اکبر رادی، درامنویس شناخته شده کشورمان زاده ۱۰ مهر ۱۳۱۸ در شهر مهگرفته رشت است؛ او در کنار بهرام بیضایی و غلامحسین ساعدی، یکی از مهمترین ستونهای ادبیات نمایشی ایران به شمار میرود.
هادی مرزبان که بیشترین اجراهای نمایشی را از آثار رادی داشته است، معتقد است که او هرگز از نردبان هیچ حزبی بالا نرفته بلکه همواره انسان و روابط میان انسانها را مد نظر داشته است.
به باور او ، رادی در آثارش همواره مساله فقر، قشر فرودست و عدالتطلبی را مورد توجه قرار داده و شاید با همین نگاه است که هنرمندان تئاتر ایران بر این باور هستند تا زمانی که فقر و بیعدالتی در جهان هستی وجود داشته باشد، آثار رادی کهنه نخواهد شد.
اکبر رادی در نوجوانی برنده جایزه داستاننویسی شد و همین امر شاید او را بر آن داشت تا در عرصه نوشتن ثابتقدم بماند.
در سالهای جوانی، اشتغال در بانک با همه مزایایش، او را راضی نکرد و این شغل را کنار گذاشت تا در خلوت خود بنشیند و بنویسد.
نوشتن نمایشنامه «روزنه آبی» نوید حضور نویسندهای خوش قریحه را داد. هرچند جلال آل احمد که آن زمان منتقدی تاثیرگذار در تئاتر ایران بود، چندان از این نمایشنامه دل خوشی نداشت، با این حال شاهین سرکیسیان، کارگردان نوگرای تئاتر در پی اجرای آن بود که فرشته مرگ این فرصت را از او گرفت و یارانش گفتند دستش از گور بیرون ماند.
آربی اونیسان، دستیار سرکیسیان اما اجرای این نمایشنامه را بر عهده گرفت و این سرآغاز حضور جدی رادی در تئاتر ایران بود.
رادی برخلاف بعضی همکیشان خود که در کنار نمایشنامهنویسی، نوشتن فیلمنامه یا داستان را میآزمایند، جز در نمایشنامهنویسی در هیچ حوزه دیگری قلم نزد آنچنانکه او را آقای نمایشنامهنویس مینامند.
از رادی به عنوان چخوف تئاتر ایران یاد میشود چراکه شخصیتهای نمایشنامههای او نه خدایان هستند و نه اسطورهها، نه از دل تاریخ آمدهاند و نه تواناییهای مافوق بشری دارند، آدمهای نمایشنامههای او همین انسانهای معمولی دور و اطراف ما هستند؛ با تمام نقاط ضعف و قوتشان که پرداختن به آنان در زمانی که رادی تازه دست به قلم شده بود، اتفاقی مهم به شمار میآمد.
اهالی تئاتر اتاق کوچک او را در خانهاش در بلوار کشاورز تهران دیدهاند، جایی که آقای نویسنده ساعتها در آن خلوت میکرد.
حالا در خیابان ایرانشهر، خیابانی به نام اکبر رادی نامگذاری شده است، خیابانی که در مجاورت آن خیابانهای دیگری به نام حمید سمندریان، جمیله شیخی و جعفر شهری نامگذاری شدهاند تا خیابانهای منتهی به تماشاخانه ایرانشهر، هر یک نام هنرمندی را بر خود داشته باشند.
هرچند سال گذشته که این نامگذاری صورت گرفت، شرایط کرونایی اجازه نداد تا مراسمی برپا شود. با این همه جای خوشحالی است که نام بزرگان فرهنگ کشور بر تابلوی خیابانهای تهران به چشم میآید.
اکبر رادی با نگارش نمایشنامههایی همانند «روزنه آبی»، «صیادان»، «در مه بخوان»، «آمیز قلمدون»، «افول»، «ارثیه ایرانی»، «باغ شبنمای ما»،«هاملت با سالاد فصل»، «از پشت شیشهها»، «منجی در صبح نمناک»، «تانگوی تخم مرغ داغ»، «پلکان»، «لبخند باشکوه آقای گیل»، «آهسته با گل سرخ»، «ملودی شهر بارانی»، «شب روی سنگفرش خیس»، «آهنگهای شکلاتی»، «شب بخیر جناب کنت»، «خانمچه و مهتابی»، «پایین، زیر گذر سقاخانه»، «کاکتوس»، «مرگ در پاییز» و … یکی از قلههای ادبیات نمایشی ایران است.
اغلب بازیگران تئاتر از فردوس کاویانی، بهزاد فراهانی، ایرج راد، دانیال حکیمی، اصغر همت، بهروز بقایی، تا فرزانه کابلی و میترا حجار و … در آثار او نقشآفرینی کردهاند.
او علاوه بر اینها، رادی، بخشی از نامههای خود را در کتابی با عنوان «نامههای همشهری» گردآوری کرده که این کتاب نیز منتشر شده است.
اکبر رادی در کنار نگارش بخشی از آثار پرفروغ ادبیات نمایشی ایران، سالها به عنوان معلمی صبور و دلسوز، راه و رسم نمایشنامهنویسی را به دانشجویان آموزش داد.
او ۵ دیماه سال ۱۳۸۶ به دلیل بیماری در بیمارستان پارس تهران درگذشت.
۵۵۵۵
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰