مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی در نشست هماندیشی با کانونهای عالی کارگران بازنشسته و مستمریبگیر سراسر کشور، در بررسی وضعیت کنونی سازمان تأمین اجتماعی و چالشهای آن با اشاره به لزوم اصلاح فرمول محاسبه مستمری بازنشستگان گفته است: “باید فرمول را به گونهای اصلاح کنیم که میانگین تمام سنوات کاری مبنای محاسبه قرار گیرد” . وی با اشاره به هزینههای سنگین و تعهدات در مقابل منابع درآمدی سازمان، گفته است که: “ناترازی منابع و مصارف سازمان حاصل شرایطی است که ریشهها و علتهای مختلفی دارد که بعضا به دهههای گذشته مربوط است” . ایشان در ادامه صحبت های خود دلایل دیگری برای شرایط وخیم صندوق و این پیشنهاد خود ارائه کرده است، از جمله: کاهش شدید نسبت بیمهگذاران به مستمریبگیران از ۶ به یک به کمتر از ۸/۳ به یک؛ بازنشستگی زودهنگام و تعداد بالای بازنشستگیهای پیش از موعد، معافیت های بیمه ای و مواردی دیگر. وی در ادامه نسبت به وضعیت وخیم این صندوق و ناتوانی احتمالی در انجام تعهدات در آینده هشدار داده است.
واقعیت آنست که سال هاست کشور با سوءتدبیرها و بی کفایتی های فراوان اداره شده اما درآمدهای نفتی، مانع از نمایان شدن آثار این سوءتدبیرها شده است. از سال ۹۷ به اینسو که به دلیل تشدید تحریم ها، بخش قابل توجهی از درآمدهای نفتی از بودجۀ دولت حذف شد، به تدریج آثار سوءتدبیرها نمایان شده اند؛ و اگر تدبیری اساسی صورت نپذیرد، در آینده نزدیک آثار آن ها به صورت بحران های مخرب و علاج ناپذیر بروز خواهند نمود.
متأسفانه دولت سیزدهم هم با این ادعا که می تواند مشکلات را بدون رفع تحریم ها مرتفع کند، فرصت های بی تکراری را از کشور و مردم گرفت و با بازگشت ترامپ که بانی تشدید تحریم ها در سال ۹۷ بود، اکنون حل مشکل تحریم ها بسیار دشوار و تقریباً غیرقابل انجام شده است. سال هاست که هشدار می دهم که ریشه مشکلات ایجاد شده و اکنون مزمن شده، نظام ارزشی و به تبع آن نظام انتخاب و انتصاب کارگزاران حاکمیتی است که اقتصاد و معیشت مردم را در سراشیبی سقوط قرار داده و امروز همان ها که بانی شرایط بحرانی فعلی هستند با امکاناتی که از نظام در اختیار گرفته اند همچنان مدعی اند. بدیهی است وقتی در نظام ارزشی حاکم، گرایشات سیاسی و اعتقادات ایدئولوژیک بر معیشت و رفاه مردم اولویت می یابد، انتخاب و انتصاب مدیران نیز بر همین اساس شکل می گیرد نه براساس شایستگی های منجر به پیشرفت و رفاه اقتصادی و توسعه همه جانبه. وجود و تداوم همین ساختارهای معیوب و ضدتولید و ضدتوسعه در دهه های پس از انقلاب، در حال تخلیه و حتی اتلاف منابع خدادادی و مالی کشور بود، اما وجود درآمدهای نفتی در تمام این مدت، این بی کفایتی و سوءتدبیرها را کتمان می نمود. در واقع درآمدهای نفتی پوششی بود برای ناپیدا ماندن اضمحلال تدریجی توان اقتصادی و غیراقتصادی کشور.
وضعیتی که مدیرعامل تأمین اجتماعی در سخنان خود در توجیه وضع موجود این سازمان بیان کرده، منعکس کنندۀ همین نکاتی است که در سطور بالا به آن اشاره کردم. ایشان وضعیت فعلی را ناشی از تصمیمات غلط، سوءاستفاده ها و فشارهای افراد یا دستگاه های صاحب قدرت در تحمیل هزینه های زیاد به این صندوق دانسته است. حال که وضع صندوق به این شدت بحرانی شده، به جای آنکه رفع آن را از منابعی غیر از جیب مردم و بازنشستگان ببیند، با طرحی ظالمانه نسبت به بازنشستگان، پیشنهاد می کند که مبنای محاسبۀ مستمری به جای حقوق دو سال آخر که (مقدار آن بخش ناچیزی از تورم های ناشی از بی کفایتی ها و سوءتدبیرهای گفته شده را در دل دارد)، میانگین تمام سنوات کاری قرار گیرد. در واقع این پیشنهاد منعکس کنندۀ آنست که بازنشستگان باید هزینۀ بی کفایتی ها و سوءتدبیرهای گذشتگان را بپردازند. در واقع این پیشنهاد شبیه توصیه های برخی اقتصادخوانده های اقتصادنفهمیده ای است که برای جبران درآمدهای دولت، افزایش قیمت های خدمات و کالاهای دولتی (ارز و حامل های انرژی به خصوص بنزین) را مکرر خواسته اند. به هر حال، اگرچه شرایط وخیم خزانۀ دولت و صندوق های بازنشستگی قابل درک است، اما راه حل آن نیست که حل این مشکل را با این پیشنهاد از سفرۀ بازنشستگان جبران کنند.
اقتصاددان
21212
۲۱۲
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰