محمدعلی حضرتی، پژوهشگر و نویسنده در گفتوگو با ایسنا ضمن اشاره به اشتراک برخی سنتهای اقوام ایرانزمین در ماه مبارک رمضان، اظهار کرد: پیش از اینکه به آداب و رسوم ماه رمضان بپردازم باید دو نکته را یادآوری کنم؛ نخست آنکه بسیاری از این سنتها و آداب و رسوم، در سپهر فرهنگی ایران مشترک است و آداب و رسوم اندکی وجود دارد که تنها مختص یک منطقه خاص باشد. از این جهت نمیتوانیم بگوییم که این آداب و رسوم، خاصّ منطقه قزوین بوده ولی با اطمینان میشود گفت در منطقه قزوین هم به این سنتها پایبند بودند و سعی میکردند که آنها را حفظ کنند، ادامه دهند و به آیندگان بسپارند. نکته دیگر این است که متأسفانه در اثر سیاست یکسانسازی فرهنگی و غلبه رسانههایی مثل صدا و سیما که به نوعی تکگویی و تکصدایی را ترویج میکنند، بسیاری از سنتهای فرهنگی ما فراموش و یا دچار دگرگونیهای بسیار بزرگ و به عبارتی اجتنابناپذیر شدهاند.
وی ادامه داد: اجتنابناپذیر از این جهت که زمانه تغییر میکند و برخورداری مردم از فناوری در هر عصری موجب دگرگونی در این آداب و سنتها میشود. در ماه مبارک رمضان هم برخی از این تغییرات به صورتی اجتنابناپذیر و متأسفانه بسیاری دیگر به دلیل قدر ندانستن این سنتهای فرهنگی صورت گرفته است، مثلاً طیّ سه چهار دهه اخیر، نشاندن مردم پای سریالهایی که درباره کیفیتشان بنده اظهار نظر صریح نمیکنم موجب شد که عملاً بسیاری از سنتهایی که در گذشته مردم ما داشتند و به آن پایبند بودند را کنار بگذارند که به برخی از آنها اشاره میکنم.
این پژوهشگر تصریح کرد: ماه رمضان در حقیقت ماه ضیافت خدا در بین مردم تلقی میشد و میشود؛ ماهی که فرصتی است برای پالایش روح و جان. همانطور که حضرت مولانا میفرماید و استاد شجریان پیش از دعای ربنا ابیاتی از آن مثنوی را خوانده است که: «یک دهان بستی دهانی باز شد/ تا خورندهٔ لقمههای راز شد» مردم با روزه گرفتن، با پرهیز و امساک از خوردن و آشامیدن در ساعات مابین اذان صبح تا اذان مغرب در حقیقت آمادگی پیدا میکردند برای اینکه روح و جانشان از رازهای معنوی برخوردار شود و کشف و شهودی روحانی حاصل کنند و به همین جهت پیش از ماه رمضان خودشان را برای درک صحیح این روزها مهیا میکردند.
سنت خانهتکانی برای آغاز ماه رمضان
وی بیان کرد: سنت خانهتکانی یکی از سنتهای گذشته است که این کار را همانطور که در پیش از نوروز، انجام میدادند، در هفتههای پایانی ماه شعبان و قبل از رسیدن ماه رمضان برای خانهها انجام میدادند. با همان مدل و الگوی فکری و فرهنگی که در خانهتکانی پیش از نوروز داریم که هر بدی، هر اخلاق زشت، هر کدورت و کینهای که در دلهایمان هست با خانهتکانی از خانه دل و روحمان دور کنیم، با همان الگو و مدل در ماه رمضان هم این کار را انجام میدادند؛ در واقع هم ظاهر خانههایشان را میآراستند و از زشتیها، ناپاکیها و آلودگیها پاک میزدودند و هم باطن خودشان را برای حضور در ضیافت الهی مهیا میکردند. در دهههای اخیر این سنت به نظافت مساجد و خانهٔ خدا نیز راه یافته است.
حضرتی عنوان کرد: برای آمادگی بیشتر به این منظور نخست به حمام میرفتند و جسم و کالبدشان را تطهیر میکردند. با روزهداری بهویژه در سه روز پایانی ماه شعبان به پیشواز و استقبال ماه رمضان میرفتند و در حقیقت خودشان را برای یک حضور شایسته و معنوی در ماه رمضان آماده مینمودند. آیینی هم داشتند که در حقیقت نوعی جشن با عنوان «گلخندانی» بود که مابین نیمه شعبان و ماه رمضان برگزار میکردند. گلخندانی همان سنتی است که در مناطق دیگر ایران عزیز، از آن به عنوان «کَلوخانداز» هم یاد میکنند.
وی تشریح کرد: در گذشتههای دور مثلاً در نیمسال اول معمولاً برای کلوخانداز یا گلخندانی به صحرا و بیرون از شهر میرفتند و به جهت اینکه برای حضور یکماهه در ماه رمضان انرژی کسب کنند در آن وسعت بینظیر ساعاتی را به شادی و شادمانی میگذراندند. البته در ضمن آداب گلخندانی و کلوخانداز، خردهسنتهایی هم وجود داشته مثلاً مرسوم بوده که یک مهمانی مفصلی میگرفتند و خویشان درجهیک و بسیار نزدیک را دعوت میکردند؛ هنوز هم این سنت در بین مردم قزوین بهخصوص خانوادههای اصیل رواج دارد و آن را در قالب مهمانیهایی برگزار میکنند که به آن گلخندانی میگویند. غذاهای خوشمزه و مقوی در برنامه گلخندانی تدارک میبینند و در حقیقت همانطور که روح و روانشان از طبیعت کسب انرژی میکند، جسمشان را هم برای انجام یک ماه روزهداری و پرهیز از خوردن و آشامیدن مهیا و قوی میکنند.
تلاش برای داشتن رفتار شایسته در ماه رمضان
این پژوهشگر خاطرنشان کرد: در گذشتههای بسیار دور در شب اول ماه که اصطلاحاً به آن شب نیت هم میگفتند، برای سحری برخاسته و نیت میکردند، از خدا هم قدرت میخواستند که بتوانند این ماه رمضان را به اعمال و عباداتش بپردازند. در گذشتههای دور آنطور که پدرانمان نقل میکنند در ماه رمضان همه از کاسب، کارگر، مرد، زن، پیر و جوان سعی میکردند که “خوب” باشند. اگر پیش از آن به خلاف یا رفتار ناپسندی دچار بودند سعی میکردند در ماه رمضان رفتاری کنترلشده و شایسته داشته باشند، آنطور که با ماه خدا سازگاری داشته باشد.
وی اضافه کرد: فروشندهها کمفروشی نمیکردند، کسی کمتر غیبت و دروغ و تهمت میشنید، کسی به احدی ظلم نمیکرد و سعی میکردند که با آمادگی کامل به ماه رمضان ورود کنند و آن پالایش و در حقیقت کاتارسیسی که برای بشر متصور است در ماه مبارک رمضان حاصل کنند و مهیای درک جشن بزرگ فطر و فطرت باشند. به همین جهت میرفتند از کسانی که احیاناً موجب آزردگیشان شده بودند طلب حلالیت و رضایت میکردند و خودشان هم در دلشان معمولاً کسانی را که در حق آنها ستمی کرده بودند، میبخشیدند و در یک صمیمیتی شفاف و دوستداشتنی به ماه مبارک رمضان وارد میشدند.
بیدار کردن مردم برای سحر با دُهل و در کردن توپ
حضرتی گفت: مردم برای روزهداری ناگزیر بودند که هنگام سحر غذایی بخورند. در غالب سرزمینهای اسلامی و از گذشتههای بسیار دور، پیش از صفویه و در دوره پایتختی قزوین در عهد صفوی، بیدار کردن سحرگاهی با نواختن دهل همراه بوده است؛ مولانا در مثنوی شریف در حکایاتی که دال بر همین معناست به این آیین اشاره کرده؛ البته این سنت هنوز در بسیاری از شهرهای نیمه جنوبی ایران در استانهای بوشهر، جنوب استان فارس ـ حوالی لار و خنج ـ بندرعباس، جنوب کرمان، سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی و بیرجند، پابرجاست و عدهای نیمهشبان دهل مینوازند و مردم را برای صرف سحری بیدار میکنند.
وی عنوان کرد: اما در قزوین تقریباً پس از دوره صفوی، این کار را با در کردن توپ انجام میدادند و توپ سحر و توپ افطار بسیار معروف بوده و در حقیقت وسیلهای برای بیدار کردن مردم و صرف سحری بهشمار میآمده؛ البته در نیمسال دوم که درها بسته بوده و امکان داشته کسی متوجه در کردن توپ نشده باشد (البته ضربالمثل آن هم معروف است و میگویند فلانی خوابش آنقدر سنگین است که توپ هم در کنند بیدار نمیشود) در این زمان همسایهها معمولاً میرفتند نگاه میکردند اگر چراغهای خانه خاموش بود همسایه را از خواب بیدار میکردند که برخیزند و هم به عبادت و مناجات مشغول باشند و هم صرف سحری داشته باشند. برای صرف سحر خانوادهها حتی بچههای خردسال که از روزهداری معاف بودند را بیدار میکردند برای اینکه معتقد بودند فیض سحرگاهی بسیار مهم و برجسته است و سزاوار است کودکان هم از این فیض بهرهمند باشند. این پژوهشگر ادامه داد: البته در سالهای اخیر، شاید مثلاً از حدود دهه چهل به بعد برای اینکه کسی در هنگام سحر خواب نماند بیدار کردن با تلفن یا ساعت زنگدار هم مرسوم شده است.
زیارت امامزادگان
ماه مبارک رمضان، ماه عبادت و بندگیست؛ معمولاً مساجد در این ماه بسیار پررونق میشوند و زیارت رفتن از سنتهایی است که مردم قزوین در ماه رمضان به آن مقید بودند. رفتن به آستانه امامزادگان که برخی معتقد بودند باید سه امامزاده، برخی پنج امامزاده و برخی دیگر هفت امامزاده، را زیارت کنند.
وی افزود: آستانه امامزاده حسین (ع)، پیغمبریه و امامزاده صالحبن حسن مجتبی (ع)، آستانه امامزاده اسماعیل (ع)، سلطان سیدمحمد (ع)، امامزاده علی (ع)، آمنه خاتون (س)، حلیمه خاتون (س)، زبیده خاتون (س) و بیبی شهربانو (س)، زیارتگاههای شهر قزوین بودند که بسیاری در ماه مبارک رمضان خودشان را به این آستانهها میرساندند.
حضرتی اظهار کرد: برخی معتقد بودند که نماز خواندن در پنج مسجد، برخی هفت، برخی ۱۲، برخی ۱۴ و برخی ۳۰ مسجد و عدهای ۴۰ مسجد را در دل نیت میکردند و میرفتند و معتقد بودند که در روز قیامت این چهل موضع شهادت میدهند که ما برای خدا بندگی کردیم، سر به خاک گذاشتیم و در آنجا عبادت خدا را به جا آوردیم. البته امسال که با شیوع کرونا مواجه هستیم، به دلایل بهداشتی ضرورت دارد که این کار انجام نشود و هر کسی در خانه خودش با خدا و اظهار بندگی مناجات کند.
مناجات خوانی در سحرگاهان
وی بیان کرد: مناجاتخوانی سحرگاهی از سنتهای ماه رمضان در قزوین و بسیاری از شهرهای ایران است که از آن با عنوان شبخوانی و سحرخوانی هم یاد کردهاند. در گذشته که معماری مکتب قزوین به گونهای بوده که خانهها برای استفاده بهتر از آب قنات و سوار شدن آب قناتها به آبانبارهای خانگی در گودیها قرار داشتند، دید کسانی که بالای بام میرفتند به خانههای همسایه مسدود بوده و کمتر پیش میآمده که از بالای بام قادر به دیدن خانه همسایه باشند؛ معمولاً برای مناجات و تهجد به بالای بامها میرفتند و آنهایی که صدای بهتری داشتند به بالای مناره مساجد میرفتند و در آنجا مناجات میکردند.
این پژوهشگر یادآور شد: از کسانی که مناجاتخوانی، شبخوانی و سحرخوانی بسیار معروفی داشتند میتوان به استاد زندهیاد «میرزا عبدالکریم خان جناب قزوینی»، » میرزاحسن و میرزاهدایت ثقفی» و شاگرد نامدار جناب قزوینی استاد «ابوالحسن خان اقبالآذر» فرزند «ملأ موسی قزوینی» اشاره کرد. استاد زندهیاد ابوالحسنخان اقبالآذر در دوره مظفری و محمدعلیشاه، از تعزیهخوانهای برجسته و موسیقیدانان مطرح دوره قاجار بوده و هنگامی که به تبریز منتقل شده آیین مناجاتخوانی سحرگاهی را در تبریز ادامه دادهاست. به این سنت سحرخوانی، «ریزخوانی» هم میگفتند چون ابتدا با صدای بم شروع میشده و بعد صدا اوج میگرفت که معمولاً همسایهها بیدار میشدند.
وی اضافه کرد: استاد شهریار در قصیدهای که برای ۱۰۰ سالگی اقبال سروده از این مناجاتخوانی سحرگاهی اقبال آذر قزوینی یاد میکند که به چند بیتش اشاره میکنم: «یاد ایامی که گلبانگ مناجاتش به دوست/ نیمهشب بر میشد از این طرف کوی ششگلان// پلهپله چهچه اقبال بر میشد به عرش/ راست گفتی پرفشان بالا روند افرشتگان // صیحه میپیچید در آن کوچه باغات قدیم/ بلبلان هم مست و شیدا همدل و همداستان// دیگر آن لذّات روحانی نمیآید به دست/ کاش روزی بازگشتی داشتی دور زمان// در سکوت نیمشب گفتی صدای جبرئیل/ یا خود آواز خدا بود از سریر لامکان// عمر ما، این کاروان روز و شبها میگذشت/ نغمه اقبال ما، زنگ درای کاروان// یاد دارم یک شب مسجد که خوشخوانان شهر/ هر کدام از گوشهای بگشوده چون بلبل دهان// ناگهان گلبانگ اقبال از رواقی شد بلند/ زان سپس دم برنیامد زان همه آوازخوان// گوییا سیلی رسید و جویها را جمله برد/ لیک سیلی چون زلال زندگی جلّاب جان»؛ به تعبیر زیبای استاد شهریار مناجاتهای سحرگاهی این هنرمند ممتاز و وارسته، جان آدمی را مثل گلاب شستشو میداده است.
این نویسنده افزود: در مسجد جامع قزوین، افراد بسیاری نوای مناجاتهای «حسین کبابی» را به خاطر دارند که جانسوز و روحانی مناجات میکرد و عطر مناجاتش تا همه خانههای شهر میرسید.
انتهای پیام
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰