان فرزند پیامبر خاتم را ذبیح می خواهد یا می داند. همانطور که گفته شد فدیه معمولاً کوچکتر از مفدی (الیه) است. در این بیان چگونه می توان باور کرد که قتل عظیم کربلا فدیه ذبح اسماعیل باشد، تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟
27. آیا این هشداری از جانب خدا به ابراهیم خلیل خود نبود که درتصمیمات عجول نباشد و از مشورت بهره ببرد و از خدا تفسیر بخواهد؟
به نظر می رسد که ابراهیم با همه حسن نیتی که داشت عجولانه تصمیم گرفت. او خوابی دیده است که ظاهراً چون تکرار شده، پنداشته است که از جانب خدا بوده است. در حالیکه این نگرانی ها چه بسا بازتاب نگرانی های او در باره آینده فرزندش بوده است. این عجله هر چند نتیجه درجه حب او نسبت به خدا بود ولی باید در این باره تأمل می کرد. و خدا به او هشدار می دهد که ولو خلیل و دوست خدا است نباید به خود مغرور باشدو سرخود تصمیم بگیرد.
28. آیا خدا برای بندگان خود عسر و حرج می خواهد؟
خدا عسر و حرج را برای بندگان خود نمی خواهد و اگر پیامبران زحمات زیادی می کشند اما خدا گاه آنها را نهی می کند و به آنها هشدار می دهد، نمونه آن خطاب به پیامبر ما است که طه مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَی. (طه، 1و 2) طه قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به رنج افتی و نبودن حرج در دین که خدا می فرماید وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ (حج، 78) یعنی: «و در راه خدا چنانکه حق جهاد [در راه] اوست جهاد کنید اوست که شما را [برای خود] برگزیده و در دین بر شما سختی قرار نداده است آیین پدرتان ابراهیم [نیز چنین بوده است] او بود که قبلا شما را مسلمان نامید». درهرحال شاید ابراهیم با شور و عشق خود چنین می خواهد که در راه دوست سنگ تمام بگذارد ولی خدا نمی خواهد.
29. آیا این نگرش جدید و هشدار به ابراهیم از مقام او می کاهد؟
ابراهیم شیخ الانبیا است، او کسی است که پیامبر ما به وجودش افتحار می کند که تابع کیش ابراهیم است و می گوید قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ. (انعام، 162) بگو در حقیقت نماز من و [سایر] عبادات من و زندگی و مرگ من برای خدا پروردگار جهانیان است در عین حال او همانند همه پیامبران به خدا نیازمند است و خدا هم به همه پیامبران لطف داشته و آنها را در مواقع حساس عتاب یا کمک کرده است. از این موارد در مورد پیامبران نمونه داشته است: حضرت آدم در نزدیک شدن به درخت (بقره، 35)، حضرت نوح در مورد پسرش (هود، 46)، حضرت یونس در غضب کردن به قومش (انبیا، 87)، حضرت موسی در کشتن به ناحق مردی از بنی اسراییل (قصص، 21)، داود و سلیمان (ص. 24 و 34) در قضاوتهایشان نمونه دارد. در باره یوسف است که و َلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَی بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ. در حقیقت [آن زن] آهنگ وی کرد و [یوسف نیز] اگر برهان پروردگارش را ندیده بود آهنگ او میکرد چنین [کردیم] تا بدی و زشتکاری را از او بازگردانیم چرا که او از بندگان مخلص ما بود (یوسف، 24). در مورد پیامبر ما می-گوید وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً و اگر نبود که تو را نگهداری کنیم هرآینه نزدیک بود که مقدار قلیلی رکون و اعتماد کنی به سوی آنها، اسراء 74
ترجمه جدید:
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَی قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ ﴿۱۰۲﴾
و وقتی با او به جایگاه سعی رسید گفت ای پسرک من من در خواب [چنین] می بینم که تو را سر می بُرم پس ببین چه به نظرت می آید گفت ای پدر من آنچه را مأموری بکن ان شاء الله مرا از شکیبایان خواهی یافت (۱۰۲)
فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ ﴿۱۰۳﴾
پس وقتی هر دو تن دردادند [و همدیگر را بدرود گفتند] و [پسر] را به پیشانی بر خاک افکند (۱۰۳)
وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ ﴿۱۰۴﴾
او را ندا دادیم که ای ابراهیم (۱۰۴)
رؤیا[ی خود] را حقیقت پنداشتی [و با جلوگیری از انجام آن] ما نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم (۱۰۵)
إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِینُ ﴿۱۰۶﴾
راستی که این [حقیقت پنداشتن خواب] همان ابتلایی آشکار بود (۱۰۶)
وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ ﴿۱۰۷﴾
و او را نسبت به این قربانی بزرگ فدیه دادیم (۱۰۷)
جمع بندی و نتیجه گیری
آنچه به عنوان جمع بندی می توان گفت این است که خدا هرگز به عمل خلاف امر نمی کند. کشتن اسماعیل توسط ابراهیم خواست خدا نیست. ابراهیم به عنوان خلیل و دوست خدا آنچنان محو این دوستی است که با خوابی که دیده است و آنهم به احتمال قوی ناشی از دغدغه های ذهنی او بوده است آن را خواست خدا تلقی کرده و در صدد اجرا بر آمده است. او با آنکه می توانست از خدا تأویل آن را بخواهد یا دستور تخفیف بگیرد خود را ملزم به اجرا می داند. اما خدا او را از این کار نهی می کند و به جای آن گوسفندی را به عنوان فدیه می-فرستد. بزرگترین جزای خدا به ابراهیم به عنوان نیکوکار جلوگیری از اقدام نامناسبی است که می خواست او مرتکب شود. خدا ضمن تأیید خلّت ابراهیم او را گوشزد می کند که چنین کاری نکند. خدا به او می فهماند که هر پیامبری در عین تقرب نباید از ارتباط با خدا و اخذ یاری او غافل باشد. خدا همه پیامبران را در اینگونه حالات کمک کرده است.
منابع:
قرآن مجید.
اژه ای، جواد (1389). وحی و جایگاه پیامبر اکرم؛ دیدگاههای جعفر سبحانی، عبدالکریم سروش، عبدالعلی بازرگان و بهاءالدین خسروشاهی. تهران: نشر سمپاد.
باستانی. موسسه ذکر ـ قم.. در:
https://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=78685
بنیاد علوم و معارف اسلامی در:
: http://tadabbor.org/?page=tadabbor&SOID=
پاکزاد، عبدالعلی (1387). ابتلا و آزمایش در قرآن. پژوهشهای قرآنی شماره 54 و 55 ویژه نامه قرآن و مهندسی فرهنگی. در:
http://ensani.ir/fa/article/135929/%D8%A7%D8%A8%D8%AA%D9%84%D8%A7-%D9%88-%D8%A2%D8%B2%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%AF%D8%B1- %D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86
پایگاه عقلی در:
https://aghli.blog.ir/1396/05/28-1
چیتیک، ویلیام (1389). عوالم خیال. ترجمۀ قاسم کاکایی. تهران: هرمس.
جوادی آملی در:
http://javadi.esra.ir/-
/%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1
-%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87
-%D8%B4%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%87-46-1394-09-25
شمس علیزاده، نرگس، (1388)، اختلال خواب (شناخت اختلالات و آشنایی با بهداشت خواب)، تهران: نشر قطره، چاپ اول به نقل از راسخون:
https://rasekhoon.net/article/show/
/%D8%B1%D8%A4%DB%8C%D8%A7-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA https://rasekhoon.net/article/show/853777/%D8%B1%D8%A4%DB%8C%D8%A7-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA
فیض کاشانی، محسن، التفسیر الصافی، قم، مؤسسه الهادی، ۱۴۱۶ ق.
گیسلر، نورمن (1392). فلسفۀ دین. ترجمۀ حمیدرضا آیتاللهی. تهران: حکمت.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰