واکنشی بودن بخشی از این مواضع و تحلیلها به این معنا که از نظر این افراد هرچه را حاکمیت ایران تایید یا تکذیب کند باید عکس آن را انجام داد به وضوح آشکار است. همچنین تاثیر عملیات گسترده روانی و رسانهای اسراییل و حامیان آن در حق جلوه دادن خود و محکوم نمودن فلسطینیان و توجیه کشتارها و جنایتهای روزمره در غزه نیز در بخش دیگری از این تحلیلها روشن است. اما بخشی از این مواضع و تحلیلها نه واکنشی است نه از عملیات روانی و رسانهای تاثیر پذیرفته است، بلکه عمدتا از سر ابهام و پیچیدگی اوضاع یا از سر دلسوزی برای فلسطینیان است.
برای این عده این سوال و ابهام مهم وجود دارد که چرا حماس و جهاد اسلامی با توجه به اینکه از پیش آشکار بود و کاملا آگاه بودند که اسراییل به تلافی عملیات آنان دست به کشتار و خرابیها و جنایتهای وسیع میزند و جان و سلامتی هزاران بلکه دهها هزار انسان بیگناه از کودک و زن و مرد را میگیرد و زندگی را برای فلسطینیان از گذشته هم سختتر و غیرقابل تحملتر میکند دست به این حمله و عملیات زدند.
آنان معتقدند که امریکا و سایر همپیمانان اسراییل هرگز اجازه نخواهند داد به اسراییل آسیبی وارد شود و در صورت لزوم، همان گونه که اکنون مشاهده میشود از هیچ اقدام و کمکی به اسراییل برای حفظ و بقای خود و انتقام گرفتن فروگذار نخواهند کرد. لذا آنچه باقی میماند نه تنها دستاوردی برای فلسطینیان نیست بلکه اسراییل را جریتر ساخته و ضمن ایجاد خسارتهای عظیم و جبرانناپذیر به آنان، حلقه محاصره را تنگتر و زندگی را بر آنان مصیبتبارتر میکند. لذا این عده با دلایل مذکور و امثال آن اقدام حماس و جهاد اسلامی را محکوم میکنند یا حداقل نادرست و غیرقابل قبول و از سر ادراک شناختی نادرست یا هیجان و غرور و احساسات میدانند.
برای بررسی و راستیآزمایی این تحلیل و دلایل آن میتوان صحنه و روند اوضاع را از منظر دیگری هم مورد مشاهده و بررسی قرار داد و با در نظر گرفتن واقعیات آشکار و مسلم جاری، این سوال مهم را مطرح نمود که آیا میتوان راهبرد یا رویکرد یا سیاست بدیلی را برای فلسطینیان تصور و پیشنهاد کرد؟ یعنی فرض کنیم ما با همین نگاه و تحلیل در قبال حماس و جهاد اسلامی و سایر فلسطینیان به جای آنان قرار داشتیم یا در مقام مشورت با آنان قرار میگرفتیم، چگونه عمل میکردیم یا چه پیشنهادی به آنان میدادیم؟
ممکن است به آنان میگفتیم لازم نیست عملیات را در اندازه و سطحی رقم بزنید که این گونه حیثیت اسراییل را زیر سوال ببرد و درهم بشکند و آنان را این اندازه جری و کنترلناپذیر کند. طبعا آنان در پاسخ به تجارب گذشته خود اشاره میکردند. از جمله در جنگهای ۸ روزه سال ۲۰۰۸ و ۲۲ روزه سال ۲۰۱۱ که اسراییل با حمله و تجاوز به غزه کشتار و تخریب وسیعی راه انداخت، اصولا هیچ حمله و عملیاتی در کار نبود و اسراییل با بهانههای واهی شروع به تجاوز و درصدد کشتار و تخریب و حذف و هدم برآمد و ما صرفا از خود دفاع کردیم.
از آن مهمتر در جنگ ۲۲ روزه سال ۲۰۱۴ هم که اسراییل حملات عظیم و گسترده مشابه و نزدیک به عملیات امروز را علیه غزه راه انداخت و حدود ۱۵۰۰ شهید و ۴۵۰۰ مجروح و ویرانیهای بیشماری را برجای گذاشت، اصولا ما عملیاتی را انجام ندادیم و اسراییل به بهانه مفقود و کشته شدن ۳ نفر اسراییلی که معلوم نبود کار چه کسانی است و ما هم رسما دست داشتن در آن را تکذیب کردیم، آن عملیات را انجام داد.
البته آنان نمونههای متعددی هم ذکر خواهند کرد که اسراییل همواره و روزمره با بهانه یا بیبهانه دست به برخی ترورها، آدمرباییها، ایجاد خسارت و تنگناهای جدید برای مردم میزند.
ممکن است به آنان میگفتیم شما به جای اقدام نظامی کار سیاسی و مدنی انجام دهید و با مستمسک قرار دادن و استناد به انواع قطعنامههایی که سازمان ملل و شورای امنیت به نفع شما صادر کرده است به دنبال تشکیل دولت مستقل فلسطین باشید. طبعا پاسخ آنان روشن است چون اسراییل نه تنها به هیچ یک از آن قطعنامهها عمل نکرده و دولت فلسطین را به رسمیت نشناخته بلکه روز به روز بر دایره محاصره و تجاوزات خود افزوده و با اشغال سرزمینهای بیشتر به ساختن شهرکهای هر چه بیشتر در مناطق اشغالی مبادرت ورزیده و دهها کار خلاف و ضد انسانی و ضد اخلاقی را مرتکب شده و میشود و عملا نشان داده است که نه تنها برای فلسطینیان حقی قائل نیست بلکه با آنان به مثابه برده رفتار میکند.
در خصوص فعالیت مدنی نیز کافی است به تحصن و تظاهرات ۳۰ هزار نفری مردم غزه در سال ۲۰۱۸ که کاملا مدنی و غیرمسلحانه و مسالمتآمیز بود نگاه کنید که اسراییل آن را هم به خاک و خون کشید و ۱۸۹ نفر را شهید و بیش از ۶ هزار نفر را زخمی کرد. ممکن است به آنان میگفتیم شما که به تنهایی نمیتوانید در برابر اسراییل سرتا پا مسلح و حامیان قدرتمند آن بایستید باید باتعامل و ارتباط با کشورهای عربی و اسلامی و جلب نظر آنان اهداف خود را دنبال و احقاق حق نمایید. علیالقاعده آنان پاسخ خواهند داد ما از ابتدا این راه را هم رفتهایم اما آن کشورها نه تنها در همراهی و دفاع واقعی و عملی با ما کاری نکردهاند و اگر هم کردهاند موفق نبودهاند، بلکه در چند سال اخیر هم یکی پس از دیگری در قالب طرح امریکایی- اسراییلی پیمان ابراهیم از در دوستی با اسراییل و به رسمیت شناختن آن برآمدهاند و کشور عربستان هم که یکی از مهمترین آنهاست برای پیوستن به پیمان ابراهیم شرط تعیین تکلیف دولت فلسطین و حل مشکل فلسطین را مطرح کرده بود، اخیرا از شرط خود کوتاه آمده و درصدد پیوستن به آن پیمان بود و میدانید که با تکمیل و تحقق پیمان ابراهیم در واقع هیچ امید و حقی برای فلسطین باقی نمیماند و اسراییل با خیال آسوده و بیش از پیش به اهداف و برنامههای تجاوزکارانه خود مبنی بر حذف و استحاله فلسطین ادامه میداد.
ممکن است به آنان میگفتیم خوب بود شما با تعدادی از کشورهای موثر عربی و اسلامی و غیراسلامی هماهنگ کرده و با جلب نظر و پشتیبانی آنان اقدام به عملیات میکردید. در این صورت و پیش از پاسخ آنان خودمان بلافاصله متوجه غیرواقعی و غیرعملی بودن پیشنهادمان میشدیم.
ممکن است به آنان پیشنهاد میدادیم که اصولا بهتر بود با وضع موجود بسازید و با کاهش تنشها و ایجاد رابطه وسیعتر و عمیقتر با برخی از کشورهای عربی و اسلامی و غیر آنها و جلب کمکهای آنان به ساختن و آبادانی همین سرزمینی که در آن هستید بپردازید و به مردم خود خدمت کنید. به نظر میرسد آنان با لبخند تلخی پاسخ میدادند گویا شما از درون و اوضاع ما و تاریخ دهههای گذشته ما و روندی که انواع تجارب از جمله تجربه پیشنهادی شما را پشتسر گذاشتهایم و متقابلا از اقدامهای اسراییل و تجاوزات و ایجاد تنگناها و موانع اساسی توسط آنان و نیز نحوه عملکرد کشورهای عرب و غیرعرب نسبت به ما و اسراییل خبر و اطلاع ندارید. ما همه اینها را تجربه کرده و آزمودهایم اما اسراییل نه تنها ما را به حال خود وانمیگذارد بلکه با یک هدف و برنامه راهبردی درصدد حذف و محو ماست.
21302
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰