ساعت ۱۰ صبح است و ساکنان روستای ابیانه که بیشتر آنان به تهران مهاجرت کردهاند، خودشان را برای اجرای آیین تاسوعا و عاشورای حسینی به روستا رساندهاند. زنان، مردان و کودکان لباسهای خاص روستا را پوشیدهاند و منتظرند تا مراسم شروع شود.
تکههای چوب به هم کوبیده میشوند، یک ضرب در بالای سر و یک ضرب در پایین و ضربه سوم دوباره در بالای سر کوبیده میشود؛ ریتمی که یک راهنما در وسط دایره آن را حفظ میکند تا دیگران مرتکب اشتباه نشوند. گروه مداحان میکروفن را به نوبت جلوی دهانشان میگیرند و شعر هر ساله را میخوانند.
بعد از چند دقیقه که اهالی روستا برای شروع مراسم خبردار میشوند و خودشان را جلوی مسجد «یُسمون» میرسانند، گروه عزاداری حرکت میکند. نسل جدید کنار قدیمیها قرار میگیرد و در کوچه پسکوچههای کاهگلی سرخرنگ ابیانه حرکت میکنند و جلوی هر خانهای که عزیزش را سال گذشته از دست داده، چند دقیقهای صبر میکنند و بعد از پذیرایی مختصری دوباره شروع به حرکت میکنند. گوینده پشت میکروفن میگوید ۱۲۰ نفر از همشهریهایشان را در دو سال گذشته از دست دادهاند و نام برخیشان را میآورد.
اهالی روستا بهترینهایشان را برای پذیرایی پیشکش میکنند؛ از شیرکاکائو و شیرینی گرفته تا انجیرهای تازه باغهایشان و شربتهای خنک، حلوا، خرما و … .
نسل جوان نگاهش به تکههای چوب دست بزرگترهاست و خود را با آنان هماهنگ میکند. از فلسفه جغجغهزنی چیزی نمیدانند. فقط میدانند برای امام حسین (ع) عزاداری میکنند.
ساعت ۱۱ صبح است و گروه جغجغهزنی به میان ده رسیده است تا یکی از جذابترین و قدیمیترین مراسم تاسوعا در روستای تاریخی ابیانه یک بار دیگر هم اجرا شود؛ آیینی که در فهرست میراث ملی نامملوس کشور ثبت شده است. بسیاری از گردشگران خودشان را از چند روز قبل به روستا رساندهاند تا تماشای این آیین را از دست ندهند. یک روز مانده به تاسوعا و عاشورا ورود گردشگر به روستا ممنوع میشود و فقط آنانی که از قبل اقامت داشتهاند شانس حضور در این مراسم را پیدا میکنند. در بین گردشگران ایرانی چند گردشگر خارجی هم هستند.
«الکساندرا» همراه همسرش که ایرانی مقیم فرانسه است برای چندمین بار به ابیانه آمده و این بار برادرش را هم آورده است. او که کمی هم فارسی میداند به ایسنا میگوید: «شنیده بودم که مراسم خاصی اینجا محرم برگزار میشه و تصمیم گرفتیم بیایم این مراسم رو ببینیم. من درباره فلسفه مراسمی که اجرا شد (جغجغهزنی) چیزی نمیدونم اما تماشاش برام خیلی جذابیت داشت. قبل از این هم تو محرم به ایران سفر کرده بودم و مراسم تاسوعا و عاشورا رو دیده بودم و درباره فلسفه محرم هم چیزهایی میدونم.»
از او درباره پوشش مردم ابیانه هم میپرسم: «لباس مردان و زنان ابیانه خیلی جذابه اما مهمتر از جذابیتش اینه که نسل جدید هم این لباسا رو میپوشن و این ریشه رو به نسلای بعد هم منتقل میکنن.»
الکساندرا در فرانسه پرستار است و اکثر شهرهای ایران را دیده و حالا دو دختر دارد که اسمهای ایرانی برایشان انتخاب کرده است.
یوسف صادقی – همسر الکساندرا – درباره اینکه چطور همسرش با وجود تبلیغات منفی بسیاری که علیه کشورمان وجود دارد، حاضر شده به ایران سفر کند، میگوید: «چون همسرم ایران را از نزدیک دیده، تبلیغات دروغ کشورهای دیگر درباره کشورمان را باور ندارد و حتی به عنوان یک مُبلغ نظر گردشگران خارجی زیادی را برای سفر به ایران جلب کرده و این بار هم برادرش را متقاعد کرده تا به ایران سفر کند.»
«مَتیو» برادر «الکساندرا» با دختر کوچکش به ایران سفر کرده است. همسرش به دلیل مشغله کاری نتوانسته آن دو را همراهی کند. زمانی که تصمیم گرفته به ایران سفر کند همکارانش او را از سفر به ایران منع میکردند اما او برنامهاش را اجرایی کرده و حالا تماشای این مراسم برایش جذابت بسیاری دارد.
گروه عزاداران جغجغهزنی وارد امامزاده یحیی و عیسی (ع) میشود. دور حوض حلقه میزنند و چوبهای استوانهای که قطرشان ۶ سانتیمتر و طولشان ۷ سانتیمتر است را به هم میکوبند. درباره فلسفه این آیین روایتهای متفاوتی وجود دارد. برخی میگویند این آیین بازمانده از روزی است که ایرانیان پیکر سیاوش را از توران میآورند و سوگواران با سنگ به هم میکوبیدند و مویه میکردند و سالیان سال در سوگ سیاوش این رسم را تکرار میکردند.
برخی دیگر این آیین را نمادی از سنگ بر سر زدن به نشانه عزای امام حسین (ع) میدانند که کمکم چوب جایگزین سنگ شده است و چون کوبیدن سنگها صدای جغجغه میدهد این اسم را برایش انتخاب کردهاند. عدهای هم فلسفه این کار را نمایش و اعتراض گروهی در روز عاشورا در مخالفت با شمر به قصد تاختن اسب بر پیکر امام حسین (ع) میدانند.
مراسم جغجغهزنی تا ۱۲ ظهر طول میکشد و بعد از آن نخلی را که با پارچهها و زیورآلات نقره نذری تزیین شده، بیرون میآورند. شیعیان برخی مناطق این مراسم را تشییع نمادین پیکر امام حسین (ع) میدانند. درباره آیین نخلگردانی که آن هم در فهرست میراث نامملوس ثبت ملی شده است روایتهای متفاوتی وجود دارد. گروهی معتقدند این مراسم در دوره صفویه و در مناطق مرکزی و کویر ایران رواج پیدا کرده است و برخی دیگر معتقدند این آیین هم یک سنت قدیمی با ریشه تاریخی شبیه به آیین سوگ سیاوش است.
عزاداران بعد از اجرای مراسم برای صرف ناهار به حسینیهها میروند. حالا که تورم بالا رفته است یک نفر نمیتواند خرج بدهد و معمولا دو یا چند نفر بانی میشوند و مخارج نذری را میپردازند. ساختمانهای روستا که اغلب در دوره سلجوقی، صفویه و قاجار ساخته شده، ظرفیتهای محدودی برای پذیرایی دارند به همین دلیل ورود جمعیت به حسینیه و مساجد قدیمی مدیریت میشود. عصر، دوباره عزاداران در روستا میچرخند و عزاداری تا اذان مغرب ادامه پیدا میکند.
انتهای پیام
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰