در این یادداشت میخوانیم: «۱) می خواهم چهار تا کلمه از تجربه خودم با آقای مرتضی آوینی برایتان درد دل کنم.
۲) از بزرگان شنیده ایم و همواره نصیحتمان کرده اند؛ که انصاف مهمترین صفت آدمی است. اگر حتی روزمره و در چند و چون زندگیمان و بخصوص در قضاوتهایمان، رعایت اصل برتری انصاف را بکنیم؛ به مشکل و مشکلاتی برنمیخوریم. بنابراین، میکوشم که بسیار و بسیار منصف باشم و متعادل.
۳) من در اواخر یعنی به دقت نیمه دوم دهه ۶۰ با آقای مرتضی آوینی رخ به رخ آشنا شدم. هر چند از دور و نزدیک، قبلتر شناخت اندکی از ایشان داشتم.
۴) محل سوره بود. و با دوستان، آقایان معززینیا و فراستی و سید علی میرفتاح و… دیگران. گپ و گفت داشتیم، بیشتر درباره سینما. و آقای آوینی در همین برخوردهای ساده اولیه خوب بود. خیلی خوب. مهربان، مودب، با تحمل، با حوصله، فروتن، شیرین و دوستداشتنی. و در این میان یکی از مهمترین خصیصههای ایشان جلوه خاصی داشت. و آن تحمل عقیده غیر. صفت نادری که در حوزه بخصوص فرهنگ و ادب و هنر جایگاه ویژه ای دارد. و ای کاش، ما از این افراد و از این نگاه در فضای فرهنگیمان داشتیم و بیشتر داشتیم. که میتوانست به جذب همه نیروها و افراد جوراجور یاری کند.
۵) آقای مرتضی آوینی، به یک تعبیر معمار اصلی حوزه هنری بود. که در آغاز راه، با رفتن زود هنگاماش، نیمهتمام ماند.و در ادامه، آقای زم راهش را بیش و کم ادامه داد. تا …
۶)دومین خصیصه مهم و ویژه آقای مرتضی آوینی، دانشجویی و دانش پژوهی و هنرجویی و هنر پژوهی بود. ایشان می خواند، و میپرسید، و میدید و بحث میکرد.زمینه چاپ و نشر کتاب فراهم میکرد. و بسیار و بسیار جوینده و کنجکاو و پرسشگر بود. کوهنورد بود، مثلا که در آغاز و در دامنه سلسله جبال معرفت و علم و هنر، قصد عزیمت داشت. ابزار و یراق کوهنوردی را آماده سفر بود، که فروردین ۱۳۷2 امان نداد. و چه زود و چه حیف و صد حیف که رفت، اما نه به دشت و دمن و کوه و صحرا، که به…
۷) سومین خصیصه ایشان، کار بود و کار کردن. مینوشت، کتاب مقالاتاش در دسترس است. میساخت، فیلمهای روایت فتحاش هست. میگفت. شاگرد داشت و راهبری میکرد و تعلیم میداد: آقایان معززینیا و فراستی و میر فتاح، به یک معنی از شاگرداناش بودند. مشاوره می داد. سخنرانی میکرد. و خلاصه از ۲۴ ساعت وقت شبانه روز، کم میآورد. اهل خوراک و پوشاک نبود. به مال و منال فکر نمیکرد. اهل زرق و برق نبود. قانع بود و صبور.دوستان بسیاری داشت. همسر محترمی داشت، سر کار خانم مریم امینی. و فرزندان لایق و نازنین.
۸) من آقای مرتضی آوینی دوست داشتم و دارم و خواهم داشت. برای ایشان احترام ویژه قائل بودم و هستم و خواهم بود. از ایشان بسیار و بسیار آموختم، بخصوص درس زندگی. آدم محترمی بود. روحش شاد و یادش گرامی. حیف و صد حیف که رفت . زود.
خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی زود .
۹) و اما نکته آخر .
از زندگی خصوصی ایشان چیزی نمیدانم. علاقه ای هم ندارم که بدانم. کنجکاو فضای خاله زنکی هم نیستم. زندگی خصوصی یعنی خصوصی. حریم خصوصی افراد محترم است . زیبنده نیست که فالگوش خبر و حرف و حدیث زندگی خصوصی بنی بشری باشیم. این فضای مجازی هم کم در این مورد بی تقصیر نیست. من به یک هشتم کوه یخی در دسترس کار دارم. تجربهام چنین میگوید. ممارست چند ساله ام با ایشان، مسیر راه من است . با هفت هشتم فرضی دیگرش که آن زیرهاست ، کار ندارم و اصلا به من چه مربوط .
باقی بقایتان .»
۵۸۵۸
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰