فاطمه کریمخان: بعد از این که ویدئوی رامبد جوان، در حال پاک کردن اسم وریا و جایگزین آن با نام وحید در شبکه های اجتماعی واکنشهای بسیار زیاد و اغلب تندی گرفت، رامبد جوان در یک پیام یک دقیقهای اینستاگرامی توضیح داد که نگران بوده است «اسم وریا در پخش باعث مشکل شود» و در پی آن اجرای مسابقهی برنامهاش دچار اشکال شود و همه چیز به هم بریزد، بنا بر این آن طور که خودش میگوید با مشورت بچهها تصمیم گرفته است نام وریا را پاک کند. جوان در این ویدئو از وریا غفوری، و طرفدارانش عذرخواهی کرده و گفته است که قصد توهین به او و طرفدارنش را نداشته است.
ساعتی بعد از این پیام اینستاگرامی، شبکه ی نسیم که برنامهی خندوانه در آن پخش میشود هم بیانیهای صادر کرد و گفت که «این شبکه هیچ گونه محدودیت و ممنوعیتی در پخش اسامی فرد خاصی ندارد و… تصمیم اتخاذ شده، سلیقه و نظر تیم تولید برنامهی خندوانه بوده و هیچ گونه ارتباطی با سیاستهای سیما و شبکهی نسیم ندارد»
فرض را بر راستگویی میگذاریم، و اتفاقات قبلی که هول نام وریا غفوری رخ داده، از جمله ماجرای حذف تصویر او از برنامهی فوتبال برتر که موجب اعتراض جدی فرهاد مجیدی سرمربی تیم استقلال شد را نادیده میگیریم، فرض میگیریم که شبکهی نسیم و سیما به طور کلی هیچ محدودیتی برای نام بردن از وریا غفوری در برنامههای سیما وضع نکردهاند، و اینجا تازه اول گرفتاری ست.
به توضیح رامبد جوان نگاه کنید: «دیشب در مسابقهی قاتی بازی خندوانه اسم وریا توسط کامران (یکی از شرکت کنندگان در برنامه) نوشته شد و همان جا من به شک افتادم که اگر قرار باشد این در پخش دچار اشکال شود و مجوز پخش نگیرد، آن وقت امتیازدهیها در مسابقه به هم میریزد و خود مسابقه تحت تاثیر قرار میگیرد» این گفتهی جوان نشان میدهد که «استانداردهای روشنی برای سانسور برنامههای صدا و سیما اعلام نمیشود و در نهایت این «پخش» است که میتواند «تصمیم نهایی» را در مورد این که چیزی از آنتن صدا و سیما پخش شود یا نه اتخاذ می کند، و برنامهسازان به روشنی نمیدانند که به چه چیزی میتوانند نزدیک شوند و به چه چیزی نمیتوانند نزدیک شوند، کار از پرداختن به موضوعات جدی و مسائل مهم مبتلا به کشور گذشته است و برنامهسازان حتی باید در مورد مطرح شدن اسم کوچک یک بازیکن فوتبال هم در برنامههایشان دست و دلشان به لرزه بیافتد و نگران این باشند که تمام برنامهریزیشان برای یک فصل از برنامه ممکن است به آسانی دود شود و به هوا برود.
از طرف دیگر صدا و سیما بعد از حاشیههای برنامهی فوتبال برتر احساس لزوم را نکرده است که در مورد دلیل حذف نام و تصویر وریا غفوری از برنامهی فوتبالی شبکهی سه توضیحی بدهد و در آنجا صراحتا اعلام کند که آیا وریا غفوری هم به لیست طولانی ممنوعیتهای پخش صدا و سیما وارد شده است یا آن تصمیم هم ناشی از سلیقهی شخصی و تیمی برنامه فوتبال برتر بوده است.
وریا غفوری، محمدجواد ظریف نیست، اما احتمالا خیلیها هنوز حواشی مصاحبهی عادل فردوسیپور با ظریف در اواخر سال ۹۴ را به خاطر دارند، در حالی که ظریف در اوج محبوبیت و زیر حملات شدید گروهی که خود را دلواپس مینامیدند به سختی به مصاحبه با فردوسیپور تن داده بود، رییس وقت صدا و سیما مستقیما درگیر حذف مصاحبهی ظریف از برنامهی نود شد و توضیح دیگری در این مورد منتشر نشد، پر واضح است که امروز ما در شرایطی به مراتب متفاوتتر از سال ۹۴ زندگی و کار میکنیم!
لرزیدن دست و دل رامبد جوان برای نام بردن از یک ستارهی فوتبال بیدلیل نیست، میتوان او را به جان و ترس و عافیت طلبی متهم کرد، ولی میتوان در کنار آن نگاهی به فهرست بلندبالای ستارههای و برنامههای تلویزیونی انداخت که به دلیل پخش یک مصاحبه، پرسیدن یک سوال، یا درگیر شد در یک حاشیه که شایبهی سیاسی داشته است کنار گذاشته شدند، فردوسیپور تنها نیست، محمد شهریاری، محمدرضا شهیدیفر، فرزاد حسنی، محمد صالح علا، منصور ضابطیان و خیلیهای دیگر را میتوان به این فهرست اضافه کرد.
سعید نبی، تهیهکنندهی سابق برنامهی «مناظره»، در مورد درگیری برنامه سازان تلویزیونی با مرزهای نامشخص سانسور میگوید: «برنامه سازی در کشور ما قانون و قاعدهی خیلی مشخصی ندارد و با هرمسالهای سلیقهای برخورد میشود، آیا تعریف و نوشتهی خاصی برای خطوط قرمز داریم؟ همه چیز سلیقهای است. حال با این سلیقه، مهران مدیری یک طور با آن برخورد میکند، سعید نبی یک طور، مهراب قاسمخانی طور دیگری»
آقای نبی البته از استثناهایی است که شاید به دلیل این که سابقهای بیشتری در تولید برنامه دارد میتواند از «روشن نبودن خطوط قرمز تولید» گلایه کند، دیگران حتی به اندازهی او هم امکان صحبت کردن ندارند، نمونهی آنها کیا داوود اسفندیاری، مجری دو برنامهی پایش و حرف حساب است که در پاسخ به این سوال که تا به حال روی چه موضوعات جنجال برانگیزی کار کرده گفته است: اگر بخواهم در مورد سوژههای پرحاشیه ای که کار کردم صحبت کنم «دوباره ممنوعالکار میشوم»، باید از این حرف نتیجه گرفت که مشتی سوژه و واژه و چهره ممنوعه وجود دارد که مصداق «اسمش را نبر» شده است، و مجریان و برنامه سازان بعد از این که به آنها اشاره کردند میفهمند که دچار منع و ممنوعیت شدهاند، و خوب در چنین فضای ناروشنی، تخیل و حدس زدن، برای تصور حدود و خطوط و مرزها به کار میافتد، چه چارهای غیر از این!؟
به نظر میآید وضعیت شبیه حرکت در میدان مین با چشم های بسته است، نه؟ آیا کسی هست که از دعوای «فدایت شوم وریا» و «خاک بر سرت رامبد» کمی عقبنشینی کند و به وضعیت اسفناک سیاستگذاری سانسور توجه کند؟ آیا کسی هست که مایل باشد بداند دعوا اصلا مربوط به وریا و رامبد نیست، بلکه در حوزههای دیگر، در حوزهی نشر و رسانه و تئاتر و فیلم هم وضعیت مشابهی حاکم است که طی آن تولیدکنندگان آثار صرفا بر مبنای حدسیات دست به خودسانسوری میزنند و در اغلب موارد حتی نوشتههای قبلا تکه تکه شده و اسیر خودسانسوریشان با اعمال سلیقه از سوی یک هیات ناشناس که حتی در راهروی های ادارههای مختلف وزارت ارشاد هم اثری از آنها به چشم نمیخورد ممنوع اعلام میشود و حاصل زحماتشان به مشتی کلمه برای انبار شدن در کمد تبدیل میشود و با این اوصاف باز هم و همواره این تولید کننده اثر است که مقصر است؟
۵۷۵۷
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰