اظهارات مختلف اهالی فوتبال مانند آنچه که رضا چلنگر در مورد تلاش برای برقراری ارتباط با برانکو بیان کرد یا روایت نادر فریادشیران از ملاقات با جادوگر معروف فوتبال و همچنین صحبتهای محمد نصرتی در مورد زمان پا به توپش نشان میدهد که فوتبال ایران به طرز عجیب و عمیقی درگیر رمالی و جادوگری است. این درگیری شاید در وهله اول خیلی خیالی باشد اما صحبتهای تکان دهنده حمید جعفری نشان میدهد که اعمال نفوذ و قدرت یک جادوگر، سرنوشت خیلی از تیمهای فوتبال کشور را تغییر داده است.
حقایقی که جعفری بیان میکند یک خواب یا رویا نیست. او شاید تنها فردی در فوتبال ایران باشد که شدیدا با جادوگر معروف دچار چالش و تنش شد و در حال حاضر نیز تبعات و اثرات این درگیری را در زندگی خودش مشاهده میکند. به همین خاطر با کاپیتان اسبق تیم سایپا همکلام شدیم تا زاویهای تاریک در فوتبال کشور را روشن کند. جعفری نیز از تلاش جادوگر معروف برای رخنه در شرکت صنعتی سایپا تا تاثیر علیرضا نیکبخت واحدی در خراب شدن طلسم استقلال و همچنین ارتباط این فرد با شبکهای خرابکار و خطرناک در اندیمشک صحبت کرد:
گفته میشود که با جادوگر معروف برخورد داشتی. این اتفاق چگونه افتاد؟
این بحث طولانی است. از رسانههای مختلف هم پیش از این با من تماس گرفتند و خواستند که صحبت کنم. عادل فردوسی پور هم چندسال پیش تماس گرفت اما این، موضوعی است که باید به صورت مداوم از سوی رسانهها و همچنین نهادهای مربوطه پیگیری شود.
اولین کسی که با “ا.ا” به مشکل خورد و حضوری رو در روی او ایستاد من بودم. نادر فریادشیران هم ابتدا در جریان نبود. بعد از اینکه صحبت کرد، تهدید شده بود و به من گفت میخواهند اذیت کنند. من در آن زمان به قم رفته بودم و با برخی از علما و افرادی که میتوانستند در این زمینه کمک کنند، دیدار و گفتوگو کردم. تحقیقاتی در این زمینه انجام دادم و به طور کل کاری کردم که “ا.ا” دچار هراس شده بود.
این فرد چگونه به فوتبال کشور راه پیدا کرد؟
من به شرکت سایپا رفتم و با مدیران این گروه جلساتی داشتیم. گفته شد که “ا.ا” خودش کارگر سایپا بوده و اخراج شده . بعد به گنبد رفته بود و با مرتاضی که استاد این افراد است، دیدار کرده بود. داستان از اینجا شروع میشود. در زمان “م.ص” ، او به باشگاه ورود میکند اما مربیانی مانند مایلی کهن یا جیووانی مِی، اصلا او را نمیپذیرند. “م.ص” او را بازی داد و دور زد که بعدا ضربهاش را خورد.
*ماجرای چالش شما با او چگونه آغاز شد؟
من اعتقاداتی دارم و به آنها پایبند هستم. “ا.ا” حق را ناحق می کرد و من مخالف کارهایش بودم. به همین خاطر به قول معروف نوک سوزنش به من گیر کرد چون برنامههایش را به هم می زدم. یکبار در تبریز و یکبار در زمین ساها (تهران) با او صحبت کردم. مقابلش ایستادم و گفتم راهکار مقابله با تو را دارم. این کار را هم کردم. به طوریکه هرکجا اسم من را میشنید بلند میشد و میرفت.
من به قم رفتم و با برخی علما دیدار کردم. آنها حتی شناختی از این فرد داشتند و راهکارهایی جلوی پای ما گذاشتند. به این ترتیب در این مسیر قرار گرفتم. بعد از اینکه از فوتبال کنار رفتم، او در خیلی از زمینهها مانند مربیگری یا دیگر زمینههای کاری مانع من میشد. شاید برای برخی باورش سخت باشد یا برخی سوال کنند چرا این افراد که تا این حد قدرت دارند چرا کارهای بزرگتر نمی کنند؟ به هرحال این افراد محدودیتهایی هم دارند اما میتوانند کارهایی انجام بدهند. من با چشم خودم دیدهام. مقابله کردیم و کار انجام دادند، بعد خنثی کردیم و… همه این ها برای من تجربه شده، برای من قابل باور است چون با چشم خودم دیدم.
آیا ممکن است بگویید چه ضرباتی از این فرد خوردید و اینکه اصلا چگونه با افراد تیم ارتباط میگرفت؟
ضرباتی که خوردم این بود که مثلا از سایپا جدا شدم. او باعث این جدایی شد. شخصی به نام “ب.د” آن زمان با “ا.ا” در ارتباط بود. او ابتدا چمن زن بود یا لباسها و ساک ما بازیکنان را جمع میکرد و جا به جا میکرد. حتی کمتر از تدارکات تیم بود. افرادی مانند “م.ت” به این فرد بها دادند. “م.ت” از طریق او با “ا.ا” ارتباط گرفت و مرید او شد. مثلا با من که در آن باشگاه 8 سال زندگی کرده بود خیلی راحت امثال من را کنار گذاشت. خودم به شخصه کمک بزرگی کردم که سرمربی سایپا شود اما تا سرمربی شد به خاطر “ا.ا” اسم من را خط زد!
از اثرات کارها و اقدامات او موردی را به طور واضح لمس کردید؟
من دیدم که “ا.ا” چه کارهایی میکرد. مثلا بازی برنده را بازنده میکرد یا بازی بازنده را برنده میکرد. داستان های زیادی دارد. در ذهنم هست که چه کارهایی میکرد. بعد که به قم رفتم، به من گفتند اگر میخواهی مقابله کنی خطرناک است و تا حد مرگ میتواند آسیب بزند. به من دعایی دادند که همیشه همراهم باشد تا آسیبی به من نرسد. دستورالعملهایی برای خنثی کردن اقداماتش دادند. گفتند با ما تلفنی در ارتباط باش اگر دچار مشکل شدی، چندبار هم این اتفاق افتاد و کمک کردند تا برنامههای او را به هم بزنیم. جلساتی هم با نهادهای امنیتی داشتم.
قهرمانی یکی از تیم های تهرانی با “ا.ا” به دست آمد و در این مورد شک ندارم. “م.ج” بعد از این قهرمانی به “ا.ا” پشت کرد. به همین خاطر او را اذیت کرد، به مرز سکته رساند و در بیمارستان هم بستری شد. 11جلسه را فقط من آمار دارم که به امامزاده صالح میرفت و توبه میکرد. البته او مربی من بوده و به گردنم حق دارد.دوست ندارم از من دلخور شود.
حتی “ف.ک” یکی از تیم های شهرستانی را از این طریق قهرمان کرد و من او را غافلگیر کردم. او با شاه فالوده نمیخورد. زمانیکه مربی پیکان بود به او دو نشانه دادم و گفتم با چه کارهایی تیمش را قهرمان کرد. از پشت میزش بلند شد و گفت اینها را از کجا میدانی؟! از این رو به آن رو شد! گفتم اگر میخواهی بقیهاش را هم بگویم! بعد از آن به دنبال فالوده بود که با من بخورد!
با این حساب او نفوذ و تاثیر زیادی در فوتبال کشور دارد.
این موضوعات برای خود من خیلی جالب است. یک ماه پیش هم صداوسیما رفتم و کمی صحبت کردم که پخش نشد. برخی نهادها از من خواستند که این موضوع را باز نکنم. گفتند روی این موضوع برنامه داریم. در مورد مساله خوبان عالم از من سوال شد. گفتم اگر خوبان عالم اینها هستند باید هم این افراد تعریفش را کنند. اگر خوب بودند برجام یا تورم مملکت را دست میکردند. چطور خوبی هستند که پول یامفت و بدون حساب و کتاب در فوتبال را میخورند؟ عزیزی خادم کلاس این فدراسیون را پایین آورده و اصلا برای اینجا نیست. خودش میداند که چطور آنجا رفته، همه میدانند. الان هم “ا.ا” دوباره در حال جمع کردن یارانش در فدراسیون است. قرار است “م.ت” رئیس کمیته آموزش فدراسیون شود. خودش به عناوین مختلف مانند آشپز با تیم ملی همراه است و این طرف و آن طرف میرود.
خیلی از قهرمانان ما که یا علی و یا اباالفضل و یا حسین میگفتند دانسته یا ندانسته با “ا.ا” کار میکردند. این قصه سر دراز دارد. نه از “ا.ا” شروع شده و نه به او ختم میشود. این داستان به مجلس، دولت ورود کرده، مخالفان نظام در این قضیه هستند. میدانم که مرکزی در جنوب کشور و در اندیمشک دارند. به کمک افرادی که مثلا خدمتگذار نظام هستند در حال چیدن برنامههایی هستند. با برخی مقامات ارتباط دارند. بخشی از این ماجرا برایم ملموس است. بخشی را هم میشنوم و چون اطلاعات دارم درستی یا نادرستی آن را تشخیص میدهم.
مدیران شرکت سایپا بچههای جبهه و جنگ بودند و با “ا.ا” همکاری نکردند
*فارس: چگونه متوجه فعالیتهای ماورایی او شدید؟
قبل از اینکه من متوجه بشوم، او در تیم کارهایی انجام داده بود. ما در ابتدا فکر می کردیم دوست یا آشنای یکی از اعضای تیم است. کم کم متوجه کارهای او شدم. یک بار سبد آوردند و بستههای کوچکی مانند آجیل مشکل گشا که در هیاتها و مولودیها میدهند، به بازیکنان دادند. ما تعجب کردیم که این چه کاریست و این فرد کیست که هر هفته با تیم رفت و آمد میکند؟ بعد گفتند اسم مادرانتان را بگویید. بعد دیدیم دور زمین یا گوشههای زمین آب میریزند. کم کم شستمان خبر دار شد که ماجرا چیست.
آن زمان قائم مقام شرکت سایپا از آشناهای ما بود. با او تماس گرفتم و متوجه شدم آنها هم میدانند. جلساتی برای من ترتیب داد و در یکی از جلسات از 8 صبح تا 13 در این مورد برای من صحبت کردند. “ا.ا” حتی تلاش کرده بود که به شرکت هم نفوذ کند اما مدیران شرکت انسانهای معتقد و بچههای جبهه و جنگ بودند، او را نپذیرفته بودند. از آنجا پایم به این ماجرا باز شد. بعد از این من به “م.ت” گیر دادم. “م.ص” هم “ا.ا” را دور زده بود و او نیز ضربهاش را به “ص” زد.
“ا.ا” با اجنه سروکار دارد، “ص” به او گفت دکه باز نکن
*فارس: اگر ممکن است جزئیات بیشتری از اقدامات او بگویید.
او با جن سروکار دارد. اجنه خوب و بد دارند که او با جن بد سروکار دارد. اصطلاحا میگویند موکل. “ا.ا” برنامهاش را 2هفته به 2هفته میچید. بنابراین برای هر بازی دو هفته جلوتر بود. ما آن سال استقلال را رفت و برگشت بردیم. مقابل پرسپولیس نتیجه گرفتیم. پاس را بردیم. تیممان خیلی خوب نتیجه میگرفت و سوم جدول بودیم. قرار بود برای کمکی که کرده بود مدیر باشگاه مبلغی را به او بدهد.
زمانش که فرا رسید چند روز قبل از بازی با استقلال بود. به “ص” گفت وقتش است که پول من را بدهید. او هم گفته بود ما خودمان نتیجه گرفتیم و تیممان خوب است. برای خودت دکه باز نکن. “ا.ا” که برنامهاش را چیده بود، گفته بود مشکلی نیست. بازی را میبرید اما شما بعد ازبازی برکنار میشوید. دقیقا همین هم شد. ما بازی با استقلال را بردیم. روز بعد از بازی تیم را جمع کردند که تقدیر و تشکر کنند. “ص” هنگامی که داشت برای اعضای تیم صحبت میکرد، به او خبر دادند که برکنار شدهای و از همانجا رفت!
*آیا در آن زمان فقط سایپا درگیر شد؟
این اتفاقات زیاد است. در پیکان هم چنین اتفاقاتی بود چون به این باشگاه هم رخنه کرد. باعث شد یکسال این تیم سقوط کند. پیکانیها فهمیده بودند سایپا کارهایی انجام میدهد که این تیم بیفتد. از من خواستند کمکشان کنم. آن سال من سایپا نبودم. سایپا در نیمفصل با ضعیفترین بازیکنان با اختلاف صدرجدول بود. در کرج تمرین میکردند. به خاطر موضوعی، در تماس تلفنی قرار شد سرِ زمین “م.ت” را ببینم. یادم است که ماه رمضان بود و روزه بودم. شیرینی و خرما گرفته بودم که افطار کنم اما “م.ت” میترسید از شیرینی و خرمای من بخورد به خاطر اینکه ممکن بود داستانهایش باطل شود!
او به من گفت امسال در آسیا قهرمان میشویم. گفتم اگر پایان فصل برای ماندن تلاش نکردید من اسمم را عوض میکنم. نیشخندی زد. گفت ما روی ابرها هستیم، تو کجا فکر میکنی؟! همین داستان شد که من به قم رفتم. در نیم فصل دوم قرار شد برخی بازیهای سایپا را خودم بین تماشاگران حاضر شوم. برخی بازیها را هم زنگ میزدند و میگفتند نباید بروی، اگر بروی نتیجه عکس میدهد. ولی اگر کاری که میگوییم را انجام بدهی سایپا نتیجه نمیگیرد.
*یعنی از طریق شما اقدامات او را خنثی میکردند؟
خداگواه است این اتفاق افتاد. من کاری نمیکردم. فقط اطلاع میدادم که من اینجا هستم. بقیه کار دست خودشان بود و نمیدانم چکار میکردند. طوری شده بود که “ا.ا” وقتی من را روی سکوها میدید جایش را عوض میکرد. حالا اینکه چطور متوجه میشد که من هستم و چکاری انجام میشود را نمیدانم.
ناصر شهسواری کار را خراب کرد. او باور نداشت. سایپا بازی آخر نمیدانم مساوی کرد یا برد. پیکان بازی را باخت. اگر این برعکس اتفاق میافتاد سایپا یعنی تیمی که در نیم فصل اول با اختلاف در صدر جدول بود و میخواست به قهرمانی آسیا برسد، سقوط میکرد. اگر پیکان به حرف ما عمل میکرد، در لیگ میماند. ما با پیکان ارتباطی نداشتیم و فقط برای همان یک بازی به گوششان رسانده بودیم. البته خود آنها خواسته بودند.
میتوانید نمونهای از کاری که انجام دادی را بگوئید؟
4 هفته به پایان بازیها، پیکان با استقلال اهواز بازی داشت. میباخت همان روز سقوط میکرد. من با یکی از دوستانم به پیکانشهر رفتیم تا بازی را تماشا کنیم. جمعیت زیادی هم آمده بود. در نیمه اول پیکان از محوطه جریمه خودش بیرون نمیآمد. یک گل هم خوردند. بین دو نیمه “غ.گ” که سلاموعلیکی با هم داشتیم و همراه تیم پیکان آمد گفت ببازیم سقوط میکنیم. میدانیم کار سایپاییهاست، به ما کمک کن. گفتم من نه بازیکن شما هستم و نه مربی، چه کار کنم؟ ارتباط مستقیم او با من از طریق همین دوستم بود که همراهم بود. به دوستم گفتم کمک میخواهد و منظورش بحث ماورایی است. دوست من به قم ز زد. به او گفتند “ا.ا” در تماشاگران نشسته و تا از استادیوم بیرون نرود، سحرش باطل نمیشود.
به “گ” گفتم ماجرا این است، گفت من که او را نمیشناسم. تو پیدایش کن. وقتی من از جایم بلند شدم، “ب.د” من را دید و من هم او را دیدم. خودش را پنهان کرد. بیشتر نگاه کردم، دیدم سرپرست تیم سایپا و مدیر باشگاه سایپا هم در تماشاگران هستند و روی سرشان روزنامه کشیدهاند. بازی پیکان و استقلال اهواز بود و ایندو نفر آنجا چه میخواستند؟! چرا به جایگاه ویژه نرفته بودند؟! گشتم و “ا.ا” را پیدا کردم. نشانههای او را به “گ” دادم و گفتم تا او را بیرون نکنید بازی به روال عادی بر نمیگردد. می توانید دعوای ساختگی راه بیندازید.
او گفت الان یک بر صفر عقبیم و این کار ممکن است اوضاع را بدتر کند و جو به هم بریزد. گفتم یک راه دیگر وجود دارد. “ا.ا” از دوربین میترسد. دو تا دوربین بفرستید به سراغ او بروند. همین هم شد. تا دوربینها را دید فرار کرد و از استادیوم بیرون رفت. وقتی این اتفاق افتاد، پیکان از نیمه خودش جلو رفت. از قم تماس گرفتند و گفتند “ا.ا” از استادیوم خارج شد! در دقایق آخر یک ضدحمله روی دروازه پیکان شد، استقلال اهواز شوت زد که به تیرک دروازه پیکان خورد، همان توپ برگشت و تبدیل به گل مساوی پیکان شد!
بعد از بازی کسی متوجه شد؟
بعد از بازی با “ف.ک” صحبت کردم. گفتم داستان این است و شما به این ترتیب مساوی کردید. گفت برو بابا، اصلا اینطور نیست و… گفتم باشد، من میروم ولی آن سال در تیمت هم با این کار و آن کار قهرمان شدی. دو نشانه دادم که دستپاچه شد و از جایش بلند شد!
گفتم اگر بازی آخر با ابومسلم مساوی کنید و سایپا ببازد، در لیگ میمانید. باید کاری کنید. گفت چکار کنیم؟ گفتم دو بلیت برای ما بگیرید، من هم مهم نیستم این دوستم مهم است. ما با شما به مشهد میآییم و فقط بازی را تماشا میکنیم. تیم شما نتیجه خودش را میگیرد اما سایپا میبازد. “ا.ا” برنامهاش را چیده و ما باید بیاییم و آن را خنثی کنیم. “ف.ک” قبول کرد و گفت باید ناصر شهسواری که مدیر باشگاه بود هم قبول کند. نزد او رفتیم چون انسان معتقدی بود ابتدا این مسائل را قبول نمیکرد. او را قانع کردیم اما در نهایت هم روز آخر ما را به مشهد نبرد و خبری هم نداد.
و پیکان باخت!
سایپا با استقلال رشت بازی داشت که این تیم را برد. پیکان به ابومسلم باخت. سایپایی که در نیم فصل میگفت قهرمان آسیا میشویم با یک امتیاز در لیگ ماند و پیکان سقوط کرد. “م.ت” که من به او گفته بودم تو را پایین میکشم، از سایپا رفت و مربی یک تیم دیگر تهرانی شد. با من تماس گرفت و گفت به تیم ما بیا، جواب منفی دادم و تلفنم را هم به رویش بستم. 5بار با خانه ما تماس گرفت و پیام گذاشت که بگویید من با او کار دارم. رفتم ولی قراردادی امضا نکردم و برگشتم. دوباره درِ خانه ما آمد. رفتیم قرارداد بستیم. وسط بازیها که تیم نتیجه نگرفته بود، به من گفت حمید چرا کمک نمیکنی؟ گفتم من را روی نیمکت گذاشتهای، چه کمکی کنم؟ گفت از آن کمکها! به او گفتم دنبال چه هستی؟ فکر کردهای من که هستم؟ برو دنبال کار خودت! بعد از آن دوباره جدا شدم و تا الان هم دیگر او را ندیدم.
آیا افرادی که با این شخص کار میکنند دچار صدماتی هم میشوند؟
عوارض کار کردن با “ا.ا”، این است که “م.ت” سکته مغزی کرد، “م.ج” سکته قلبی کرد. آجورلو هم در جریان بود. حتی “پ.م” هم به سمت او رفت اما در میانه راه برگشت و ارتباطی نگرفت. آن زمان داستان “ا.ا” باز شد و برخی ترسیدند. بعضی هم اطلاعی نداشتند. مثلا “ب.غ” به من گفت کاری کن که من با “ا.ا” ارتباط بگیرم. گفتم این تو و این “ا.ا” فقط بدان اگر رفتی دیگر رفتی! هرکس به سمت او رفت یعنی به خدا پشت کرد. تعجب کرد و ترسید. شبها زنگ میزد و میگفت میترسم و خوابم نمیبَرد! گفتم نباید به این مسائل فکر کنی.
گفته میشود شما برای خنثی کردن اقدامات این شخص، به جادوگری در شمال مراجعه کردید.
من از این آدم ضربه زیاد خوردم. نزد هیچ کس نرفتم. فقط به قم رفتم و با دو تا از مراجع صحبت کردم. جالب است که من نه مصدوم بودم و نه مشکلی داشتم اما ناگهان در زانوی چپ من درد افتاد به طوریکه میدویدم لنگ میزدم. روزی که به دفتر آن عالم رفتم، انگار وقتی به صورت من نگاه میکرد در مانتیور میدید! گفت پسرم تو در پای چپت درد داری، این درد کار “ا.ا” است که دیگر نتوانی بازی کنی! از آن سال به بعد بارها برایم موقعیت کار در زمینههای مختلف ایجاد شد اما همگی در دقیقه90 خراب میشدند. به هرکه مراجعه کردم گفت او تو را بسته یعنی طلسم شدهای. با این حال به خدا اعتقاد دارم. با این فرد اصلا تعاملی نخواهم داشت. پیش کسی هم نمیروم که طلسمم را باز کند. هم مدرک تحصیلی دارم، هم سوابق کاری خوب و هم ارتباطات قوی اما با اینکه مثلا با برخی نمایندگان مجلس دوست هستم کارم پیش نرفته است. اشکالی ندارد. خدا بزرگ است.
بعد از این اتفاقات آیا بازهم برای محدود کردن و مقابله با این شخص به ارتباط با علما ادامه دادید؟
بعد از این ماجراها هم دیگر به آن عالم مراجعه نکردم. وقتی بحث شخصی میشود، از شرایط خارج میشود. هرچیزی هم موقعیت و شرایط و زمان خاص خودش را دارد. من پسر پیغمبر نیستم اما اعتقاداتی دارم. سر این ماجرا خودم را کنار کشیدم. گفتم شاید خدا نمیخواهد. آویزان کسی نشدم اما این انتظار را داشتم در ممکلت اسلامی، اگر حقی ناحق میشود این افراد را جمع کنند. باید از یک جایی پاکسازی انجام شود. من در ارگانهای مختلف جلسات زیادی داشتم. خیلی راحت و شفاف گفتند فساد سیستمی است. اما این در ذهن من نمیگنجد. وقتی یک مقام بالای مملکت این حرف را میزند من تعجب میکنم.
باید اینها را پاکسازی کنند. اگر انسانهای خوب را بر سر کار بیاورند، همه چیز درست میشود. چرا اجازه میدهند افراد فاسد باشند؟ به من گفتند عزیزیخادم زیر ذره بین است. گفتم چه فایدهای دارد؟ آن روزی که تایید صلاحیت میشد باید این کارها را میکردید، نه اینکه الان او را زیر ذره بین ببرید. که آن داستانها را برای قرارداد VAR، خوبان عالم، حضور فلان آقا در کمپ تیم ملی بانوان و… به وجود بیاورد. باید زودتر جلوی کار را میگرفتید. الان او را بردارید فوتبال تعلیق میشود. میخواهید چکار کنید؟
مگر اینکه کاری کنند خودش برود. این همه آدم فوتبالی تحصیل کرده و معتقد داریم. از آنها استفاده کنید. اینها را میآورید و بعد میخواهید فسادشان را جمع کنید؟ حمید جعفری یک نفری چکار میتواند بکند؟ زورم نمیرسد پس خودم را کنار میکشم. آدمی هم نیستم که به “ا.ا” بگویم نوکرتم! هیچ وقت به عقایدم پشت نمیکنم. این مسائل گذراست. او 60سالش است. به فردوسی پور هم گفتم شما نمیتوانید کاری کنید و فقط میخواهید برنامه درست کنید. برنامههای تلویزیونی، رسانهها و سایتهای زیاد دیگری هم تماس گرفتند که صحبت کنم اما گفتم شما فقط به دنبال سوژه خودشان هستند. اگر جای دیگری به جز اینجا بود اصلا این حرفها را نمیزدم.
ظاهرا هیچ کس دیگری به جز شما تا این حد درگیر ماجرا نشد.
هیچ کس به اندازه من درگیر این ماجرا نبود. افرادی هستند که شاید نشانههایی دیدند و حرفهایی شنیدند. مانند هادی عقیلی که پسر بسیار خوب و معتقدی است. او پیشنهاد سنگینی از سایپا داشت اما به خاطر همین مسائل قبول نکرد. من کاپیتان سایپا بودم و گاهی از من مشورت میگرفت. جریان را برایش تعریف کردم. از خانه ما به باشگاه رفتیم. من قطع همکاری کردم. 5برابر سقف قرارداد آن زمان که 70میلیون بود را به عقیلی پیشنهاد دادند اما قبول نکرد. مدیرعامل شرکت سایپا مستقیما با او صحبت کرد گفت 2ساله 550میلیون میدهیم بمان، گفت نمیمانم. با مبلغی بسیار کمتر فکر کنم 160 میلیون، به سپاهان رفت تا اصلا در تهران نباشد. گفت در چنین فضایی بازی نمیکنم.
چرا فوتبال ما تا این حد درگیر این فرد است؟ الان بحث عوض کردن شمارهها یا حتی دقایقی که تیم ملی گلزنی میکند مطرح شده!
او دو هفته جلوتر شروع میکند به چیدن مقدمات بازی، فکر نمیکنم کسی این جزئیات را بداند. ما زمان “م.ت” در جام حذفی با استقلال در استادیوم آزادی بازی داشتیم. اوج ماجراها همین سال بود چون خود “م.ت” درگیر این مسائل بود. هنوز با استقلال بازی نکرده بودیم. “ا.ا” دو هفته جلوتر برنامه را چیده بود. هنوز با استقلال بازی نکرده بودیم اما باشگاه برای فینال با سپاهان، در اصفهان هتل گرفته بود. محمدرضا ساکت فصل بعد به هادی عقیلی گفته بود که من از این مساله تعجب کردم!
“ا.ا” دو هفته جلوتر از بازی با استقلال، برنامه بازی را چیده بود. یک هفته مانده به بازی علیرضا نیکبخت واحدی از امارات برگشت و به استقلال اضافه شد. یادم هست که بارها بحث مجوز بازی نیکبخت مطرح شد. روز بازی او روی نیمکت استقلال نشست و مجوز بازیش هم صادر شده بود. اگر بازی میکرد تمام معادلات به هم میخورد چون “ا.ا” برای تک تک بازیکنان استقلال برنامه ریخته بود اما نیکبخت بعد از برنامهریزی او به این تیم اضافه شد. “م.ت” از دقیقه یک بازی را رها کرده بود و حواسش به این بود که نیکبخت بازی میکند یا نه. به خاطر “ا.ا” من هم که کاپیتان سایپا بودم روی نیمکت مینشستم.
ما یک کرنر زدیم،علیرضا منصوریان پرید تا توپ را دفع کند، توپ به سرش خورد و وارد دروازه خودشان شد! بعدا گفت من تعجب میکنم که با این طرف سر ضربه زدم اما توپ از آن طرف گل به خودی شد! ما جلو افتادیم اما 20دقیقه مانده به پایان بازی نیکبخت گرم کرد و وارد زمین شد. دو بار سانتر کرد، هردو توپ را وارد دروازه ما کردند و باختیم!
فکر میکنید دلیل حضور پررنگ این شخص در فوتبال چیست؟
چرایش مشخص است. دلایل زیادی دارد که من مهمترینها را میگویم. اول اینکه پول بادآورده و بی حساب و کتابی در فوتبال وجود دارد. میخورند و میروند. کسی هم جوابگو نیست. در فوتبال سندسازی زیاد است و اصلا سندی وجود ندارد. میلیاردها تومان هزینه میکنند و در آخر میگویند اوت شدیم رفت! مثل همین سایپا که نابودش کردند. چون خودشان توانایی ندارند به سراغ افرادی مانند “ا.ا” میروند. اگر یک آدم توانا و فوتبالیِ قوی باشد با این افراد کاری ندارد. چرا مایلی کهن قبول نکرد؟ گفت تو مال این صحبتها نیستی! چرا جیووانی مِی که غیرمسلمان بود قبول نکرد؟ چون خودشان توانایی داشتند. “م.ت” آن سال تیم را به پلی آف برد، دست به دامان “ا.ا” شد که در پلیآف تیمش را نگه دارد!
طرف هم همه چیز برایش فراهم است. نشسته و یک باشگاه عریض و طویل در خدمتش هستند. هرکه را بخواهد میبرد و هرکه را بخواهد میآورد. به سرمربی دستور میدهد. پولش را میگیرد و حرف هم بزنید تکانتان میدهد. دیگر چه میخواهد؟ فکر نکنید فقط در فوتبال هستند. فراتر از فوتبال هم رفتهاند. همین آدم اوایل با ترس و لرز به باشگاه میآمد اما الان خیلی راحت باد به غبغبش میاندازد و با تیم ملی میرود و میآید. اسمش هم در رسانهها میچرخد. آوردن اسم این افراد یعنی مطرح کردن و وجاهت دادن به آنها، معروف میشوند. زمانی باید اسم آن ها مطرح شود که سیاستی پشت آن باشد و بخواهند این بساط را جمع کنند.
هیچ چیزی هم نیستند. بخشی از کارشان شو و نمایش است. اول شما را به یک باور میرسانند. مثلا دو بازی را برای شما در میآورند و شما باورش میکنید. بعدا در حوزههای دیگر از شما سو استفاده میکنند. اگر روزی هم کاری نگرفت و وعدهاش عملی نشد هزاران دلیل میآورد که چرا نشد!
در حال حاضر مسائل عجیبی پیرامون ارتباط این شخص با برخی مدیران فوتبال مطرح شده!
الان در حال وارد کردن نفراتشان به فدراسیون هستند. “م.ت”آلمان بوده و صدایش کردند و آمده، افراد دیگری را هم میشناسم که با این ها ارتباط دارند و در اندیمشک هستند و ساپورت میکنند. اصلا فعالیت ضدنظام دارند. یکی از پایگاههایشان آنجاست. نمایندههایشان در مجلس هستند. چند سرمایه دار حامیشان هستند. حتی با مخالفینِ خارج از ایران ارتباط دارند. به هرحال اخبار به من میرسد، همانطور که نفراتی بودند و آن زمان به من اطلاع میدادند. اما دیگر پیگیر این ماجرا نیستم و کاری نمیکنم. 10سال است بابت این اتفاقات و مسائل خانه نشین شدم اما یک نفر نیامد بگوید این همه کار کردی و حرف زدی، بیا از تو حمایت کنیم تا این افراد را جمع کنیم. هیچ کس به داد من نرسید. من هم گفتم مگر چقدر توان دارم؟
پس با این حساب، ماجرا بسیار جدیتر از چیزی است که ما پیش از این تصور میکردیم. در واقع یک جنگ است.
دقیقا جنگ است اما متاسفانه افراد مشکل داری در کشور هستند که مانع جمع کردن این افراد میشوند. من با یکی از افراد امنیتی صحبت کردم. به من گفت ما این مساله را میدانیم ولی باید سیستم بخواهد. من میتوانم این مساله را جمع کنم اما عدهای هستند که به شما انگ میزنند و شما را نابود میکنند. آدمهای کوچکی هستند که به این افراد نیاز دارند. از آنها استفاده میبرند و حمایت هم میکنند. اگر پا جلو بگذاری، خرابت میکنند. باید شرایطی فراهم کنیم که سیستماتیک جمع شوند. گفتم اینها هر روز رخنه میکنند و قویتر میشوند.
امثال ما که معتقدیم و این نظام و مملکت را قبول داریم میخواهیم حرکتی انجام شود که بساط فساد جمع شود. یقه پاره نکردیم ولی به خدا و دینمان عِرق و تعصب داریم. دوست داریم حق کسی خورده نشود. دوست داریم فارغ از مسائل سیاسی، ممکلتمان خوب شود. امثال این افراد نباید در سیستم قرار بگیرند.
*در حال حاضر مسائل عجیبی پیرامون تیم ملی مطرح شده و خیلیها میگویند دستوراتش در تیمملی اجرا میشود. حتی گفته میشود اعداد دقایق گلزنی تیم ملی نشان از اعمال قدرت ماورایی او دارد.
شما الان در فدراسیون فوتبال چه فرد کار بلدی را می شناسید؟ زمانی شما میبینید یک مسالهای به نفع عموم جامعه است میگویید عیبی ندارد. مثلا میگویند خوبان عالم. اولا که کلمه قشنگی نیست ولی هر کلمه دیگری هم باشد، اگر واقعا این خوب عالم مورد استفاده کل جامعه باشد میگوییم به همه مردم سود میرساند. ولی خوبان عالمی که از کارهای غیراخلاقی و غیرانسانی فقط برای منفعت طلبی یک عده، نابودی یک عده دیگر و رشد کژیها استفاده میکند، چه خوبی دارد؟ از اینجا مشخص است که خودت هم از آن خوبان عالمی و اندازه خودت هم معلوم میشود. کدام خوبان عالم؟!
وقتی این ذهنیت به وجود بیاید که ما دقیقه 92 و97 گل زدیم، این اعداد به هم ارتباط دارند، عددش را به محاسبات و ریاضیات ببریم و… خودش بیانگر خیلی از مسائل است. من این حرفها را زدم که انشاالله اتفاقات خوب بیفتد. نه به دنبال مصاحبه هستم و نه به دنبال معروف شدن. امیدوارم که صحبتهای من در این زمینه کارایی داشته باشد. امیدوارم اینطور نباشد که امروز بگوییم و فردا فراموش شود. از خدا میخواهم که به همه ما کمک کند.
251 251
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰