انیمه حمله به تایتان یا Attack On Titan، که به تازگی نیم فصل اول فصل چهارم آن به پایان رسید، جزو یکی از بهترین انیمهها با شخصیتهای عمیق و محبوب است که شبکههای اجتماعی را در این چند وقت مال خود کردند. بعد از تحلیل شخصیتهای ارن و میکاسا، اینبار سراغ یکی دیگر از محبوبترین شخصیتهای این انیمه رفتیم. با تحلیل شخصیت لیوای همراه ویجیاتو بمانید.
احساسات طرد شده
یکی از کلیدیترین ویژگیهای شخصیت لیوای، سرد و خشک بودن آن و نداشتن احساسات عمیق و یا بروز ندادن این احساسات است. از آنجایی که در علم روانشناسی، تک تک رفتار انسانها با دلیل و منطق روانی جلو میرود، این ویژگی شخصیت لیوای نمیتواند بی دلیل در وجود او جا باز کرده باشد.
درواقع این رفتار او ناشی از یک طرحواره یا همان اختلال شخصیتی به نام بازداری هیجانی است. شخصیت لیوای نمیتواند متناسب با موقعیتهای مختلف واکنش احساسی جلوه دهد، یا به عبارتی دیگر، زمانی که وقت گریه کردن است، نمیتواند گریه کند یا زمانی که وقت خندیدن است نمیتواند بخندد و در کل هیچ واکنش احساسی نمیتواند بروز دهد. نه اینکه علاقهای به این کار نداشته باشد، بلکه واقعا نمیتواند و اگر هم اینکار را بکند ساختگی به نظر میرسد؛ چون خندیدن، گریه کردن، تعجب کردن و این گونه واکنشها را بلد نیست؛ اما چرا؟ ریشه این حالت خشک و بی احساسی در کجاست؟
سیری در گذشته
شخصیت لیوای کودکی بسیار سختی داشته است. با اینکه چیز خیلی زیادی از دوران کودکی او نمیدانیم، اما میدانیم در دنیایی بزرگ شده که نتوانسته مهر مادر و پدری را تجربه کند و به دست افرادی خشن بزرگ شده است.
وقتی یک کودک برای اولین بار دلش میخواهد احساساتش را بروز دهد، دوست دارد این احساسات را کنار مادرش بروز بدهد و یا کسی باشد که دست نوازش روی سر او بکشد و دلداریاش دهد. اما لیوای از این موقعیت محروم بوده و بنابراین هر موقع قصد بروز احساسات را داشته، یا با طرد بقیه مواجه شده و یا کسی را نداشته که به احساسات او اهمیت چندانی بدهد. این موضوع در ناخودآگاه او ثبت میشود و این باور را به خود تلقین میکند که تو درست احساساتت را بروز نمیدهی؛ پس بهتر است هیچ واکنشی نشان ندهی. به تدریج این قضیه باعث میشود که شخصیت یادش برود خندیدن و یا تعجیب کردن یا گریه کردن چگونه بوده و چه معنایی دارد.
اگر با این قضیه مبارزه نشود، این مشکل در بزرگسالی نیز سراغ شخصیت میآید و هر موقع که دلش بخواهد یک واکنش احساسی نشان دهد، جلویش توسط ناخودآگاهش گرفته میشود و دیگر نمیتواند واکنشی نشان دهد. این اختلال وقتی شدت پیدا میکند که دیگران به این شخصیت انگ بی احساسی یا سنگدلی بزنند؛ در صورتی که ممکن است آن شخص بیشتر از بقیه احساساتی باشد، اما طریقه بروز دادنش را بلد نیست.
سبکهای مقابلهای
این طرحواره که لیوای قربانی آن شده، مانند دیگر طرحوارههای روانشناسی، سبکهای مقابلهای دارد. یعنی این که هر شخصیت متناسب با دیدگاه خود و یا عوامل دیگر، نسبت به تنشهای ناشی از این طرحواره رفتارهای متفاوتی نشان میدهد که به آن سبک مقابلهای میگویند.
در این مورد، شخصیت لیوای سبک تسلیم را پیش گرفته است. تسلیم یعنی در برابر این اختلال گردن خم کنیم و دیگر برای برطرف شدندش اقدامی نکنیم و صرفا به دستورات ناخودآگاه خود گوش کنیم.
لیوای با بی اهمیت دانستن احساسات و بیهوده دانستن بروز آنها، سبک تسلیم را پیش گرفته و قصد ندارد که با آن مقابله کند یا شکستش دهد. این واکنش او باعث میشود که از مردم دور شود و کنار آنها احساس راحتی نکند؛ زیرا هر لحظه از این میترسد که دیگران از اینکه او نمیتواند احساساتش را بروز کند، ناراحت شوند یا اشتباه برداشت کنند.
یکی دیگر از سبکهای مقابلهای، جبران افراطی است. در این مورد، شخصیت قربانی به علت اینکه نمیتواند به درستی احساساتش را بیان کند، انرژی بسیار بزرگی در درون او جمع میشود و به مرور باعث ایجاد یک عقده بزرگ میشود که تخلیه آن گاهی با یک تلنگر ممکن است اتفاق بیافتد.
در مورد شخصیت لیوای هنوز این اتفاق صورت نگرفته اما بعید نیست در قسمتهای آینده کارهای عظیمی از او سر بزند.
رها شدگی
یکی دیگر از طرحوارههای روانی که ویژگیهای آن بسیار به ویژگیهای شخصیتی لیوای نزدیک است، طرحواره رها شدگی است.
بیایید یکم به تشریح ویژگیهای شخصیتی لیوای بپردازیم. شخصیت لیوای تا جایی که میتواند سعی میکند با کسی رابطه صمیمی برقرار نکند و حتی نزدیک کسی که احساس میکند قصد نفوذ به او را دارد نشود.
او با بقیه در حد یک دوستی سطحی که حتی نمیشه اسمش را دوستی گذاشت رابطه بر قرار میکند و طبق دیدگاه او، هر موقع لازم بودن صحبت کردن و برقراری ارتباط اثبات شد، آن موقع باید ارتباط بر قرار کرد و در غیر این صورت نیازی به دوست بودن و درد و دل کردن نیست. به عبارتی دیگر، انسان زمانی باید ارتباط برقرار کند که یک موضوع ضروری پیش آمده باشد و این موضوع ضروری یقیناً بیان احساسات و آشکار کردن رازها و ابراز علاقه نیست.
این دیدگاه شخصیت لیوای است؛ اما ریشه این باور ناشی از چیست؟
سیری در گذشته
طبق نظریات فرویدی ( که بیشتر تئوریهای تحلیل شخصیت از نظریات او گرفته شده) تمامی رفتار انسانها از عادتهای و باورهای سطحی روزمره گرفته تا عقاید عمیق و ریشهای آنها، دلیلی درونی دارد و بیشتر این دلایل در گذشته شخص به ویژه در دوران کودکی او ریشه دارد.
حال با اطلاعات محدودی که از گذشته شخصیت لیوای داریم و همچنین اطلاعاتی که از طرحواره رها شدگی داریم، میخواهیم تا حدودی گذشته لیوای را بازسازی کنیم تا به دلیل اصلی رفتار اکنون او برسیم.
شخصیت لیوای کودکی سختی را از سر گذرانده و اصلیترین مشکل او در کودکی، تنها بودن و نداشتن یک همدم یا رفیق است؛ شاید بگویید کنی با او بوده، اما در حقیقت بعد از یک مدتی کنی نیز او را ترک میکند. به طور کلی طی مرور زمان شخصیت لیوای به این باور میرسد که اگر به کسی وابسته شود و یا با یکی ارتباط برقرار کند، او لیوای را ترک میکند و لیوای میماند و غم ترک شدن توسط آدمها. این باور در وجود او تبدیل به یک حس فقدان میشود.
وقتی در دوره کودکی، شخصیتی توسط افراد محبوب او ترک و یا طرد شود، نوعی حس شکست در وجود شخصیت ریشه میکند. در واقع شخصیت فکر میکند که مشکل اساسی در ایجاد روابط دارد و در نتیجه دیگران او را دوست ندارند و او را ترک میکنند. این ترک شدن توسط دیگران، احساس بسیار بد و غیر قابل تحملی به شخصیت میدهد در حدی که تکرار این حس برای آنها میتواند یادآور دوران کودکی آنها باشد و برای آنها مثل یک شکنجه بزرگ میماند.
برای همین شخصیت لیوای از اینکه به کسی نزدیک شود و یا با او ارتباط برقرار کند، میترسد و در واقع از دوست شدن با بقیه دوری میکند. زیرا میترسد توسط آنها ترک شده و بازهم آن احساس ناخوشایند رها شدگی را تجربه کند.
این یکی دیگر از دلایل سرد بودن رفتار شخصیت لیوای است و طرحواره رها شدگی به صورت دقیق این علت را مشخص میکند.
به نظر من درد بهترین راه ادب کردنه
لیوای
سبک های مقابلهای
این طرحواره مانند طرحواره بازداری هیجانی، رفتارهای مقابلهای یا همان سبکهای مقابلهای دارد.
در سبک تسلیم، شخصیت به صورت ناخودآگاه سمت افرادی کشیده میشود که در وجودشان حس خیانت و در کل حس غیرقابل پیشبینی بودن حس میشود. در واقع شخصیتهایی با داشتن طرحواره رها شدگی به شخصیتهای مرموز و عجیب جذب میشوند و این فرایند جذب شدن به صورت ناخودآگاه است.
شاید دلیل نزدیک شدن شخصیت لیوای به ارن و زیک همین موضوع باشد، زیرا این دو، دو شخصیت غیرقابل پیشبینی هستند که هر لحظه مثل بمب ساعتی احتمال منفجر شدنشان وجود دارد.
در سبک فرار که در واقع بیشتر رفتارهای شخصیت لیوای را در بر میگیرد، شخصیت قربانی، از ایجاد رابطه صمیمی با دیگران خودداری میکند و سعی میکند زیاد وارد جمعهای صمیمی نشود و با کسی دوست نشود و حتی رابطه عاشقانه برقرار نکند؛ زیرا هر لحظه از اینکه توسط دوستانش یا معشوقش ترک شود میترسد و نمیخواهد احساس غیر قابل تحمل ترک شدن را مجدد تجربه کند.
وسواس بیش از حد
از ویژگیهای کمیک شخصیت لیوای، وسواسی بودن بیش از حد اوست. او حتی بعد از نبرد با تایتانها، خون تیغههای خود را با دستمال تمیز میکند.
این اعمال او تنها یادآور یک اختلال است؛ اختلال رایج وسواس فکری و عملی. در واقع افرادی که این اختلال را دارند، همیشه نوعی نظم خاص و قوانین خاص در ذهنشان وجود دارد که اگر آنها را رعایت نکنند، خیالشان راحت نمیشود و شب خوابشان نمیبرد. شستن بیش از حد دستها، منظم کردن مداوم اشیا داخل خانه و تمیز نگه داشتن وسایل شخصی، آن هم به صورت افراطی، از ویژگیهای افراد دارای وسواس فکری و عملی هستند.
شخصیت لیوای تا حدودی این اختلال را دارد و تنها کسی است که بین شخصیتهای انیمه، به نظم داخل خانه، تمیز بودن تیغهها و در مواقعی مرتب بودن لباسهایش اهمیت میدهد. اما علت این رفتار او چه میتواند باشد؟ به عبارت دیگر، چه چیزی باعث شکل گیری اختلال وسواس فکری و عملی میشود؟
رایجترین علت این اختلال، عوامل ارثی است که جای بحثی ندارد؛ اما خارج از آن عوامل دیگری نیز روی ایجاد این اختلال تاثیر دارد.
یکی از این عوامل، استرس بیش از حد ناشی از یک حادثه خاص یا یک شرایط بحرانی است. در واقع این استرس که بیشتر اوقات در دوره کودکی اتفاق میافتد، حس ترس و بی قراری را به وسواس فکری تبدیل میکند. افراد داری این اختلال، برای کاهش استرس خود به اعمالی مثل مرتب کردن اتاق، شستن دستها و تمیزکاریهای غیر ضروری روی میآوردند.
شخصیت لیوای نیز برای تخلیه انرژی منفی و کاهش اضطراب خود، دست به این رفتار میزند تا شاید کمی از مشغولیتهای فکریاش خلاص شود و فرصت فکر کردن به چیزهای مهمتر را پیدا کند.
ترس، محرک اصلی شخصیت
شاید باور این جمله برایتان سخت باشد، اما لیوای شخصیتی ترسو است. ترس از کودکی همراه او بوده و یک بخش جدا نشدنی در وجود اوست. ترسهای او معمولا زمانی که رفتارهای نامتعارفی میکند جلوهگر میشود.
زمانی که او درحال تمیز کردن محیط اطرافش است، زمانی که بی دلیل از شخصیتی دوری میکند، زمانی که سعی میکند واکنش خاصی نشان ندهد و ابراز احساسات نکند، در واقع به ترسهایش بها میدهد.
اما فرق او با دیگر کسانی که ترس را در وجود خود دارند، این است که لیوای سعی میکند زیاد به ترسهایش دامن نزند و آنها را در همان حد ناخودآگاه نگه دارد.
منظور از ترس، ترسیدن از جنگ یا نبرد با تایتانها نیست، منظور از ترس همان عدم توجه به دیگران و دوری کردن از آنها و فاش نکردن درون خود است.
او از این میترسد که اگر ابراز احساسات کند، اطرافیانش او را مسخره کنند و طردش کنند. همچنین از اینکه به کسی نزدیک شود و با او ارتباط عمیق برقرار کند میترسد، زیرا از این میترسد که نکند او را ترک کند یا علاقهاش یک طرفه باشد.
اما لیوای از انرژی محرک این ترسها استفاده میکند و سعی میکند به جای ماندن و غصه خوردن، تلاش کند تا با هوش خود و مهارتهای مبارزهای، خودش را در میان افراد محبوب کند تا احساس فقدان معنا را در درونش جبران کند. به عبارتی دیگر، او از تحدید برای خود یک فرصت میسازد. این ویژگی لیوای است که او را از دیگران متمایز کرده است.
اگر نمیخوای بمیری، پس فکر کن
لیوای
نظر شما در مورد این شخصیت محبوب چیست؟ تا چه حد مطالب گفته شده را قبول دارید؟
دوست دارید چه شخصیتی رو برای مقاله بعدی تحلیل کنیم؟
بیشتر بخوانید:
- تحلیل شخصیت ارن – حمله به تایتان
- تحلیل شخصیت میکاسا – در پناه یک شال قرمز
- برترین انیمههای پسا آخرالزمانی
- معرفی بهترین انیمههای دهه نود میلادی: از گاندام تا بسکتبالیستها!
- نقد انیمه Attack on Titan فصل چهارم قسمت سیزدهم – بی رحمی محض
https://vgto.ir/asg
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰