کاوه حسن، پژوهشگر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا در موسسه استیمسون اما از جمله کارشناسانی است که صرف همین توافق را هم اتفاق مهمی میداند و معتقد است میتوان چشم انداز امیدوار کنندهای برای کاهش تنشها و گسترش مناسبات میان ایران و عربستان قائل شد. مدیر پیشین مرکز بروسکل موسسه «شرق- غرب» در گفتگوی اختصاصی با یورونیوز همچنین میگوید عربستان و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس متوجه شدهاند باید به سمت متنوعتر کردن متحدان راهبردی خود و همچنین کاهش وابستگی به آمریکا حرکت کنند.
توافق میان ایران و عربستان چطور حاصل شد؟ به عبارت دیگر چه عواملی باعث شد تا این دو رقیب دیرینه پای این توافق را امضا کنند؟
کاوه حسن: به نظر من عوامل متعددی باعث شد تا ایران و عربستان با میانجیگری چین به این توافق دست یابند و در اینجا باید نقش چین را هم در نظر بگیریم. یک عامل مشترک در این میان منافعی بود که این سه کشور از حصول به این توافق داشتند در عین حال هم ایران و هم عربستان بر اساس منافع راهبردی خود تصمیم گرفتند این توافق را امضا کنند. اگر بخواهیم این منافع را به صورت جداگانه بررسی کنیم باید در نظر بگیریم که مثلا عربستان برای این توافق منافعی داشت که میتوان به سه عامل در اینجا اشاره کرد. نخست اینکه منافع راهبردی عربستان در کاهش تنش با ایران پیش برود و در صورتی که این توافق خوب اجرایی شود بتواند روابط خود را با ایران عادی سازی کند. اگر این اتفاقات بیفند بن سلمان میتواند روی مسائل داخلی و پیشبرد طرح چشمانداز ۲۰۳۰ که به یکی از اولویتهای راهبردی او در عربستان تبدیل شده تمرکز کند.
به عبارت دیگر وقتی شما با رقیب خود تنشدارید و شرایط منطقهای با ثبات نیست نمیتوانید روی تحولات داخلی تمرکز کنید. مجموعه این عوامل محاسبات راهبردی عربستان برای کاهش تنش با ایران بوده است.
اما در خصوص ایران باید توجه داشت که این کشور با یکی از بزرگترین تظاهراتهای داخلی از زمان استقرار جمهوری اسلامی رو به رو بوده و این مسئله به یکی از اولویتهای مهم تهران تبدیل شده است. آنها میخواهند از طریق توافق با سعودی حمایت عربستان از شبکه ایران اینترنشنال را کاهش دهند. از آن مهمتر روابط با عربستان باعث میشود که ریاض از مسیری که در راستای رابطه با اسرائیل قرار گرفته فاصله گیرد. از آن گذشته و فراتر از آن، این توافق باعث میشود در صورتی که جنگی در منطقه رخ دهد، عربستان به عنوان مهمترین بازیگر عرب منطقه، بخشی از آن اتحاد احتمالی علیه ایران نخواهد بود. اینها مجموعه عواملی بوده که به نظر من باعث شد ایران وارد توافق با عربستان شود.
در خصوص چین هم مایلم خیلی کوتاه اشاره کنم که نقش این کشور در حصول این توافق مهم بوده است. حضور چین برای من به شخصه غیرمنتظره بود و فکر میکنم آنها تلاش دارند با کاهش تنشها میان دو بازیگر در منطقه نشان دهند که نقش ژئوپولتیکی موثرتری ایفا میکنند و با میانجیگری میان ایران و عربستان به جهان نشان دهند که خواهان نقش آفرینی بیشتری در روندهای فرامنطقهای هستند.
شما مولفههای مختلف از سوی بازیگران متفاوت را برای این توافق برشمردید. اما در عین حال باید به خاطر داشته باشیم که تنشها و اختلافاتی که میان طرفین وجود دارد به نظر جدی است. از وضعیت در عراق و لبنان گرفته تا جنگ یمن. آیا این اختلافات نمیتواند به تهدیدی برای توافق تبدیل شوند؟
کاملا درست میگویید. ایران و عربستان کاملا با یکدیگر رقیب هستند و رویکردها، برنامهها و سیاستهای بسیار متفاوتی را هم نسبت به یکدیگر در منطقه دنبال میکنند. به همین دلیل این توافق شاید نتواند به صورت کامل این اختلافات را حل کند. همانطور که شما گفتید وضعیت در لبنان، عراق و یمن و حتی سوریه مایه اختلاف دو کشور است. ضمن اینکه نفوذ منطقهای ایران و آنچه تحت عنوان نیروهای نیابتی ایران خوانده میشود میتواند بر این اختلافات بیفزاید. در نتیجه ممکن است این توافق نتواند تمام این اختلافات را به سرعت حل کند اما دستکم از نظر سعودی محاسبات این است که باید یک شانس مجدد بدهیم و ببینیم که آیا ایران واقعا توافق را آنطور که به دست آمده اجرا میکند یا خیر. این البته برای ایران هم صدق میکند و تهران هم مایل است ببیند که آیا ریاض حاضر است بر مفاد توافق پایبند بماند یا خیر. در نتیجه بله همانطور که گفتید قطعا اختلافات فراوان هستند و سیاستها و نگاههای متفاوت از سوی دو کشور حتما وجود دارند اما دستکم هر دو حاضر شدهاند برای نخستین بار طی سالها، وارد یک دیالوگ جدی شوند و تلاش کنند تنشها را کاهش دهند. شاید هم در مرحله بعدی بتوانند به همکاریهای خود عمق بیشتری دهند.
شما به کاهش تنشها اشاره کردید. همانطور که خودتان هم میگویید که اختلافات میان دو کشور عمیق است، در نتیجه آیا میتوان این توافق را تنها یک «مدیریت تنش» میان دو کشور و نه چیزی فراتر نامید؟
برای این منظور باید بیشتر منتظر باشیم و ببینیم در آینده چه اتفاقاتی رخ خواهد داد. من فکر میکنم هر دو طرف با مدیریت چین تمایل داشتند که این توافق صورت گیرد و نباید این را دستکم گرفت. این اتفاق مهمی است؛ در عین حال نباید خوشبینی را از حد گذراند و آنرا به عنوان یک تغییر ژئوپولتیکی بزرگ در نظر گرفت و یا تصور کرد که نظم امنیتی در خاورمیانه تغییر میکند. در عین حال به باور من این توافق به خودی خود این ظرفیت را دارد که یک بلوک جدید ایجاد و یک معماری و سیستم امنیتی نوین را در منطقه شکل دهد؛ اما برای عملی شدن آن باید ابتدا توافق اجرایی شود و هر دو کشور نشان دهند که به بهبود روابط علاقهمندند و وارد گفتگوی جدی با یکدیگر شوند.
باید دید نگاه این دو کشور به ساختار نوین امنیتی در منطقه چیست. برای این امر هم باید ماهها و حتی تا سالهای آینده منتظر بمانیم. اما آنچه برای امروز باید گفت این است که این توافق، تحول مهمی است و چین هم نقش مهمی داشته و توانسته این دو رقیب را به یکدیگر نزدیک کند. باز هم تکرار میکنم که به نظر من باید از این توافق استقبال کرد چرا که تنشها را در منطقه کاهش داده است.
شما اشاره کردید که باید منتظر بمانیم و ببینیم که این توافق چگونه کار میکند. اما چه نشانههایی میتوانند به ما کمک کنند و ما را به این نتیجه برسانند که این توافق به خوبی کار میکند؟
به باور من اگر دو رقیب بتوانند بر سر یک آتشبس در جنگ یمن به توافق برسند یک نشانه خوب در این خصوص خواهد بود ضمن اینکه هم مردم یمن و هم جامع بینالملل از آن بسیار استقبال خواهد کرد. چرا که مردم یمن به شدت در وضعیت بغرنجی به سر میبرند.
اما اوضاع در یمن به نظر پیچیدهتر از اینها به نظر میرسد و نقش آفرینی بازیگران متعدد شرایط را سختتر کرده است. چرا که فقط ایران و سعودی تنها بازیگران در یمن نیستند و مثلا امارات و حتی دیگر گروههای یمنی به جز حوثیها هم نقش دارند. آیا فکر نمیکنید که خیلی خوشبینانه باشد که تصور کنیم پس از توافق ایران و عربستان، جنگ در یمن هم خاتمه مییابد؟
همانطور که گفتم ما باید در تحلیل خیلی احتیاط کنیم که زیادی خوشبین نباشیم اما در عین حال برای عربستان سعودی پایان دادن به جنگ در یمن یک اولویت اصلی است. من میتوانم تصور کنم که آنها در مذاکرات به طرف چینی و ایرانی اصرار کردند که جنگ در یمن خاتمه یابد. باید صبر کنیم ببینم آیا ایران هم چنین علاقهای دارد یا خیر. آیا عربستان آمادگی دارد با حوثیها تساهل کند؟ بله شما به درستی به پیچیدگی شرایط در یمن و نقش امارات و دیگر بازیگران داخلی اشاره کردید. باید ببینیم که این عوامل میتوانند به جنگ در یمن بینجامد یا خیر.
به عراق بپردازیم؛ چالشهای میان ایران و عربستان در عراق در سالهای اخیر پس از سقوط صدام همواره جدی بوده است. ایران از گروههای شیعه طرفداری کرده و عربستان هم بالعکس هم پیمان گروههای اهل سنت بوده است. با توافق اخیر چه چشماندازی در خصوص وضعیت عراق وجود دارد؟
ما البته هنوز جزئیاتی در خصوص توافق نداریم و نمیدانیم دو کشور دقیقا روی چه موضوعاتی با یکدیگر توافق کردهاند و در ماههای آینده مشخص خواهد شد اما در خصوص وضعیت عراق دو نکته مهم به نظرم میرسد. نخست اینکه اگر گروههای هم پیمان ایران در عراق حملات خود به عربستان را متوقف کنند. دومین نکته سرمایهگذاری عربستان در عراق است. عربستان و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس توافقنامههایی با عراق داشتند که در این کشور سرمایهگذاریهای مختلفی در حوزههایی چون برق و انرژی انجام دهند اما گروههایی که ایران حامی آنهاست همواره با این سرمایهگذاریها مخالفت کردهاند. حال اگر ببینیم که در نتیجه این توافق، سرمایهگذاریهای سعودی در عراق انجام شود، این میتواند نشانه خوبی برای ریاض باشد که آنها اطمینان حاصل کنند که توافق دارد کار میکند.
اما فراتر از بحث سرمایهگذاریهای سعودی در عراق، به نظر میرسد ریشه اختلافات میان تهران و ریاض در عراق جدیتر بوده و از زمان نخستین انتخابات در عراق پس از صدام ما شاهد این تنشها میان دو کشور بودیم. چطور میتوانیم تصور کنیم که این اختلافات پس از این توافق حل و فصل شوند؟
سیاست عرصه ممکن ها است. ایران و سعودی در پایان به منافع استراتژیک خود و اولویتهای خود فکر میکنند. هر دو ارزیابی مجددی از منافع استراتژیک خود دارند. غیرممکن نیست که ایران و سعودی بر سر این موضوعات با یکدیگر به توافق برسند. شاید امروز قدری فانتزی باشد اما حتی ممکن است همانطور که وزیر تجارت سعودی گفته سرمایهگذاری عربستان در ایران نیز انجام شود.
اما تحریمها چطور؟ تحریمها بینالمللی علیه ایران فعال است. سعودی چطور میتواند با وجود این تحریمها در ایران سرمایهگذاری کند؟
بله تحریمهای بینالمللی باید از سوی سازمان ملل، آمریکا و قدرتهای جهانی حل و فصل شود. اما نکته من این است ما باید ببینم که آیا عربستان تمایل دارد نقشی را ایفا کند که در کمپ مقابل ایران نباشد؟ به عبارت دیگر آیا سعودی تمایل دارد که از نفوذش برای کاهش اثر تحریمها علیه ایران استفاده کند؟ ما هنوز در این خصوص نمیدانیم و باید بیشتر صبر کنیم.
اما فکر نمیکنید این ایده بیش از اندازه رویاگرایانه باشد؟ چرا عربستان باید در شرایطی که دو کشور در روابط خود بازی با حاصل جمع صفر را دنبال میکنند به سمتی برود که از نفوذ خود برای کمتر کردن تاثیر تحریمها و بهبود شرایط اقتصادی رقیب اصلی خود استفاده کند؟
این چیزی است که برای عملی شدن یا نشدن آن باید صبر کنیم و هنوز درباره آن نمیدانیم اما چیزی که من میخواهم بگویم این است که ایران و سعودی پیش از این هم روابط خوبی داشتند. هرچند عالی نبوده اما روابط خوبی با یکدیگر داشتهاند. دو کشور در سال ۲۰۰۱ با یکدیگر توافقنامه امنیتی امضا کردند و روابط مناسبی را با یکدیگر تجربه کردند. ضمن اینکه ایران و عربستان هرگز با یکدیگر وارد جنگ نشدند. من حتی این را دور از ذهن نمیدانم که دو کشور درآینده برای ساختن نظم جدید امنیتی در منطقه با یکدیگر وارد مذاکره شوند؛ هرچند این را میتوان برای آینده دور متصور شد نه آینده نزدیک.
شما به نقش چین هم در حصول این توافق اشاره کردید. این حضور چین نمیتواند برای آمریکا یه زنگ خطر باشد؟ یا اینکه فکر میکنید هرگونه کاهش تنشی در خاورمیانه میتواند برای واشنگتن مطلوب ارزیابی شود.
هر دو اینها درست است. دولت بایدن از یک سو از هر نوع تحولی که به کاهش تنشها در منطقه بینجامد استقبال خواهد کرد. آمریکاییها نفعی در افزایش تنشها در منطقه ندارند. از سوی دیگر حضور چین حتما برای آمریکا یک نگرانی امنیتی است چرا که باعث میشود یکی از متحدان آنها در منطقه به نام عربستان روابط راهبردی خود را با چین گسترش میدهد و از نفوذ دیپلماتیک و اقتصادی چین برای برقراری رابطه با ایران استفاده میکند. در نتیجه بله این حتما باعث نگرانی آمریکا است اما در عین حال منطقه در حال تغییر است و ژئوپولتیک منطقه به سرعت در حال تغییر است.
مثلا ما میبینیم که امارات و دیگر کشورهای عضو شورای همکاری از یکسو با اسرائیل رابطه برقرار میکنند و از سوی دیگر روابط خود با ایران و سوریه را بازسازی میکنند. به نظر من کشورهای شورای همکاری این نیاز را حس کردهاند که باید متحدان استراتژیک خود را گستردهتر کرده و به سمت آنچه من آنرا «خودمختاری راهبردی» مینامم حرکت کنند. آمریکا هم اینها را میبیند و نمیتواند کار چندانی در قبال آن انجام دهد چرا که تغییرات ژئوپولتیکی در منطقه را میبیند. البته در عین حال به نظر من این بدان معنا نیست که چین در منطقه جایگزین آمریکا خواهد شد و کشورهای منطقه میدانند که همچنان آمریکا برای آنها یک متحد ضروری برای حف امنیت است اما در عین حال میبینند که اولویتهای اصلی آمریکا کجا است و واشنگتن بیش از اینکه به خاورمیانه توجه کند متمرکز روی اوکراین و شرق آسیا است.
چقدر این خودمختاری راهبردی که شما به آن اشاره کردید برآمده از کاهش اعتماد عربستان به آمریکا است. به عبارت دیگر چقدر ممکن است که با روی کار آمدن یک رئیس جمهوری جمهوریخواه که تمایل دارد روابط با عربستان را بهبود بخشد توافق ایران و سعودی به خطر بیفتد؟
ببینید عربستان متوجه شده که باید به سمت متنوعتر کردن متحدان راهبردی خود حرکت و در عین حال وابستگی خود به آمریکا را کاهش دهد. برای این منظور هم دو عامل میتوان در نظر گرفت. مولفه اول برجام است. عربستان و دیگر کشورهای عربی منطقه مشاهده کردند که در جریان مذاکرات برجام، نظر آنها گرفته نشد و این یک نشانه برای آنها بود که آمریکا با آنها مشورت نمیکند. دومین مولفه حمله به تاسیسات نفتی عربستان بود که اتفاقا در زمان حضور یک رئیس جمهوری جمهوری خواه یعنی دونالد ترامپ صورت گرفت. آنجا هم سعودیها متوجه شدند که آمریکا یک اقدام جدی در مقابل این حملات انجام نداد. به باور من آن یک بیدارباش راهبردی برای رهبری سعودی بود تا به متنوعتر کردن متحدان خود بیندیشند و روابط خود با چین و روسیه را بهبود بخشند.
در نتیجه من فکر میکنم حتی با آمدن یک رئیس جمهوری جمهوری خواه هم حرکت امارات و عربستان به سمت «خودمختاری راهبردی» ادامه خواهد یافت و این کشورها همچنان به متنوعتر کردن متحدان خود ادامه میدهند.
311311
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰