مرحوم ایرج افشار (درگذشته 18 اسفند 1389)، طی سالیان طولانی، عضو هیئت علمی موسسه الفرقان در لندن بود، موسسه ای که در سال 1988 میلادی زیر نظر و با حمایت مالی زکی یمانی ـ وزیر نفت اسبق عربستان ـ برای حفظ نسخه های خطی اسلامی تشکیل شد. اعضای این مرکز، از دانشمندانی از کشورهای مختلف اسلامی و برخی از شرق شناسان تشکیل شده بود که یکی از آنها نیز مرحوم افشار بود. برای سالهای متمادی ریاست این موسسه در اختیار دکتر شریفی یک دانشمند ایرانی بود که این اواخر در ایران اقامت گزید و مع الاسف اکنون از احوال وی بی خبرم.
مرحوم ایرج افشار در برنامه های این موسسه، جلسات مشورتی و نیز دوره های آموزشی آن که در استانبول برگزار می شد، شرکت می کرد. موسسه مزبور، آثار زیادی را در میراث اسلامی، بویژه در نشر فهارس نسخه خطی کتابخانه هایی که فهرست نشده بود منتشر کرد.
موسسه الفرقان در سال 2018 یادنامه ای برای مرحوم ایرج افشار با عنوان «بحوث و دراسات مهداه الی ایرج افشار» منتشر شد که مقدمه آن از زکی یمانی بود و شامل تعدادی مقاله می شد.این مجموعه به کوشش ابراهیم شبوح و دروش دو تن از همکاران مرحوم افشار در موسسه الفرقان به چاپ رسید. در میان مقالات، نوشته ای هم از اکمل الدین احسان اغلو که عضو هیئت علمی این مرکز و سالها رئیس سازمان همکاری های اسلامی و همین طور مدیر إرسیکا مستقر در استانبول، با عنوان «ایرج افشار کما رأیته» وجود داشت. اغلو در این یادداشت، شناخت خود را از ایرج افشار عرضه کرد و به حق می توان گفت، این شناخت کاملا منطبق با واقع و دقیق بود. در این مجموعه مقالاتی از دیگران از جمله از ایرانی ها، از محمد کاظم بجنوردی و صادق سجادی، عبدالحسین آذرنگ و نصرت الله رستگار هم بود. عارف نوشاهی، ایمن فواد سید، قاسم السامرایی، محمد الطبرانی، اسامه ناصر النقشبندی، و شماری دیگر هم از نویسندگان مقالات این یادنامه بودند. این مقالات به زبانهای عربی، انگلیسی و فارسی است. زکی یمانی در مقدمه دو صفحه ای خود از مرحوم افشار ستایش کرده و نوشته است: علامه افشار، دانشمندی از میان عالمان پژوهشگر و برجسته در جهان اسلام، در روزگار ما بود، مورخ، فهرست نویس، آگاه به مخطوطات فارسی، مولف و مرجع و منبعی غنی در حوزه مطالعات ایرانی در بسیاری مراکز اسلامی و غربی بود. او از وی با عنوان «اخی الاستاذ» یاد کرده، و با تعابیری زیبا، از او ستایش کرده است.
متنی که در ذیل می آید، ترجمه مقاله کوتاه احسان اغلو است که در باره ویژگی های مرحوم ایرج افشار نوشته است. این متن را از عربی و درست وقتی که از بیم کرونا در د خانه بست نشسته بودم، ترجمه کردم، امیدوارم بی اشکال باشد. این روزها که به سالگرد مرحوم ایرج افشار نزدیک می شویم (18 اسفند 1389) خواستم با ترجمه این مقاله، قدمی به احترام ایشان برداشته باشم.
اما اکمل الدین محمد احسان اغلو متولد 26 دسامبر 1943 در قاهره، در دانشگاه عین شمس در رشته علوم و شیمی درس خواند. مدتی در کتابخانه ملی قاهره فهرست نویسی کرد. در همان قاهره که بود، چند اثر از ترکی به عربی ترجمه کرد. او سپس در ترکیه اقامت گزید و دکتری خود را در دانشگاه آنکارا گذراند. اکمل الدین بیشتر به تاریخ ترکها، تاریخ اسلامی و هنر اسلامی علاقه مند بود ودر این زمینه ها می نوشت. در سال 1980 رئیس إرسیکا شد و برای مدت 25 سال ریاست آن را داشت. طی سالهای 2004 تا 2012 ریاست سازمان همکاری های اسلامی را داشت که إرسیکا شاخه تحقیقات تاریخی و هنری و فرهنگ اسلامی آن بود. وی در زمینه تاریخ و هنر ترک، و روابط ترکها با اروبا و عربها، فعالیت علمی داشت. از حوالی سال 2014 به دلیل تمایل به حزب خلق و کاندیداتوری از سوی آن، از چشم اسلامی های ترکیه افتاد. وی در سال 2017 هم تلاش مجددی برای ورود به سیاست داشت، که باز هم توفیقی نیافت. و اکنون هم حیّ یُرزق… وی ترکی، عربی و انگلیسی و اندکی هم فرانسه و فارسی می داند.
حافظ شاعر ایرانی:
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ایرج افشار (1925 ـ 2011)، مورخ، فهرست نویس، متخصص نسخ خطی فارسی و نویسنده شرح حال بزرگان و مؤلف، فردی برجسته در میان بزرگان ایرانشناس است. پدرش دکتر محمود افشار (1893 ـ 1983) به نوبه خود، مردی متفکر، مولف و شاعر ایرانی بود، چهره ای موثر، دوستدار ادب، و فرهنگ ایرانی شناخته شده بود، امری که زندگیش را برای آن گذاشت و بخش بزرگ ثروت خویش را در راه شناساندن فرهنگ ایرانی و توسعه آن هزینه کرد. موسسه موقوفات محمود افشار، نقش آشکاری در تحقق آرزوهای این پدر و پسر در خدمت به اهداف فرهنگی بر عهده گرفته است.
ایرج افشار طی تمامی سالهای زندگی سودمند خویش، بدون توقف، در جهت شناساندن و توسعه تحقیقات ایرانی تلاش کرد. او در باره خودش می گفت که وی تنها یک خادم فرهنگ ایرانی و فارسی است. با این حال، شهرت او، محدود در مرزهای ایران نماند، بلکه کارهای عالی او، و عمق دوستی وی نسبت به فرهنگ فارسی و تحقیقات ایرانی، از او یک دانشمند و فردی فراملی در مسائل مربوط به ایران عرضه کرد. او روابط بسیار گسترده با همه دانشمندانی داشت که در زمینه تحقیقات ایرانی در نقاط مختلف عالم فعالیت داشتند.
من طی دو دهه، بهترین فرصت را برای شناخت پروفسور ایرج افشار در اختیار داشتم، هرچند فعالیت مشترک و فعال ما از زمانی بود که موسسه الفرقان در سال 1988 تأسیس شد.
موسسه الفرقان، اساسا، برای شناخت و حفظ میراث اسلامیِ مخطوط و انجام فعالیت های متنوع در این زمینه، تأسیس شد. در دوره ای که من مدیر کل مرکز تحقیقات تاریخی، هنر و فرهنگ اسلامی (إرسیکا) بودم، شاخه ای از سازمان همکاری های اسلامی، در کنار پروفسور افشار، عضو هیئت علمی موسسه الفرقان نیز بودم، و به دلیل همین ارتباط کاری بود که دوستی میان ما شکل گرفت.
پروفسور افشار، پرونده ای بسیار پربار و پرحجم در زمینه علوم مختلف داشت. او در کنار فعالیت های درسی، و نیز کار مدیریتی در شماری از کتابخانه ها در مراکز دانشگاهی ایران، به کار تألیف صدها کتاب و هزاران مقاله پرداخت، و تردیدی نیست که دیگران هم با من در این نکته همنَظر هستند که دشوار بتوان عالمی ایرانی پیدا کرد که این حجم از تولید کتاب و اثر را در زمینه پژوهش در حوزه تاریخ و فرهنگ ایرانی داشته باشد. او میراثی عظیم و غنی از مقالات و کتابها و معرفی ها و انتشار اسناد و عکسها و متون و حواشی برای ما برجای نهاده که هیچ پژوهشگر ایرانی معاصر در این حد و اندازه کار نکرده است.
شگفتی من بیش از آن که مربوط به کارها و فعالیت های پژوهشی او در حوزه مخطوطات اسلامی و ایرانی، و نیز روش منظم او در فهرست نویسی باشد، و نیز بر اساس تخصص من در حوزه فرهنگ، در این نکته است که افشار، یک منبع بسیار مهم و استوار در حوزه مخطوطات ایرانی است. او از تمامی آنچه در حوزه نسخ خطی می نوشت، به محض آن که چاپ می شد، نسخه ای به من می داد.
در تمام این دو دهه، من فرصت ملاقات با پروفسور افشار را در لندن، استانبول، و تهران داشتم، و به همین جهت، با دیدگاههای او در مسائلی که مورد توجه و اهتمام مشترک ما بود، آشنا و بهره مند بودم. از زمانی که من در سال 2005 مدیر کل سازمان همکاری های اسلامی شدم، فرصت دیدار من از تهران بیشتر و زمینه ملاقات با پروفسور افشار و یا دست کم گفتگوی تلفنی با او را داشتم.
ایرج افشار، شعف واقعی برای فعالیت های علمی داشت، و این بویژه در حوزه مخطوطات بود، به طوری که هیچ چیزی مانع او برای کار علمی نبود. زندگی او همه بر محور کتاب گذشت، و او خود و زندگیش را تماما وقف تحقیقات علمی، مطالعه، تألیف و پژوهش می کرد، به طوری که من حتی یک بار نشنیدم که او از سیاست سخن بگوید. البته آگاه بودم که او به شکل منظم، اهل ورزش است و در واقع، در کوهنوردی فردی ممتاز بود. بنابر این نبایست تعجب کرد که وی سخت مراقب سلامتی جسمی خود تا سر حد امکان بود. او مردی بسیار دلپذیر و عالی بود. در میان دوستان ایرانی من، ایرج افشار و محمد تقی دانش پژوه، تنها کسانی بودند که همیشه با همدیگر بودند. شگفتی من از حافظه عجیب او بود که تا پایان حیاتش آن را با خود داشت. من آخرین گفتگوی تلفنی با ایشان را که تنها چند هفته پیش از درگذشت وی بود، به یاد دارم که کاملا و مثل دفعات قبل، حاضر الذهن بود، و از آخرین تحقیقاتش برایم سخن گفت.
ایرج افشار، ارتباط بسیار خوبی با بیشتر مراکز ایرانشناسی در اروپا و امریکا داشت. هر بار شما دانشمند یا پژوهشگری را در حوزه ایران شناسی، در هر کجا می دیدید، شاهد بودید که به سراغ نوشته های ایرج افشار می رفت یا از آنها استفاده می کرد، و یا حتی شخصا با افشار ارتباط داشت و از او کمک می گرفت. ا
ایرج فشار، نهایت احترام و ارتباط را با هر کسی که در باره فرهنگ و تاریخ ایرانی کار می کرد، می گذاشت. موقعیت و امانت داری او سبب شده بود تا بسیاری از کسانی که مخطوطات و اسنادی در اختیار داشتند، برای نشر، در اختیار او می گذاشتند. می دانیم که نسخه های خطی ایرانی و اسلامی فراوانی، در اروپا و امریکا و آسیا و بسیاری از نقاط دیگر عالم وجود دارد، و افشار، این توفیق را داشت تا به فهرست کردن مخطوطات فارسی در بسیاری از کتابخانه های غربی، به شکل علمی بپردازد. نمونه آن کتابخانه ویندنر در دانشگاه هاروارد، کتابخانه ملی اطریش، و نیز مرکز آرشیو آن کشور بود.
ایرج افشار گنج با ارزشی بود که دشوار بتوان در حوزه مطالعات نسخ خطی فارسی و اسلامی، مانند او را پدید آورد. اگر توجه داشته باشیم که این مخطوطات، به طور دایم در معرض از میان رفتن به به دلایل طبیعی یا بی توجهی است، می توانیم ارزش کار افشار را در پاسداری از این میراث به عنوان یک اقدام اعجاب برانگیز درک می کنیم، بویژه من آگاهم که افشار تمام این اقدامات را با نهایت علاقه و مراقبت و گذشت انجام می داد.
در دهه نود میلادی (قرن بیستم) بود که إرسیکا با همکاری موسسه الفرقان اقدام به برگزاری دوره های آموزشی برای فهرست نویسان در استانبول کرد. هدف از برگزاری این دوره ها، آن بود تا فرهنگ لازم و آموزش های عملی در برخورد با مخطوطات به فهرست نویسان و مدیران جوان کتابخانه ها داده شود، آن هم در شرایطی که حرفه فهرست نویسی، به تدریج، رو به اضمحلال می رفت. همین امر سبب شد تا من شماری از استادان و مدرسانی را که شایستگی و تجربه لازم برای تدریس در این دوره ها را داشته باشند، گرد آورم. آن وقت، پروفسور ایرج افشار، یکی از همین استادان بود که در این زمینه تلاش زیادی کرد. او فی الواقع، همیشه آماده مشارکت در این قبیل فعالیتها و حضور در هر نوع فعالیتی بود که به کار فهرست کردن مخطوطات مربوط می شد. بالاتر این که ایرج افشار، بیشترین حرص و ولع را نسبت به آموختن دانش خود به دیگران بدون هر قید و بند و شرطی داشت.
در سال 2000 و به مناسبت بیستمین سال تأسیس إرسیکا، سومین دوره جایزه ارسیکا برای انتخاب بهترین ها در حوزه تحقیقات علمی برگزار می شد، و پروفسور ایرج افشار یکی از کسانی بود که این جایزه را دریافت کرد. این به دلیل تقدیر و سپاس از وی به خاطر فعالیت های برجسته علمی او در حوزه تحقیقات ایرانی و تاریخ اسلامی بود.
زندگی ایرج افشار، حلقه ای متمایز از نظر فعالیت علمی خالص و انسانی و فداکارانه بود، و نتیجه این فعالیت فوق العاده و مشارکت پردامنه آکادمیک او این بود که سبب شد تا میراثی بسان گنج، از وی برای نسل های آتی بماند، با این تأکید که او، منبعی الهامبخش برای عالمان و پژوهشگران در مسائل ایرانی و جز آن بود و هست تا در عالی ترین سطح، از میراث علمی روشنگر او بهره ببرند، میراثی که افشار تمام زندگی خود را برای آن بکار گرفت و آن را به شکلی درخشان تقدیم دیگران کرد.
امروز گرچه کالبد خاکی ایرج افشار از چشم ما پنهان است، و اما او در وجدان و قلب ما زنده است؛ آتشی در قلب که هرگز خاموش نمی شود.
مرحوم افشار، ابراهیم شبوح و بنده خدا در سال 1389 در کتابخانه مجلس بررسی نسخه کهن الامامه و السیاسه منسوب به ابن قتیبه
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰