امام حسین(ع) و آزاد کردن کنیز اهدایی معاویه!

اصمعی مورخ و راوی مشهور گوید: برای معاویه کنیز زیبایی آوردند. از قیمت او پرسید، گفتند: صد هزار درهم! معاویه آن را خرید. آنگاه نگاهی به عمروبن‌عاص کرد و گفت:به نظر تو چه کسی شایستگی این کنیز را دارد؟عمرو گفت: امیرالمؤمنین. (یعنی خودت!)دیگران نیز که در اطراف وی نشسته بودند همین را گفتند.معاویه گفت: نه،

کد خبر : 32753
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۷:۳۵
امام حسین(ع) و آزاد کردن کنیز اهدایی معاویه!



اصمعی مورخ و راوی مشهور گوید:

برای معاویه کنیز زیبایی آوردند. از قیمت او پرسید، گفتند: صد هزار درهم! معاویه آن را خرید. آنگاه نگاهی به عمروبن‌عاص کرد و گفت:
به نظر تو چه کسی شایستگی این کنیز را دارد؟
عمرو گفت: امیرالمؤمنین. (یعنی خودت!)
دیگران نیز که در اطراف وی نشسته بودند همین را گفتند.
معاویه گفت: نه، این برای حسین بن علی (علیه السلام) مناسب است. او سزاوارترین فرد برای داشتن این کنیز است، چون هم شرف خانوادگی دارد و هم به خاطر رفع کدورتهای ناشی از اختلاف ما و پدرش، بهتر است برای او بفرستیم.
در این وقت دستور داد تا او را آماده کرده به رسم هدیه برای امام ببرند.
طی چهل روز او را آماده سفر [به مدینه] کره همراه او اموال بسیار زیاد و البسه فراوان و چیزهای دیگر برای امام فرستادند.
معاویه نامه‌ای به امام نوشت و ضمن آن گفت:
امیرالمؤمنین کنیزی خرید و از او خوشش آمد، اما برای تو ایثار کرد.
زمانی که کنیز را نزد امام حسین (علیه السلام) آوردند، امام از زیبایی او شگفت زده شد. (فاعجب بجمالها)

 پرسید: نامت چیست؟
کنیز گفت: هوی.
امام فرمود: الحق که اسم و مسمّی مناسب یگدیگر است.
سپس پرسیدند: آیا می‌توانی چیزی بخوانید؟
کنیز گفت: آری! هم قرآن و هم شعر.
امام فرمود قرآن بخوان.
کنیز شروع کرد:« وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْب لا یَعْلَمُها إلا هُو …»
امام از او خواستند تا اگر شعری می‌داند بخواند. کنیز گفت:
آیا در امان هستم؟
امام فرمود: آری.
کنیز چنین خواند:
أنت نعم المتاع لو کنت تبقی
غیر أن لا بقاء للانسان
[تو متاع خوبی هستی اگر در این دنیا بمانی، و البته انسان جاودان نخواهد ماند]
امام گریه کردند و فرمودند:
تو آزاد هستی، اموالی نیز که معاویه فرستاده همه از آن تو باشد.
سپس از وی پرسیدند: آیا شعری در باره معاویه گفته‌ای؟
کنیز گفت: آری، این است:
رأیت الفتی یمضی و یجمع جهده
رجاء الغنی و الوارثون قعودوا
ما للفتی إلا نصیب من التقی
اذا فارق الدنیا علیه یعود
[جوانی را دیدم که زندگیش می گذشت و تلاش می کرد تا بی نیاز شود، در حالی که وارثان در انتظار مرگش نشسته بودند. آنچه برای مرد می ماند تقواست، چیزی که وقتی می میرد، به او باز می گردد].
امام دستور داد تا هزار دینار دیگر به او بدهند.
آنگاه فرمود: پدر من نیز در همین باره چنین می‌فرمود:
و من یطلب الدنیا لحال تسره
فسوف لعمری عن قلیل یلومها
إذا أدبرت کانت علی المرء فتنه
و إن اقبلت کانت قلیلا دوامها
کسی که دنبال دنیاست و در طلب شرایطی که او را شادمان سازد، به جانم سوگند چیزی نخواهد گذشت که آن را ملامت خواهد کرد. اگر دنیا از آدمی روی برگرداند، برای مرد فتنه و آزمایش خواهد بود، و اگر به آدمی روی آورد، دوام آن اندک خواهد بود.
پس از آن امام گریه کرد و به نماز ایستاد.

منبع: تاریخ مدینه دمشق، تراجم النساء، صص 470 ـ



لینک منبع : هوشمند نیوز

آموزش مجازی مدیریت عالی حرفه ای کسب و کار Post DBA
+ مدرک معتبر قابل ترجمه رسمی با مهر دادگستری و وزارت امور خارجه
آموزش مجازی مدیریت عالی و حرفه ای کسب و کار DBA
+ مدرک معتبر قابل ترجمه رسمی با مهر دادگستری و وزارت امور خارجه
آموزش مجازی مدیریت کسب و کار MBA
+ مدرک معتبر قابل ترجمه رسمی با مهر دادگستری و وزارت امور خارجه
ای کافی شاپ
مدیریت حرفه ای کافی شاپ
خبره
حقوقدان خبره
و حرفه ای
سرآشپز حرفه ای
آموزش مجازی تعمیرات موبایل
آموزش مجازی ICDL مهارت های رایانه کار درجه یک و دو
آموزش مجازی کارشناس معاملات املاک_ مشاور املاک
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.