«مبلغ» نوشت: حتماً شما هم در اطراف خود افرادی را دیده اید که در مورد برخی از مسائل از جمله اینکه اساساً خدا هست یا نیست؟ یا برخی از اعتقادات دینی صحیح است یا خیر؟ میگویند ما به این موضوعات کاری نداریم و به اصطلاح موضعی لاادری یا ندانمگرا را اتخاذ میکنند. روز پنجشنبه 29 تیرماه دکتر حسن محدثی جامعه شناس و پژوهشگر دینی و دکتر محمود مقدسی، روانشناس و پژوهشگر فلسفه گرد هم آمدند تا در مورد کتاب «اعتقاد بدون تعصب» نوشته پیتر برگر و آنتون زایدرولد گفتگو نمایند. این کتاب 9 سال پیش توسط نشر گمان با ترجمه آقای محمود حبیبی منتشر شده است و در حال حاضر به چاپ هشتم رسیده است. برگر در این کتاب سعی کرده است راه حلی ارائه دهد که آدمیان با دوری از نسبی گرایی و بنیادگرایی، در پویش حقیقت بکوشند. متأسفانه به دلیل کیفیت پایین صوت این نشست، بخش زیادی از صحبتهای دکتر محدثی قابل استفاده نبود ولی گزیده مهمترین سخنان دکتر مقدسی را میتوانید در ادامه بخوانید:
پیتر برگر جامعه شناس دین و نظریهپرداز تز «برساختگرایی واقعیت»
به گفته دکتر محدثی، پیتر برگر جامعهشناس دین معروف آمریکایی از شاگردان برجسته آلبرت شوتس بود که بسیار از نیچه متأثر بوده و با فلسفه های معاصر آشنایی خوبی داشته است. کتاب «برساخت اجتماعی واقعیت» که یکی از 100 کتاب مهم جامعهشناسی در دنیاست توسط وی نوشته شده و او در این کتاب نظریه برساختگرایی جامعهشناختی را به جامعهشناسان معرفی کرده است که طی آن واقعیات جامعه شناختی از حقیقت برساخته میشوند، البته برساختگرایی وی برساختگرایی معتدل است که به نسبیگرایی نمی انجامد. وی در دوره دوم فکری خود، تز سکولاریسیون و عبور از دین را کنار گذاشت و این تز که دین با مدرنیته به کنار خواهد رفت را رد کرد و تا آخر عمر هم دیندار ماند. دکتر محدثی در بخش دیگری از سخنان خود ترجمه سرسپرده را به جای تعصب را برای عنوان این کتاب مناسبتر دانست.
دو طرف خطرناک؛ نسبیگرایی و بنیادگرایی در جامعه
دکتر محمود مقدسی در ابتدای سخنان خود با تقسیم کتاب به دو بخش جامعهشناختی و انسانشناسی فلسفی، صحبتهای خود را ناظر به بخش دوم عنوان کرد. آقای مقدسی گفت: برگر معتقد است که برعکس انتظاراتی که تصور میشد دین به طور کلی از صحنه جامعه و حتی زندگی فردی به مرور حذف خواهد شد به دلیل شرایط و امکاناتی که بعد از مدرنیته فراهم شده است، دین هم به عنوان یک گزینه در عرصه های مختلف در روبروی بشر قرار دارد و بسیاری از افراد و جوامع ممکن است در مواقع مختلف از این گزینه استفاده نمایند. برگر همچنین در این کتاب مورد تفاوت بنیادگرایی و سنت گرایی صحبت میکند و به سراغ موضوع تردید میرود و تردید صادقانه را راه حل اساسی بسیاری از سوالات ما میداند.
مقدسی در بخش دیگری از سخنان خود میگوید برگر تردیدی که برای ما در جهان مدرن ایجاد میشود را محصول چند مولفه میداند که اولین آن عقلانیت انتقادی مدرنیته است که دکارت با شک خود به این فضای شک و تردید دامن میزند. مقدسی ادامه داد ما در درون علم مدرن زندگی میکنیم و وقتی از کودکی شیمی، فیزیک و … میخواندیم یک عقلانیت مدرن در ذهن ما رشد کرده است. این عقلانیت مدرن در گذشته به صورت اقلیت در افرادی مانند سقراط، خیام و اندیشمندان سنتی وجود داشته است ولی چون نهادهای مدرن وجود نداشته است اِعمال این عقلانیت بسیار سخت بوده است ولی در حال حاضر برعکس است و این نهادها هستند که ما را به سمت عقلانیت مدرن سوق میدهند.
مقدسی با تشریح وضعیت جامعه در حال حاضر گفت که در حال حاضر عده ای به سمت بنیادگرایی و عده ای هم به سمت نسبی گرایی رادیکال حرکت میکنند در حالی که باید به یک مدلی از تردید رسید که برگر آن را توضیح داده است. در نگاه وی تردید، نسبی گرایی نیست ولی یک موضع قطعی هنجاری در مورد حقیقت ندارد. نسبی گرایی یک موضع قطعی دارد و معتقد است که حقیقت وجود ندارد و یا حقیقت ها هستند که وجود دارند. در نگاه وی تردید یک موضوع قطعی نیست بلکه یک نحوه گشودگی است. تردید، الحاد هم نیست چون الحاد هم در معانی مختلف خودش قطعیت دارد. در نگاه وی تردید، حیرت هم نیست که برگر میگوید کیرکگور، حیرت را شروع فلسفه میداند و به آن میگوید تردید مثبت.
تفاوت تردید منفی و تردید مثبت در نگاه برگر
برگر میگوید چیزی که من در مورد آن صحبت میکنم به آن تردید منفی میگویم و شروع فلسفه با حیرت و تردید با هم است. حیرت یک نوع مواجهه با جهان است ولی تردید نوعی مواجهه با معرفت موجود است. فلسفه در جایی شروع میشود که شما به چیزهایی شک کردید و در برابر چیزی حیرت کردید. وی میگوید تردید یک نوع جستجوگری و گشودگی است که در میانه نسبی گرایی و بنیادگرایی قرار می گیرد و نوعی به تعویق انداختن قضاوت و خضوع معرفتی در برابر جهان است. کسی که قضاوت نمیکند در واقع موضعی را اتخاذ نمیکند چون معتقد است که حقیقت، تملک پذیر نیست. البته اینگونه نیست که تردید به معنای در هوا معلق ماندن باشد بلکه یک نوع فرآیند است. وی میگوید که تملک حقیقت ممکن نیست ولی تقرب به حقیقت ممکن است. یعنی ما مرحله به مرحله جلو میریویم و به حقیقت نزدیک میشویم. تردید، رسیدن به پاسخ های موضعی است. تردید در اینجا نوعی آگنوستیسیزم یا لا ادری گری است که با گشودگی و مواجهه متواضعانه فلسفی و علمی جور در میاد.
این پژوهشگر فلسفه ادامه داد: دو نوع لادری گری داریم، نرم و سخت. این تقسیم بندی را از کتاب ریچارد کریل، «بیایید فلسفه بورزیم» گرفته ام. لاادریگری نرم میگوید من امروز، دلیلی له یا علیه یک باور ندارم ولی شاید در آینده برای من آشکار شود. مثلاً در مورد خدا میگوید من الان نمیدانم خدا هست یا نیست ولی شاید در آینده برایم ثابت شود. به نوعی یک لادری امیدوار است. یک لا ادریگر دیگری داریم به نام لادریگر سخت. او میگوید مسئله آنقدر خردگریز است که تا آخر دنیا هم مشخص نخواهد شد. مثلاً من نه میتوانم موضع دیندار را بگیرم و نه موضع مدرن و غیردیندار.
تقسیم بندی خردگریز، خردپذیر و خردستیز
تقسیم بندی خردگریز، خردپذیر و خردستیز از استاد ملکیان در اینجا میتواند مفید باشد. خرد ستیز، گزاره ایست که عقل علیه آن است. خردپذیر هم گزاره ایست که عقل می پذیرد ولی خردگریز گزاره ایست که عقل نمیتواند له یا علیه آن باشد. لا ادریگر نرم با فرآیند پاسخها روبروست و هر بار که به پاسخی میرسد محل تردید برای پاسخ بعدی خواهد بود. کسی که تردید دارد از عقل سلیم هیومی استفاده میکند و واقعیاتی که پاسخ عملی یافته اند را می پذیرد ولی همیشه در اندیشه یافتن مثال نقض است چون در حال تقرب به حقیقت است و به دنبال بازسازی موضع خود است. همانطور که پوپر هم در ابطال پذیری خود به دنبال مثال نقض گزاره های علمی و تجربی است تا گزاره های کلی تر را بیابد. بنابراین اگر کسی بخواهد دچار نسبی گرایی، بنیادگرایی و .. نباشد باید در حالت تردید قرار بگیرد و موضع او، موضع جستجوی مدام است. البته این کار برای بسیاری از افراد سخت است چون همه به دنبال قطعیت هستند.
تریبون داران سایکوتیک!
باید بررسی کنیم که چرا در جامعه افرادی که حرفهای قطعی مفت می زنند، اینقدر پرطرفدار هستند؟ ولی روشنفکرها که با تردید صحبت میکنند طرفدار ندارند؟ دلیلش این است که اساساً روان انسانها نیاز به قطعیت دارد. این قطعیت ها را گاهی افراد شارلاتان و گاهی افراد سایکوتیک میگویند! گاهی برخی از دینداران به خصوص در حوزه اصولگرایان چنان با قطعیت صحبت میکنند که لزوماً به خاطر شارلاتان بودن نیست بلکه کلام از هم گسیخته و سالاد کلمات آنها به نوعی سایکوز است. ولی چون سخنانشان خریدار دارد به آن تریبون میدهند. بدین وسیله به نوعی به تردیدی که در مخاطبان به وجود آمده است، قطعیت را تزریق میکنند. به گفته وی در حوزه فلسفه، دین و بسیاری از حوزه ها، قطعیت میفروشد ولی فضای جامعهشناسی اینگونه نیست. برای حل این مسئله چاره ای جز این نداریم که به سراغ یک عقلانیت انتقادی و نوعی تردیدورزی برویم.
این پژوهشگر فلسفه در تکمیل تصویر خود از فردی که تردید میکند، گفت: چنین فردی که میتوان او را لادری بنامیم معتقد است که حقیقت، نزدیکشدنی است نه رسیدنی. این مدل جا را باز میکند برای گفتگو و تکثر. نسبیگرایی مخالف این فرآیند است و ضد گفتگو. اساساً به نوعی دعوت به گفتگو برای نسبی گراها مسخره است.
وی در پایان سخنان خود گفت: بحث جالبی که برگر مطرح میکند این است که چه نوع حکومتی میتواند از تردید دفاع کند؟ وی میگوید باید یک ساختار سیاسی از تردید حمایت کند وگرنه ما به نسبی گرایی یا بنیادگرایی می لغزیم که البته با ازدیاد دینداران، به سمت بنیادگرایی میرویم.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰