١. بر اساس مبانی اعتقادی شیعه عمود خیمه هدایت و شریعت، حجت معصوم خداوند (پیامبر یا امام) است و درعصر غیبت این خیمه با انکسار و ابهامات و اختلافات مواجه می شود و امر هدایت به نحو درست و تام صورت نمی پذیرد و اتمام حجت خداوند بر انسانها ناتمام می ماند. (عصر حیرت)
٢. در شرایط غیبت امام معصوم، شیعیان برای دریافت هدایت نسبی از کتاب و سنت و عقل، یا خود باید فقیه و مجتهد باشند و یا مقلد مجتهدی واجد شرایط شوند و تکالیف عملی دینی خود را (از باب اصل عقلی لزوم رجوع عامی به متخصص) از فقیه بگیرند. رجوع به فقها به نیابت از امام معصوم از باب اضطرار و به مانند تیمم به جای وضوست و حتی برخی فقها گفته اند از باب اکل میته است و هرگز خلآ حجت معصوم را جبران نمی کند.
٣. به تعداد مجتهدان و فقهای واجد شرایط در هر زمان، نائب امام زمان ع وجود دارد و عنوان نیابت از امام زمان، اختصاص به یک فقیه ولو آن که حاکم و در راس قدرت باشد، ندارد. فردی که مجتهد است و مقلد مجتهدی دیگر نیست و لو آن که مرجع نبوده و رساله نداشته باشد، خود شخصا امر نیابت از امام زمان را برای تشخیص تکالیف فردی و اجتماعی خود در عصر غیبت عهده دار است.
بر این اساس ادعای ولیّ امر همه شیعیان بودن توسط یک فقیه بلاوجه بوده تا چه رسد به ولیّ امر مسلمانان.
۴. هم فقهایی که اختیارات فقیه را گسترده و تشکیل حکومت را در عصر غیبت جایز می دانند مانند امام خمینی و هم فقهایی که برای فقیه اختیاراتی محدود قائلند و تشکیل حکومت را جایز نمی دانند مانند آیت الله سید احمد خوانساری، هر دو به یک میزان نائب امام زمانند.
۵. اگر فقیهی، حکمی صادر کند (مانند تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی) و یا حکومت را به دست بگیرد، فقهای دیگر در صورتی که حکم و حاکمیت او را صحیح و عادلانه بدانند، شرعا مجاز به مخالفت در برابر حکم یا حکومت او نیستند اما در صورت صحیح ندانستن حکم و یا عادل ندانستن حکومت و غلط دانستن مواردی از حکمرانی او، ممکن است در شرایطی موظف به روشنگری و مخالفت باشند.
۶. عنوان نائب امام زمان بودن، هیچ مزیت مادی، معنوی، دینی و سیاسی را برای فقها ایجاد نمی کند الا از این جهت که عالم هستند و مانند دیگر عالمان به شرط صداقت و در خدمت مردم بودن، ارج و منزلت نزد خداوند دارند. ادعای انواع عصمت (نسبی، ظلی، تجربی، راهبردی و …) برای هر فقیهی و نیز فقیه حاکم، باطل، جاهلانه و یا کاسبکارانه است.
٧. فقها به دلیل فقیه و یا حاکم بودن، هیچ رابطه ویژه ای با امام زمان ندارند و ادعاهای دیدار و رهنمود گرفتن بی واسطه و یا با واسطه و نیز ادعای مورد تایید بودن از سوی امام زمان یا مداخله امام زمان در امور حکمرانی، بدون دلیل و ناشی از توهم یا دروغگویی است و چنین ادعایی از سوی یک فقیه ولو آن که برای خود او ثابت باشد، برای مقلدان او و دیگران هیچ حجیتی ندارد و اعتماد به چنین ادعاهایی برای تبعیت و انجام تکلیف، شرعا و عقلا بر دیگران جایز نیست.
٨. فقیه هر گاه از مرز تقوا و عدالت خارج و فی المثل دنیاپرست و قدرت دوست شود، صلاحیت مرجعیت و یا حکمرانی را شرعا ندارد و مقلدان چنین مرجعی، و فرمانبرداران چنین حاکمی مورد بازخواست خداوند خواهند بود.
٩. افراد در امور اعتقادی و اصول دین باید تلاش کنند مقلد نبوده و در حد ظرفیت فکری و عقلی خود با تفکر و استدلال، عقایدشان را سامان دهند.
١٠. امور سیاسی و تشخیص درستی و نادرستی عملکرد حاکمان و یا عدالت و بی عدالتی نظامهای سیاسی نیز تقلیدی نبوده و فرد فرد مسلمانان، شرعا و عقلا موظف به نظارت و سنجش عملکرد و عنداللزوم مکلف به امر به معروف و نهی از منکر حاکمان هستند و وجود یک فقیه در راس حکومت و تایید او از اوضاع، چنین تکلیفی را ساقط نمی کند.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰