آمد بهار و بی گل رویت بهار نیست
باد صبا مباد چه پیغام یار نیست
بی روی گلعذار مخوانم بلاله زار
بی گل نوای بلبل و شور هزار نیست
چرخش ایام در منظم ترین تقدیر، ما را به بهاران رساند. بهارانی که نو می سازد و جان را از نونواری عالم طراوت می بخشد. عالم طبیعت تازگی را می چشد و نمی دانم چرا روح من چونان طبیعت نشاط ندارد.
کو به کو و شهر به شهر دنبال دلیلیم و خود کرده را تدبیر نیست. دلیل، در پس پرده لطف همچنان مارا می نوازد و رخ نمی نماید. خواندهایم (بیُمنکُم رُزق الوَری) و شنیدیم دلیل فیض. سرمدی اند، اما به دنبال بهانه برای لبخند.
لبخند بر جان بشر با قدوم عدل محور خدامحور و روح پرور جان بخش، نقش میبندد و ما در راه ناکجا آباد به دنبال تابش نور، چه آنکه نور را از خورشید نمیجوییم و محتاج تلئلؤ
تا زمانی که نجوییم درمان دردمان را، تنها زمان از دست داده ایم.
درود بر «ربیعُ الانام» و سلام بر گل روی تابناکش
در زیارتنامه امام زمان(عج) می خوانیم: «السَّلَامُ عَلَی رَبِیعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَهِ الْأَیَّام» یعنی: سلام بر او که بهار مردمان و خرمی روزگاران است.
بتاب ای خورشید
و جانمان ده تا جانان شویم.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰