سهراب سپهری شاعر، نویسنده و نقاش معروف ایرانی است که در کاشان متولد شد. او یکی از مهمترین و مشهورترین شاعران ایرانی قرن معاصر به شمار میرود و طرفداران بسیاری دارد. سهراب در یک خانواده فرهیخته و هنرمند متولد شد، به همین دلیل از کودکی با هنر عجین بود. اشعار سهراب سپهری جایگاه ویژهای در میان مردم دارد و موضوع بیشتر اشعار او عاشقانه بودند. در ادامه با معرفی کامل شرح زندگی سهراب و آثار و اشعار او همراه شما خواهیم بود.
آنچه باید درباره سهراب سپهری بدانید:
سهراب سپهری کیست؟
منبع عکس: radioiranshahr ، نام عکاس: نامشخص
سهراب سپهری یکی از مهمترین شاعران و نویسندگان بزرگ معاصر بود. او علاوه بر شاعری و نویسندگی، در نقاشی هم مهارت ویژهای داشت و هنرمندی برجسته محسوب میشد. این هنرمند کاشانی، اشعار بسیار زیبایی سروده و آثار بسیار شگرف و پرمعنایی از او به یادگار مانده است. سهراب هنرمندی جستجوگر، پرتلاش، فروتن، کمال طلب، تنها و ساکت بود، به این معنی که ساعتها ساکت در جمعی مینشست و به فکر فرو میرفت. او بسیار انساندوست بود و با خانواده، دوستان و آشنایان بسیار متواضع و بزرگوارانه رفتار میکرد. شعر و نقاشی دو عضو جدانشدنی از زندگی سهراب بودند و تا پایان زندگی او را همراهی میکردند.
آرامگاه سهراب سپهری کجاست؟
منبع عکس: persian touring ، نام عکاس: نامشخص
پیکر سهراب سپهری در صحن امامزاده سلطان علی واقع در روستای مشهد اردهال (اطراف کاشان) به خاک سپرده شده است که یکی از جاهای دیدنی کاشان نیز محسوب میشود. در ابتدا یک کاشی فیروزهای رنگ روی مزار این شاعر بزرگ نصب شد، سپس یک سنگ سفید رنگ که روی آن قسمتی از شعر واحهای در لحظه از کتاب حجم سبز نوشته شده بود را جایگزین آن کاشی فیروزهای رنگ کردند. همچنین شعری روی سنگ مزار سهراب سپهری که با خطاطی رضا مافی حکاکی شده که به این شرح است:
به سراغ من اگر میآیید
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من
این سنگ در مهر ماه سال ۱۳۸۴ بهعلت سقوط مصالح ساختمانی که از بیدقتی کارگران نشات میگرفت، شکست و سنگ سفید رنگ دیگری که مشابه سنگ قبل بود، روی مزار این هنرمند قرار گرفت. در ۲۹ اسفند ۱۳۸۷ هم یک سنگ بزرگتر سیاه رنگ روی سنگ سفید نصب شد.
- آدرس: کاشان، روستای مشهد اردهال، صحن امامزاده سلطان علی بن محمد باقر (مشاهده روی نقشه)
زندگی نامه سهراب سپهری
منبع عکس: imna ، نام عکاس: نامشخص
سهراب سپهری در ۱۵ مهر ماه سال ۱۳۰۷ در شهر کاشان متولد شد، اما خود او میگوید:
من کاشیام؛ اما در قم متولد شدهام. شناسنامهام درست نیست. مادرم میداند که من روز چهاردهم مهر درست سر ساعت ۱۲ به دنیا آمدهام. مادرم صدای اذان را در لحظه تولد من میشنید.
سهراب و خانوادهاش پس از یک زندگی کوتاه در قم، به گلپایگان و خوانسار سفر کردند و بعد از آن در سرزمین پدری خود یعنی کاشان ساکن شدند. پدربزرگ او به نام میرزا نصرالله خان، اولین رئیس تلگراف کاشان بود و پدرش اسدالله و مادرش ماه جبین هر دو اهل هنر و ادبیات بودند. پدر سهراب کارمند اداره پست و تلگراف کاشان بود؛ اما در طراحی، موسیقی و نقاشی هم مهارت خاصی داشت. سهراب در توصیف پدرش میگوید:
کودک بودم که پدرم بیمار شد و تا پایان عمرش یعنی سال ۱۳۴۱ بیمار ماند. من هنر نقاشی را از پدرم آموختم.
سهراب مادر خود را بسیار دوست داشت و در توصیف او گفته است:
مادری دارم بهتر از برگ درخت…
مادر سهراب در زمان حیات پسرش زنده بود و در سن بالای ۹۰ سال در سال ۱۳۷۳ فوت کرد. از مادر سهراب چندین شعر در کتاب «زنان سخنور ایران» آمده است. جالب است بدانید که پدربزرگ مادری سهراب هم اهل هنر بود و کتاب ناسخ التواریخ از آثار او به شمار میرود. سهراب تنها یک برادر به نام منوچهر و سه خواهر به نامهای همایون دخت، پری دخت و پروانه داشت.
سهراب سپهری دوره ابتدایی خود را در دبستان خیام کاشان و دوره متوسطه خود را در دبیرستان پهلوی کاشان گذراند. او پس از به پایان رساندن دوره دبیرستان خود، در اداره فرهنگ کاشان مشغول به کار شد؛ اما همزمان تحصیلات خود را هم ادامه داد و توانست دیپلم بگیرد. سپس در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران تحصیلات خود را ادامه داد و موفق به اخذ نشان درجه اول علمی شد. او در طی این دوران، مدتی را در شرکت نفت مشغول به فعالیت شد، البته سرودن شعر و نقاشی را هم ادامه داد.
منبع عکس: mizanonline ، نام عکاس: نامشخص
نخستین مجموعه شعر نیمایی سهراب به نام مرگ رنگ در سال ۱۳۳۰ منتشر شد و دومین مجموعه شعر او هم با عنوان زندگی خوابها در سال ۱۳۳۲ به انتشار رسید. او به فرهنگ و آیین شرقی بسیار علاقه داشت، به همین خاطر به کشورهای مختلفی همانند هندوستان، پاکستان، افغانستان، ژاپن و چین سفر کرد تا تجربیات جدیدی را به دست آورد و با فرهنگ و زبانهای دیگر آشنا شود. او مدتی را در ژاپن زندگی کرد و هنر حکاکی روی چوب را هم در آنجا آموخت؛ همچنین از آنجا که به اشعار قدیمی سایر زبانها علاقه زیادی داشت، ترجمه برخی از شعرهای کهن چینی و ژاپنی را هم در لیست افتخارات خود قرار داد.
سهراب در مرداد سال ۱۳۳۶ از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و به پاریس و لندن رفت. او زمانی که در پاریس بود، بورسیه تحصیلیاش قطع شد؛ بنابراین مجبور بود برای تامین مخارج زندگی خود و ماندن در فرانسه و همچنین ادامه دادن به هنر نقاشی، کارهایی همانند پاک کردن شیشه آپارتمانها را انجام دهد. او حتی گاهی از ساختمانهای بیست طبقه برای پاک کردن شیشهها آویزان میشد.
منبع عکس: pinterest ، نام عکاس: نامشخص
سهراب در طول زندگی خود نمایشگاههای نقاشی زیادی گذاشت و در سال ۱۳۳۷ هم طی مدتی مشغول به کار در اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی شد. تدریس در هنرکده هنرهای تزیینی هم در مهر ۱۳۴۰ بخشی دیگر از فعالیتهای او در طول زندگی بود. در حالت کلی، دهه اول و دوم زندگی سهراب به فراگیری علم و هنر و دهه سوم زندگی وی هم به کسب تجربه و سفر گذشت؛ همچنین او دهه چهارم زندگی خود را به سفرهای طولانی اختصاص داد. سهراب در تمام طول زندگی خود در پی فراگیری علوم بیشتر و هنر بود و طرفداران بسیاری داشت. جالب است بدانید که او هیچوقت ازدواج نکرد.
مرگ سهراب سپهری
سهراب سپهری در سال ۱۳۵۸ به بیماری سرطان خون مبتلا شد، به همین خاطر در همان سال برای درمان راهی انگلستان شد؛ اما متاسفانه بیماری او بسیار پیشرفت کرده بود و از آنجایی که ماندن او در انگلستان راهی از پیش نمیبرد، به تهران بازگشت. سهراب سرانجام در غروب اردیبهشت سال ۱۳۵۹ در بیمارستان پارس تهران بهعلت ابتلا به بیماری سرطان خون درگذشت.
آثار سهراب سپهری
منبع عکس: bahook ، نام عکاس: نامشخص
آثار بسیار متنوع و ارزشمندی از سهراب سپهری به یادگار مانده که کارنامه کاری او را بسیار درخشان کرده است. آثار وی به دو گروه منظوم و منثور تقسیم میشوند:
- آثار منظوم: هشت کتاب، مرگ رنگ، زندگی خوابها، آوار آفتاب، شرق اندوه، صدای پای آب، مسافر، حجم سبز، ما هیچ ما نگاه و آوارکتاب
- آثار منثور: اتاق آبی
سهراب در سال ۱۳۳۷ دو کتاب آوار آفتاب و شرق اندوه از مجموعه آثار منظوم خود را آماده چاپ کرد، اما موفق به چاپ آنها در آن سال نشد. سرانجام در سال ۱۳۴۰ این دو کتاب را بههمراه دو نمونه دیگر از آثار خود به نامهای زندگی خوابها و آوار کتاب منتشر کرد، اما شهرت اصلی سهراب سپهری از انتشار شعر بلند او به نام صدای پای آب آغاز میشود که در سال ۱۳۴۴ منتشر شد.
از درخشانترین شعرهای فارسی قرن معاصر میتوان به شعر بلند مسافر سهراب سپهری اشاره کرد که در سال ۱۳۴۵ به انتشار رسید. سهراب سپهری در سال ۱۳۵۵ تمام هشت دفتر و منظومه خود را در هشت کتاب که یکی از اثرگذارترین مجموعهها در تاریخ شعر نو ایران به شمار میرود، گرد آورد.
سهراب سپهری رکوردار بیشترین قیمت نقاشی مدرن ایرانی است
نقاشی هم یکی دیگر از فعالیتهای سهراب در طول زندگی بود و در آن تبحر بسیار خاصی داشت. جالب است بدانید که او رکورددار بیشترین قیمت نقاشی مدرن ایرانی است. در سال ۱۳۹۳ دو تابلو وی با عنوان تابلو تنه درختان و انتزاعی به قیمت یک میلیارد و هشتصد میلیون به فروش رسید.
در سال ۱۳۹۵ هم دو تابلو دیگر از مجموعه تنههای درخت وی در حراج تهران به بالاترین قیمت پیشنهادی (اثر اول سه میلیارد و اثر دوم یک میلیارد و ۵۵۰ میلیون تومان) به فروش رسید. رکورد فروش نقاشی در ایران هم به یکی از چشماندازهای این نقاش بزرگ تعلق دارد که در سال ۱۳۹۷ به قیمت پنج میلیارد و صد میلیون تومان توسط فردی ناشناس در حراج تهران خریداری شد.
اشعار سهراب سپهری
منبع عکس: pinterest ، نام عکاس: نامشخص
اشعار بسیار زیبا و درخشانی از سهراب سپهری به یادگار مانده است که در ادامه به برخی از مشهورترین و مهمترین آنها اشاره خواهیم کرد:
زندگی نیست بهجز نم نم باران بهار
زندگی نیست بهجز دیدن یار
زندگی نیست بهجز عشق
بهجز حرف محبت به کسی
ورنه هر خار و خسی
زندگی کرده بسی
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد
دو سه تا کوچه و پس کوچه
و اندازه یک عمر بیابان دارد
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد
در این فرصت کم!؟
***
زندگی خالی نیست
مهربانی هست
سیب هست
ایمان هست
آری تا شقایق هست زندگی باید کرد
***
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمدهایم
دست ما در کف این رود بهدنبال چه میگردد؟
هیچ!
زندگی، وزن نگاهی است که در خاطرهها میماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
***
منبع عکس: vista ، نام عکاس: نامشخص
قایقی خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچکسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند
پشت دریاها شهری است
که در آن وسعت خورشید بهاندازه چشمان سحرخیزان است
شاعران وارث آب و خرد و روشنیاند
پشت دریاها شهری است!
قایقی باید ساخت
***
خانه دوست کجاست؟
در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه نوری که به لب داشت
به تاریکی شنها بخشید و به انگشت
نشان داد سپیداری و گفت
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا
سبزتر است
و در آن عشق بهاندازه پرهای صداقت آبی است
میروی تا ته آن کوچه
که از پشت بلوغ سر به در میآرد
پس بهسمت گل تنهایی میپیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاوید اساطیر زمین میمانی
و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد
در صمیمیت سیال فضا، خشخشی میشنوی:
کودکی میبینی
رفته از کاج بلندی بالا
جوجه بردارد از لانه نور
و از او میپرسی
خانه دوست کجاست؟
در صورتی که اطلاعات بیشتری از سهراب سپهری دارید، لطفا آن را با کجارو و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع عکس کاور: خبرگزاری ایرنا
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰