زهره نوروزپور: در روزهای گذشته ترکیه بر روی ترانزیت ایران افزایش مالیات اعمال کرد. تعرفهای که فقط درباره ایران اجرا شد. این اقدام بهانهای شد که اقدامات ترکیه را در منطقه و در مقابل ایران همزمان با آمدن ترامپ به کاخ سفید با دکتر رحمن قهرمانپور کارشناس ارشد مطالعات استراتژیک خاورمیانه بررسی کنیم که آیا ترکیه قدرت منطقه ای است یا فرامنطقه ای؟ و اینکه چیزی به آمدن ترامپ به کاخ سفید نمانده و مذاکرات هستهای ایران نیز در حال انجام است. از سویی ناامنیهای منطقهایی نیز مزید بر علت. در ادامه پاسخ ها را بخوانید:
ترکیه خود را یک قدرت نوظهور بینالمللی تعریف میکند
به نظر میرسد اقدامات ترکیه در منطقه، یک مسیر تهاجمی را علیه تهران در پیش گرفته است. از سقوط بشار اسد تا اقدام تازه ترکیه درباره افزایش مالیات بر ترانزیت ایران ، قبلتر نیز مساله سدسازی های اخیر در شمال غربی کشور و الی آخر… اردوغان در مقابل ایران به دنبال چیست؟
برای این که رفتار سیاست خارجی ترکیه را درک کنیم ما به یک چارچوب تحلیلی نیاز داریم. به نظرم چارچوبی که می تواند اقدامات ترکیه را تحلیل کند مفهومی است که به آن قدرتهای نوظهور بینالمللی می گویند. یعنی ترکیه خودش را یک قدرت نوظهور بین المللی و هم ردیف کشورهایی مثل برزیل، افریقای جنوبی و اندونزی تعریف می کند. کشورهایی که تلاش می کنند نوعی استقلال استراتژیک در رقابت میان قدرت های بزرگ داشته باشند و بسته به موقعیت جغرافیایی که دارند موقعیتشان را در مناطق پیرامونی خودشان افزایش بدهند.
با توجه به اینکه ترکیه عضو ناتو و دارای یک ارتش بزرگ و قدرتمند است که در مجموعه امنیتی غرب تعریف شده، تلاش کرده که نفوذ خود را در مناطق پیرامونی کشورش افزایش دهد. اردوغان تلاش کرده که در خاورمیانه، مدیترانه، قفقاز و شمال افریقا نفوذ خود را افزایش دهد. این کشور حتی نیم نگاهی هم به افزایش حضور خود در خلیج فارس و جنوب اسیا دارد. در سیاست بینالملل وقتی یک بازیگر، قدرت خود را افزایش میدهد، منجر به کاهش قدرت بازیگران دیگر میشود و توازن قوا را در آن منطقه به هم میزند.
ایران،عربستان و اسرائیل از ترکیه احساس خطر میکنند
اقداماتی که از ترکیه در سوال خود مطرح کردید؛ همه در راستای هم نیستند و ارتباطی هم به یکدیگر ندارند. اقدام ترکیه در سوریه با افزایش مالیات بر ترانزیت ایران قابل مقایسه نیست یا سدسازی قدیمی است. ولی اگر بخواهیم یک مفهوم مشترک به معنای یک نخ تسبیح درباره این اقدامات پیدا کنیم، آن مفهوم؛ تلاش ترکیه برای حفظ و ارتقای جایگاه خودش برای یک قدرت نو ظهور بینالمللی است. اردوغان تلاش می کند قدرت کشورش را در مناطق پیرامونی افزایش دهد. این مساله باعث میشود که همسایگان این کشور و قدرت های منطقه ای احساس خطر کنند. در این مورد تنها ایران نیست که از جانب ترکیه احساس نگرانی میکند بلکه حتی مصر، عربستان و اسرائیل هم نگران تغییر موازنه قوا در منطقه به نفع سوریه هستند.
علاوه بر جغرافیا، مسائل تاریخی هم مانعی در گسترش روابط ایران و ترکیه است
ایران چه راهبردی را باید در مقابل ترکیه تدبیر کند؟
تاریخ وسوابق دو کشور نشان می دهد که این دو بازیگر مهم منطقه بهرغم اختلافات و بحرانهایی که در روابطشان داشتند، همیشه تلاش کردهاند که تنشها را میان خودشان مدیریت کنند تا منجر به درگیری جدی نشود. الگویی که در ۴۰ سال اخیر در روابط دو کشور دیدهایم؛ چه در زمانی که دولت ترکیه در دهه ۱۹۸۱ که یک دولت نظامی سکولار بود و با ماهیت جمهوری اسلامی ایران اختلاف داشت، چه در زمانی که اردوغان با حزب عدالت و توسعه در قدرت بوده است.
همیشه دو کشور بر اساس اصل همجواری، سعی کردهاند که تنشها از حدی فراتر نرود. ولی متاسفانه نتوانستند فرمولی برای گسترش روابط و تقویت آن بر اساس روابط استراتژیک پیدا کنند. بر اساس همین اصل همجواری استراتژیک مراعات هم را داشتند. همین اصل، یعنی نزدیکی جغرافیایی، خود به نوعی عامل اختلاف میان دو کشور هم بوده است.
مضاف براینکه در سالهای اخیر یک نگاه به گذشته و رفتار تمدنی در سیاست خارجی ترکیه و ایران دیده میشود که تاکید بر گذشته دارد. این مدل رفتار هم در ایران و هم ترکیه شیوع داشته است. علاوه بر جغرافیا، مسائل تاریخی هم مانعی در گسترش روابط دو کشور شده است. لذا ایران باید همچنان به کنترل تنش ادامه دهد. در جاهایی که می تواند با ترکیه همکاری کند و در جاهایی که اختلاف دارد سعی کند اختلاف را بر اساس اصل تنش مدیریت پیش ببرد.
اردوغان با سیاست خارجی خود، قدرت نوظهور ترکیه را تثبیت کرد
تحلیلگران منطقهای می گویند که ترکیه یک قدرت بلامنازع منطقهای شده ولی شما میگویید قدرت بینالمللی؟
همانطور که بالاتر اشاره کردم؛ شاید در سال ۲۰۰۰ میشد بگوییم که ترکیه یک قدرت منطقهای است. اما در ده سال گذشته مخصوصا بعد از ۲۰۱۶ رفتارهایی نشان داده که این کشور را میتوان در زمره قدرتهای نوظهور بین المللی دستهبندی کرد. الان تحلیلگران روابط بینالملل، ترکیه را همراه با برزیل، اندونزی، آفریقای جنوبی، مکزیک و کره جنوبی و جزء قدرتهای نوظهور میدانند البته معنای این حرف این نیست که ترکیه چالشی در سیاست خارجی پیش رو نداشته بلکه به این معناست که ترکیه اساسا با سیاست خارجی خود، قدرت نوظهور خود را تثبیت کرده است.
نگاه ترکیه تنها به خاورمیانه نیست بلکه فراتر از منطقه عمل میکند
به این معنا که نگاه ترکیه محدود به خاورمیانه نیست. بلکه خود را یک بازیگر بین المللی تعریف می کند که فراتر از منطقه عمل میکند. قدرتی که توان عملیاتی نفوذ و حضور در کشورها و پیرامون خود را دارد و حتی دخالت نظامی در مناطق پیرامونی کشورش را هم انجام می دهد مانند؛ عراق، سوریه، لیبی و قفقاز. بنابراین بحث این است که ترکیه در این چارچوب جدید خود را صرفا محدود به خاورمیانه نمیداند. ولی او هم مانند سایر بازیگران میداند که در خاورمیانه با محدودیت هایی از جمله محدودیت قدرت ایران و عربستان و سایر بازیگران منطقه ای مواجه است.
برخی از تحلیلگران خاورمیانه در داخل کشورمان معتقد هستند که روسیه و ترکیه پشت پرده ایران را دور زده اند. به طوری که اخرین نشست سه جانبه برای حل بحران سوریه در دوحه دو کشور به توافق رسیدند و فردای نشست سه جانبه بشار اسد سقوط کرد و به مسکو رفت! این تحلیل و نظریه چقدر محتمل است؟ آیا مسکو و آنکارا بر سر بشار و سوریه به توافق رسیدهاند؟ و اگر توافقی بوده تهران تا این اندازه از آن بی خبر بوده است؟
به نظرم با یک نتیجهگیری قطعی درباره اینکه چرا بشاراسد سقوط کرد؟ فاصله داریم! ولی ان چیزی که واضح است؛ گروه تحریرالشام از ادلب حرکت کرد و تصور میشد که در حلب متوقف خواهند شد. ولی وقتی متوجه شدند که پیشروی اسان است! به حمص و پس از آن به دمشق هم حرکت کردند. بعد از تصرف حلب بود که مطرح شد؛ ترکیه به ایران و روسیه تعهد داده است که معارضان سوری را که تحت حمایت او هستند کنترل کند که در عمل اینگونه نشد.
در نشست دوحه این طور نبود که توافق بین مسکو و آنکارا علیه تهران بوده است!
طبیعتا اگر اراده مسکو بر این بود که حکومت بشاراسد حفظ شود، ترکیه نمیتوانست از گروههای معارض پشتیبانی کند. در این صحنه ترکیه تنها نبوده است؛ آمریکا، امارات و قطر نیز نقش داشتند.
بنابراین نمی توان درباره توافق اینگونه صحبت و تحلیل کرد. این طور نبوده است که این توافق بین مسکو و آنکارا علیه تهران بوده است! انچه معلوم و مشهود است؛ هر سه بازیگر حاضر در نشست سوریه در دوحه، از میزان پیشروی نیروهای معارض و بی انگیزه بودن ضعف نظامیان ارتش سوریه، غافلگیر شدهاند که مهمترین عنصر در وضعیت سوریه همین مساله بود.
وضعیت ایران محاصرهگونه نیست
حالا در بر روی پاشنه ترکیه است و شمال کشورمان نیز در نفوذ این کشور است. از سوی شرق فشار طالبان و مهاجران غیر قانونی به ایران، از سوی غرب عراق در حال جداشدن از ایران. جنوب هم که از دیرباز نسبت به ایران حس خوبی نداشته اند. راه خلاصی از این وضعیت به ظاهر محاصره گونه ایران را در چه راهکاری می توان جستجو کرد؟
من وضعیت ایران را محاصر گونه نمیبینم. تهدیدات برای کشورمان وجود دارد. اما همه از یک جنس نیستند. نمیتوان با یک نظریه توطئه گفت که پشت همه این تهدیدها امریکا، عربستان یا ترکیه است. منطقه خاورمیانه از نظر امنیتی اسیب پذیر است و متاسفانه فاقد سازمانهای منطقهای قوی و کارامد برای مدیریت تعارضات و تنشها است. لذا این تعارضات، اول؛ جنس یکسان و واحدی ندارند، دوم؛ در زمان واحدی شکل نگرفتند و سوم؛ نشان دهنده این است که منطقه همچنان آسیبپذیر است.
ایران با قدرت های بزرگ حاضر در خاورمیانه هم تصمیمهای جدیدی اتخاذ کند و تصمیم مهم را بگیرد
حالا ایران در این وضعیت باید چه کند؟ باید تصمیم های مهم را بگیرد و سیاست منطقهای خود را در شرایط نوین بازنگری کند. برخی از این تنشها مشکلات دوجانبه ما با همسایگان است و برخی از مشکلات نیز ناشی از حضور قدرت های خارجی در خلیج فارس است. مساله منطقه صرفا از طریق تنش زدایی با کشورهای همسایه شاید ممکن نباشد بلکه لازم است ایران با قدرت های بزرگ حاضر در منطقه خاورمیانه هم تصمیم های جدیدی اتخاذ کند.
ممکن است سیاست خارجی امریکا درمنطقه قربانی مطامع اسرائیل شود
حال با این وضعیت منطقه؛ کمتر از دو هفته دیگر ، ترامپ رسما قدرت را به دست خواهد گرفت. ارزیابی شما چیست؟ چه اتفاقاتی را می توان پیش بینی کرد؟ و ایران چه راهبردی را اتخاذ کند؟
ترامپ خیلی علاقه به گرفتار شدن و درگیری در خاورمیانه ندارد. این مساله هم فرصت و هم تهدید است. فرصت به این معنا که شاید فضا برای بازیگران منطقهای فراهم شود. تهدید به این معنا که چون اسرائیل نفوذ و لابی قدرتمندی در امریکا دارد، ممکن است سیاست خاورمیانه امریکا را بر اساس تلاویو تنظیم کند. این مساله موجب نگرانی کشورهای منطقه است به این دلیل که مبادا ترامپ بخواهد بر اساس منافغ تلآویو و روابط شخصی خود با نتانیاهو، همچنین نفوذ لابی اسرائیل در عرصه کلان سیاسی ایالات متحده، سبب شود که سیاست خارجی امریکا را درمنطقه قربانی مطامع اسرائیل کند.
سیاست انزواگرایانه ترامپ هم فرصت است و هم تهدید
اینکه حالا ما در مقابل ترامپ چه باید بکنیم یک بحث گسترده است مجال آن نیست و در دو خط نمی توان تحلیل کرد بسیار پیچیده است تنش ما با آمریکا یک مساله ۴۵ ساله است. فقط مساله شخص ترامپ و رویکرد او نیست. در ذات سیاست خارجی ایالات متحده است. بنابراین انتظار نداریم که با امدن ترامپ شرایط ۱۸۰ درجه تغییر کند! و تشخیص دهیم که خوب میشود یا بد میشود؟!
آنچیزی که مشخص است ترامپ یک رویکرد انزوا گرایانه را در سیاست خارجی پیش می برد. که ترجمه این رویکرد انزواگرایانه آن کاهش حضور نظامی امریکا در منطقه خاورمیانه است. که این هم میتواند فرصت و تهدید باشد.فرصت در آن است که قدرت مانور و بازیگری ما را افزایش دهد. تهدید در این است که فضایی که بعد از ۷ اکتبر به وجود آمد شرایط منطقه را به سمت تنش بیشتر پیش ببرد که این اتفاق در یک سال گذشته افتاده است.
سیاست امریکا بیشتر به ضرر ایران بوده است
مشخصا می خواهم بگویم که این سیاست امریکا بیشتر به ضرر ایران بوده است. بنابراین ایران باید یک بازبینی جدی در رویکرد خود به منطقه و بازیگرانی که در منطقه هستند داشته باشد. جمهوری اسلامی باید سیاست خارجی خود را متناسب با شرایط جدید منطقهای و سیاست امریکا تنظیم کند. طبیعتا مذاکره با امریکا یکی از گزینههای مطرح است. گزینه دیگر اینکه ایران بتواند قدرت منطقهای خود را بازسازی کند که درباره این گزینه هم که برخی در داخل از تغییر دکترین دفاعی و نظامی سخن میگویند باید ببینیم که نظام تصمیم گیرنده ایران کدام گزینه را در اولویت قرار خواهد داد.
۳۱۵ ۳۱۵
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰